بیان مراتب وجودی اهل بیت (ع) از زبان امام صادق (ع) 1


عن ابي‌عبدالله: إنّ الله عزّ و جلّ خَلَقَنا فَأحسَنَ حَلقَنا و صَوَّرَنا فأحسَنَ صُوَرَنا و جَعَلَنا خُزّانِهِ في سمائه و أرضه و لنا نطقت الشجرة و بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا  لما عُبِدالله

امام صادق صلوات‌الله‌عليه فرمودند: خداي صاحب عزت و جلال ما را آفريد، پس نيکو آفريد و مارا خزانه‌داران خود در آسمان و زمينش قرار داد و درخت بر ما سخن گفت و به سبب عبادت ماست که پرستيده مي‌شود و اگر ما نبوديم خدا پرستيده نمي‌شد.

 براي فهم اشاره‌وار اين حديث شريف از يادآوري نکاتي به اجمال و اختصار مي‌پردازيم:

1- نکته نخست و مهم اين است که تعبير إنّ الله عزّوجلّ خلقنا، به نکته دقيقي در مسأله پيدايش کثرت از وحدت و آفرينش اشاره دارد و آن ترتيب علي و معلولي زنجيره آفرينش است. به اين معني که همه موجودات و مخلوقات با هم و در مرتبه واحد از علت فياض خويش پديد نيامده‌‌اند و در نتيجه هم عرض هم نيستند. رابطه ميان موجودات، ترتبي است و در سلسله طولي وجود مي‌يابند.
اگر عبارت يادشده بيانگر اين نکته نباشد و دست‌کم نشان‌دهنده اختصاص درجه و مرتبه‌اي به آفرينش آن خاندان پاک نباشد، چنان‌که در نکته ديگر خواهيم گفت، بيان‌گر هيچ چيزي نيست، زيرا در غير اين صورت اين پرسش را مي‌توان مطرح نمود که مگر ديگران را کسي جز خداي متعال آفريده است که آن خاندان مطهّر را خداي متعال آفريده باشد.
البته علاوه بر آن‌چه گفته شد مبني بر اخثصاص مرتبه‌اي از آفرينش به خاندان مطهّر پيامبر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين به‌گونه‌اي که يا هيچ کسي در آن مرتبه سهيم نباشد و يا کساني که از آن مرتبه برخوردارند همگان نباشند، بيانگر نکته دقيق ديگري هم هست و آن سلب ربوبيت استقلالي از آن خاندان پاک است.
خاندان مطهّر پيامبر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين با همه مرتبه‌اي که در عالم هستي دارند که از آن به سببيت يا وساطت انحصاري مي‌توان ياد کرد ولي در عين حال، مخلوق و مربوب و بندگان خداي متعال هستند و اين دلالت صريح بر نادرستي غلو واقعي دارد.

2- نکته ديگر اين است که خلقت احسن که بالاتر از آن ممکن نيست به آن‌ خاندان مطهّر اختصاص دارد. اگر اختصاص نداشت و همان‌گونه که همه عالم هستي احسن است آن‌ها نيز احسن بودند، تعبير فأحسن خلقنا، بيانگر نکته‌اي نبود و بنابراين امتيازي بلکه تفصيل و توضيحي نيز نبود. توصيف هر چيزي بايد بيانگر نکته‌اي و کمالي باشد که غير از موصوف کسي و چيزي آن را نداشته باشد و دست‌کم، چيزها و کساني که آن را دارند، بسيار نباشند و دست‌کم وجود آن وصف عان و فراگير نباشد. فأحسن خلقنا در صورتي بيان‌گر وصف و قيد و توضيح و در نتيجه بيان‌گر وجود کمالي است که همگان از آن برخوردار نباشند.
هم خلقت بي‌واسطه خداوندي به خاندان مطهّر پيامبر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين اختصاص دارد و هم حسن بي‌مانند آفرينش.
شايد به همين آفرينش بي‌واسطه و حسن مطلق است که از قيام در قيامت نيز استثناء شده‌اند. آن‌که بي‌واسطه از خداي متعال پديد آمده يا دستان مبسوط خداي متعال بدون وساطت در سببيت و مجري او را آفريده باشد، همان‌گونه که در نزول و پيدايش واسطه ندارد، در صعود و بازگشت هم واسطه‌اي ندارد و بنابراين، قيام خلق در قيامت که براي بازگشت به واسطه‌هاي علّي و فياض است، براي آن‌ها موضوعيت نخواهد داشت.

پس اگر فرمودند: هم اينک قيامت من برپاست (الآن قيامتي قائم) نه بدين معني است که قيام قيامت آن‌ها در زماني رخ داده است که با زمان بيان اين سخن مصادف شده است. معني اين سخن يکي از اين دو معني است. يکي اين که  قيامت ما هميشه بر پا بود . قيام آن در زمان انجام نمي‌شود و پيوسته چنين بوده و هست و خواهد بود و يا به معني دقيق‌تر و داراي شواهد بيشتر اين که قيام در قيامت و حضور در آن عالم به ديگران و ساير خلق اختصتاص دارد، به آنان اختصاص دارد که از دست واسطه‌هاي فيض  و مجاري عنايت خداي متعال پديد آمده‌اند نه آنان که خود واسطه و مجراي فيض اويند. بر اين اساس به نظر مي‌رسد نه مشمول قيام مي‌شوند و نه از محضرون هستند بلکه از مصاديق تام و تمام «من شاء الله» هستند که نه صعقه دارند نه فرع، نه قيام و نه نظر.
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُون» (زمر/68)

«وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ» (نمل/87)

با نفخ صور همه زمينيان و آسمانيان، دچار صعقه مي‌گردند مگر آنان که خدا خواهد صعقه نداشته باشند. فزعه نيز همي‌گونه است همه زمينيان و آسمانيان را دربر مي‌گيرد جز آنان که متعلق مشيت خداي متعال هستند. آنان که نه صعقه دارند نه فزعه نه قيام و نه نظر کساني هستند که نه تنها داراي حسن هستند بلکه عين حسن و کمال و جمالند و همه حسن‌ها و کمال‌هاي همه موجودات عالم هستني بر گرفته از آن‌ها و وجهي از وجوه آنان است.

«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» (نمل/89) چنان که ضمن نکته بعدي خواهيم گفت، آنان که نه تنها داراي حسن مطلقند بلکه خود حقيقت حسن هستند محکوم هيچ يک از احکام کثرت در عالم وحدت نيستند نه در آفرينش و نه در بازگشت. از اين گذشته، اگر وجود و پيدايش همه موجودات مشروط به واسطه‌مندي و جاري شدن در مجرايي باشد، در اين صورت، آفرينش ممکن نخواهد بود. موجود بي‌واسطه و بدو.ن مجري مانند موجود نامشروط است که وجود داشتن دست‌کم يکي از آن شرط آفرينش مي‌باشد.

3- اگر چه هر موجودي به اندازه وجودش از حسن برخوردار است و اگر چه هر موجودي به اندازه ارتباط و انتسابش به خداي متعال از حسن نيز برخوردار است و اگر چنين نبود مخلوق احسن الخالقين نبود. به حکم تناسب و سنخيت ميان فعل و فاعل، هر گاه فاعل داراي حسن باشد، فعل نيز چنين خواهد بود و هرگاه فعل داراي حسن باشد فاعل نيز چنين خواهد بود، بنابراين، از آن‌جا که خداي متعال حسن مطلق وجوبي است، افعال و مخلوقات وي نيز به اندازه وجود خود از حسن الهي برخوردار هستند ولي در عين حال حسن مطلق نيستند بدين سبب که موجودات اگر چه به دليل وجودشان داراي حسن هستند ولي به سبب محدوديت وجودشان، از حسن محدود برخوردارندو حدود وجودي‌شان دقيقاً حدود حسنشان نيز هست. پس حسن هر موجودي که داراي وجود محدود است، ضرورتاً حسن محدود است و به همين دليل ان‌گاه که حسن مطلق ضروري ازلي آشکار گردد همه دچار صعقه و فزعه مي‌گردند و فقر و ذلت ذاتي آن‌ها که مقابل حسن است، عيان مي‌گردد.
اگر موجوداتي وجود داشته باشند که صعقه و فزع نداشته باشند، بدين معني است که آن‌ها عين حسن مطلق و حقيقت حسن هستند، چنان‌که اگر موجوداتي وجود داشته باشند که عين حسن مطلق باشند، صعقه و فزع ندارند چون يا فقر و ضعف و ذلت ذاتي ندارند و يا اگر هم دارند آن وجه مندک و مستهلک در غنا و قوت و عزت الهي آنان است. يکي از معاني «لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» ممکن است همين باشد.
مقصود از «من جاء بالحسنة» همين است و تنها شامل کساني است که حسن مطلقند نه آن‌که از حسن مقيد برخوردار باشند و گرنه شامل همگان خواهد شد چون همه موجودات به اندازه وجودشان از حسن مقيذ برخوردارند.
پس همان‌گونه که خلقت بي‌واسطه به خاندان مطهّر پيامبر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين اختصاص دارد، حسن مطلق نيز به آنان اختصاص دارد و اگر چنين نبود، «أحسن خلقنا» گفته نمي‌شد.
خاندان مطهّر پيامبر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين نه تنها حسن مطلق هستند بلکه همه کساني که با آن‌ها انتساب حقيقي دارند نيز همي‌گونه هستند بلکه محبان صادق آن‌ها نيز چنين‌ هستند. اگر حضرت حبيب الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «حبّ عليّ حسنة لايضرها سيئة» به همين معناست. نه تنها وجود مبارک امير مؤمنان و ديگر خاندان مطهّر پيامبر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين حسن مطلقند که به خاطر اطلاقشان نه تنها هيچ نقصي ندارند بلکه ممکن نيست هيچ نقصي عارض آنان شود وگرنه مطلق نبودند.(قاعده بسيط الحقيقة) را به خاطر بياوريد. نه تنها وجودشان چنين است، محبت صادقانه آنان نيز همين‌گونه است و بنابراين، آنان که از محبت صادقانه آن خاندان مطهّر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين برخوردارند نيز در امن و امان هستند و هيچ گونه نقصي عارضشان نيز نمي‌گردد. يا سيئه ندارند يا سيئه آن‌ها تبديل به حسنه مي‌شود و يا در حسن ذاتي‌شان مندک و مستهلک مي‌گردد.

برخورداري متسوبان حقيقي آن خاندان پاک و نيز محبان صادق آنان از حسن مطلق به معني برابري آنان با خاندان مطهّر پيامبر صلوات‌الله عليهم‌اجمعين نيست بدين دليل که برخورداري آن خاندان مطهر از حسن مطلق بالاصاله و بي‌واسطه از خداي متعال است ولي برخورداري ديگران از حسن مطلق بالتبع و به واسطه آن خاندان مطهّر است.