بسم الله الرحمن الرحيم
موجبات پذيرش ولايت خاندان عصمت و طهارت عليهم السلامدنباله حديث :
وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَه
بهخدا قسم اي ابوخالد هيچ بندهاي ما را دوست ندارد و ولايت ما را نپذيرد مگر آنکه خداوند دل او را پاک گرداند. براي شرح اين فراز بايد نکاتي را تقديم دارم.
بسم الله الرحمن الرحيم
موجبات پذيرش ولايت خاندان عصمت و طهارت عليهم السلامدنباله حديث :
وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَه
بهخدا قسم اي ابوخالد هيچ بندهاي ما را دوست ندارد و ولايت ما را نپذيرد مگر آنکه خداوند دل او را پاک گرداند. براي شرح اين فراز بايد نکاتي را تقديم دارم:
1- علت قسم يادکردن
أ- يکي از عوامل قسم يادکردن انبياء و اولياء عليهمالسلام تاکيد بر درستي مطلب به منظور تفهيم به مخاطب است که امري رايج نيز هست.
ب- عامل دوم قسم ياد کردن که اهميت بيشتر نيز دارد اين است که مطلب متعلق قسم از امور بديهي است که مخاطب از آن غافل است. به تعبير ديگر، حقيقتي که براي ولي و نبي خدا عليهالسلام امري عيان و آشکار است و هيچگونه ترديدي نميپذيرد، به دلايل متعددي مورد بيتوجهي و غفلت مخاطب قرار گرفته است بهگونهاي که نه تنها براي مخاطب بديهي نيست بلکه به راحتي برايش قابل فهم هم نيست. قسم ولي و نبي خدا عليهالسلام آنهم قسم جلاله که بزرگترين قسمهاست، بدين منظور است که مخاطب را به وضوح و بداهت مطلب نزديک سازد. در غير اين صورت، قسم يادکردن امري مکروه است و همه مراتب وجودي انبياء و اولياء عليهمالسلام از انجام امور مکروه، منزه و مطهر است.
2- طهارت قلب
انسان مراتب متعددي دارد که دستکم ميتوان بدن، نفس و قلب را از آن مراتب دانست و برفرض که مراتب ديگري هم وجود نداشته باشد يا وجود داشته باشد ولي ظواهر ديني بدانها نظر نداشته باشند، در اينکه ظواهر ديني به اين سه مرتبه تصريح دارند، ترديدي وجود نداد.
از آنجا که انسان دستکم، سه نوع ظهور سه مرتبه پديداري دارد:
1- عمل 2- اخلاق و ملکات 3- ايمان و عقيده
مراتب وجودي او هم دستکم سه تا ميباشد: 1- بدن و طبيعت 2- نفس 3- قلب.
در ميان مراتب سهگانه پديداري که حقيقت انسان را نشان ميدهند، ايمان برترين آنهاست و در ميان مراتب وجودي سهگانه نيز قلب برترين آنهاست. به همين سبب، طهارتي هم که به آن مراتب تعلق ميگيرد با توجه به مرتبه خاص خود از اهميت برخوردار است. به همان اندازه که مرتبه بدن و نيز عمل فروترين مرتب وجودي و پديداري انسان است، طهارت آن نيز فروترين مرتبه طهارتهاست. اين مرتبه از طهارت حتي با نجاست نفس و قلب هم جمع ميشود. به عنوان نمونه با اينکه منافقان از قلب متعادل برخوردار نيستند ولي ممکن است از طهارت بدني برخوردار باشند.
طهارت نفساني مانند طهارت اخلاقي، مرتبه متوسط ميان مراتب طهارتهاست.اين مرتبه نيز با بسياري از انواع نجاستها سازگار است.
به نظر ميرسد اگرچه ترتب ميان مراتب سهگانه طهارت، ترتب طولي است ولي اين ترتب ميان مرتبه بدني و نفسي وجود ندارد و ممکن است طهارت نفساني بدون طهارت بدني وجود داشته باشد.
امارابطه ميان طهارت قلبي و ديگر مراتب طهارت، طولي است و اصل و اساس همه طهارتها، طهارت قلبي است. ممکن است کسي طهارت بدني يا نفساني داشته باشد، ولي طهارت قلبي نداشته باشد ولي ممکن نيست کسي طهارت قلبي داشته باشد اما طهارت نفساني و بدني نداشته باشد.
تا کسي طهارتي قلبي نداشته باشد، جانوري هوشمند است نه انسان. به تعبير قرآن کريم تا تعليم قرآني وجود نداشته باشد، خلقت انساني نيز وجود نخواهد داشت. انسان بودن انسان به قلب وي ارتباط دارد نه به ميزان هوش حيواني وي. همانگونه که قرآن بر قلب پاک حضرت حبيب خدا صليالله عليه و آله و سلم نازل ميگردد، ايمان به آن نيز به قلب انسانها ارتباط دارد و چون تا ايمان نباشد، طهارت حقيقي و برتر وجود ندارد وجود طهارتهاي فروتر از آن نيز براي مراتب بالاتر سودمند نخواهد بود.
به هرحال، طهارت قلب شرط انسانيت و تاثيرگذاري ديگر مراتب طهارت است و تا طهارت قلب نباشد، اگر چه طهارتهاي ديگر هم وجود داشته باشد، انسانيت تحقق نيافته است تا چه رسد به عبوديت. اينهمه تاکيد بر اينکه محبت و اطاعت از خاندان پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين از نماز و روزه و حج و جهاد نه تنها برتر است بلکه بدون محبت و اطاعت از آن خاندان مطهر، نماز و روزه و حج و ساير عبادات پذيرفته نيست به همين سبب است.
3- محبت و طهارت قلب
تنها راه طهارت قلب و ورود به مرتبه انسانيت و پس از آن ورود به حوزه عبوديت محبت خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين است. دليل آن نيز اين است که خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين عين طهارت هستند نه چيزي که تطهير شده باشد، معيار طهارتند نه اندازهاي از طهارت، چنانکه ميزان اعمال هستند نه اعمال توزين شده، عين حق هستند نه متصف به حق.
اينکه خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين ميزان اعمال و اخلاق و ايمان انسانها در قيامت هستند به همين سبب است و اينکه آنها معيار برخورداري کسي، عملي، سخني و فکري از حق هستند نيز به همين سبب است. حقانيت حق به انتساب آن به اين خاندان مطهر است و اندازه حقانيت و صدق هر چيزي به همان اندازه شباهت و سنخيت با اين خاندان است.
4- محبت و سنخيت
با توجه به آنچه گفته شد، سهم هر کسي از حقانيت، صدق، سعادت، تعالي و طهارت، به اندازه شباهت و سنخيت آن به خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين ميباشد نه بيشتر و نه کمتر و از آنجا که هر جا که سنخيت وجود داشته باشد، محبت نيز وجود دارد و هر اندازه سنخيت بيشتر باشد، محبت بيشتر خواهد بود، ميتوان محبت به خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين را معيار برخورداري هر کسي از حقانيت، صدق، سعادت، تعالي و طهارت دانست و اندازه سهم هر کسي از حقانيت، صدق، سعادت، تعالي و طهارت را به اندازه محبت به آن خاندان مطهر دانست. و از آنجا که نشان صدق محبت، اطاعت محب از محبوب است، پس ميتوان اطاعت و پيروي از خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين را نيز نشان برخورداري از کمالات يادشده دانست.
براين اساس، اگر گفته شود سنخيت با خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين معيار و ميزان برخورداري از حقانيت، صدق، سعادت، تعالي و طهارت است به همان اندازه درست است که گفته شود محبت به خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين معيار و ميزان برخورداري از حقانيت، صدق، سعادت، تعالي و طهارت است و هر دو به همان اندازه درست است که گفته شود اطاعت و پيروي از خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين معيار و ميزان برخورداري از حقانيت، صدق، سعادت، تعالي و طهارت است.
اين سه اگر چه به ظاهر با هم تفاوت دارند ولي در واقع، به يک حقيقت برميگردند. سنخيت عامل محبت است و اطاعت نشان محبت. سنخيت قابل مشاهده نيست، بنابراين، نميتوان درباره ميزان و اندازه سنخيت کسي با خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين داوري نمود ولي با توجه به اندازه اطاعت و تسليم بودن کسي نسبت به آن خاندان مطهر ميتوان داوري نمود. همچنين کسي نميتواند درباره اندازه شباهت خود به آن خاندان داوري نمايد مگر از روي اندازه اطاعت و پيروي از آن خاندان.
وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا
و خداوند قلب هيچ بندهاي را تطهير نميکند مگر آنکه آن بنده و قلب او تسليم باشد و با ما سازگار باشد.
طهارت قلب و اطاعت و تسليم خاص
چنانکه گفته شد، طهارت قلب اساس همه طهارتهاست و با وجود طهارت قلب است که ساير طهارتها نيز موثر و سودمند خواهد بود و نيز تنها راه طهارت قلب محبت به خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين است و تنها نشانه صدق اين محبت اطاعت و پيروي از اين خاندان مطهر است. فراز يادشده به صراحت به اين نکته پرداخته است.
علاوه بر اين، نکات ديگري نيز در فراز يادشده آمده است که از اينقرار است:
1- تطهير هر چيزي مستند به خداست و اين خداي متعال است که چيزي و کسي را تطهير ميکند و اگر چه همه کارهاي خدا با ابزارهاي خاص آنها انجام ميشود و همه الطاف او از مجاري و جويبارهاي معيني جاري ميگردد، ولي همه چيز و همه کس، در حکم ابزار و مجراي اراده خداي متعال است نه کمتر و نه بيشتر. هيچ موجودي در هيچ کاري اگرچه کوچکترين و بياهميتترين کارها باشد، مستقل و بينياز از خداي متعال نيست و در انجام هيچ کاري شريک خداي متعال نيست بلکه مانند جويبار است که اگر آب از سرچشمه بجوشد، از آن جويبار به باغ و راغ خواهد رسيد و اگر از سرچشمه آبي نجوشد، چيزي نيست تا در جويبار روان گردد و به باغ و راغ برسد.
2- تسليم بايد بهگونهاي باشد که «لنا» بر آن صادق باشد، يعني تسليم و اطاعت هدفمندي که هدفش جز اطاعت از آن خاندان مطهر نباشد.
ممکن است کسي کاري را انجام دهد که آن کار مورد سفارش خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين نيز باشد ولي فاعل آن کار با انگيزه و نيت اطاعت از آن خاندان مطهر آن کار را انجام نداده باشد، اين عامل طهارت نيست. ممکن است برخي از دستورات آن خاندان مطهر با جهتمنديهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي برخي يا بسياري از مردم همسو باشد و مردم هم به دليل تمايلات و منافع خود به آن سفارشات عمل کنند نه به اين دليل که آن خاندان مطهر بدان سفارش کردهاند بلکه به اين دليل که با تمايات آنان سازگار است، در اين صورت شرط تطهير تحقق نيافته است. شرط طهارت آن است که تسليم آن خاندان مطهر باشيم و کاري را به اين دليل که خوشايند آنان است و بدان دستور دادهاند انجام دهيم. در غير اينصورت «تسليم لنفسنا» رخ داده است نه «لهم». عمل بايد بهگونهاي باشد که آن خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين بگويند و تاييد کنند که «لنا» تسليم شدهاند نه «لهم»
3- از عبارت لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا به راحتي ميتوان فهميد که اولاً چنانکه گفته شد، تطهير کار خداست و تنها اوست که کسي و چيزي را تطهير ميکند نه غير او و هيچ کسي و چيزي در اين عمل با خداي متعال شريک نيست و ثانياً تسليم بودن نسبت به خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين تنها راه و مجراي ظهور اراده و مشيت خداي متعال براي تطهير است و اين هم نه جايگزين دارد و نه چيزي و کسي شريک آن است. به تعبير ديگر، همانگونه که فاعليت و انجام تطهير ويژه خداي متعال است، مجراي اين تطهير هم ويژه خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين است و هيچ يک از آن دو جايگزين و شريک ندارند.
4- با توجه به نکته پيش، معلوم ميشود که تسليم بودن نسبت به خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين استعداد و قابليت طهارت را در نفس انسان ايجاد ميکند و چون کمال و فعل و وصف هر موجودي به اندازه استعداد و قابليت آن است، طهارت هر کسي هم به اندازه استعداد اوست و استعداد هر کسي هم به اندازه تسليم بودن او نسبت به آن خاندان مطهر است.
5- عبارت وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا نشان ميدهد که علاوه بر تسليم بودن چيز ديگري هم لازم است. ممکن است اين عبارت تاکيدي بر عبارت پيشين « يُسَلِّمَ لَنَا» باشد ولي به گمان بنده اين عبارت اشاره به لزوم سازگاري و سنخيت با خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين اشاره دارد. معناي اين سخن اين است که حتي اگر کسي به دليل اکراه يا اضطرار يا هر دليل ديگري از آن خاندان مطهر پيروي کند باز هم شرط و استعداد طهارت را به دست نياورده است بلکه براي به دست آورد شرط و استعداد طهارت بايد با آن خاندان مطهر سنخيت و شباهت ذاتي داشته باشد. اين است معني آفرينش شيعيان از طينت خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين. علت اين امر اندازه طهارتي است که بهوجود ميآيد و در ضمن شرح فراز بعدي بدان خواهيم پرداخت.