زهد چیست؟

زهد چيست؟
قيل لاميرالمؤمنين صلوات الله عليه ماالزهدفى الدنيا؟ قال:«تنكب حرامها»
پرهيز از حرام زهد است در دنيا.
قال اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه):«الزهد فی ‏الدنيا قصر الامل و شكر كل نعمة الله عليك»
زهد كوتاه ساختن آرزو، سپاس نعمت و پرهيزاز محرمات الهى است.
و نيز فرمود: « الزهد تقصير الامال و اخلاص الاعمال»
كوتاهى آرزوها و اخلاص در عمل، زهد است. تا محبت دنيا و متعلقات آن در دل باشد، اخلاص نيست و تا اخلاص نباشد، زهد نيست.

در واقع ،اخلاص نشان قطع تعلق از دنياست وقطع تعلق از دنيا، زهد است. به همين خاطر است كه آن كه ميل به دنيا و لذتهاى دنيا دارد به حقيقت زهد دست نمی ‏يابد. چنان كه آن حضرت فرمودند: «كيف يصل الى حقيقة الزهدمن لم يمت شهوته» مردن شهوت به اين است كه سمت و سوى رفتارهاى انسان را معين نسازد، نه آن كه ريشه كن شده باشد. شهوت مرده، شهوت رام است كه صاحبش را به هر سو كه مايل باشد نمی ‏برد. تا شهوت رام نشود، محبت متعلقات آن كه دنياست، از دل بيرون نرود و تا محبت دنيا از دل بيرون نرود، آرزو ريشه كن نگردد و زهد حاصل نشود.
و نيز فرمود: «ليس الزهدفى الدنيا باضاعة المال و لا تحريم الحلال، بل الزهد أن لاتكون بما فى يدك أوثق منك بما فى يدالله عزوجل»
زهد ترك مال و پرهيز از حلال نيست، بلكه زهد آن است كه بر خدا اعتماد كنى نه برخود. زهد آن است كه داشته هاى خودت، ايمان بخش‏تر از ملك الهى نباشد. به همين معناست آن چه را كه آن حضرت فرمود: «أصل الزهد حسن الرغبة فيما عندالله»؛ به نيكى به آنچه نزد خداست راغب بودن ،چشم به عنايت او داشتن، با ديدن آن چه نزد اوست، به غير چشم نداشتن اصل و ريشه زهد است. و نيز فرمود: «ليس الزهد فى الدنيا لبس الخشن واكل الهشب»  پوشيدن پشمينه و خوردن خشكينه، زهد نيست، بلكه «الزهد هو الاعراض عن الدنيا بالتدريج». تا به درجه ‏اى رسد كه نه بر اقبال دنيا خوش باشد و نه در ادبار دنيا ناخوش؛ چنان كه فرمود: «الزهد كله بين كلمتين من القرآن قال الله سبحانه: لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما آتاكم» ؛ «و من لم يأس على الماضى و لم يفرح بالآتى فقد أخذ الزهد بطرفيه» تا دل‏بستگى به چيزى نباشد، از آمدن آن خوش و از رفتنش ناخوش نخواهيم شد.  
خوش و  ناخوشى نتيجه دست يابى به محبوب يا از دست دادن آن است، پس آن كه با رو آوردن دنيا به او خوش نمی ‏گردد، بدين خاطراست كه نسبت به آن محبت و دلبستگى ندارد. زهد آن است كه به آن چه از دنيا يابد؛ شاد نشود و به آن چه از وى برگردد اندوهگين نشود.

حاصل آن كه تعاريف ياد شده، با همه تعابير مختلف و متعدد به يك حقيقت اشاره دارد و آن دل به غير خدا نداشتن است.انجام حرام به خاطر اشتهاى به لذت دنياست، پس ترك حرام نتيجه ترك اشتهاى به حرام است كه غير از دنيا نيست.
آرزوهاى دراز، معلول دلبستگى به دنياست، از اين رو كوتاه كردن آرزو جز به بی ‏رغبتى نسبت به دنيا به دست نمی ‏آيد. اخلاص عمل آن گاه ممكن است كه دل به يگانه سپرده باشيم و غير او در آن جايى نداشته باشد. مرگ شهوت نيز همين‏گونه است. وثاقت به خدا، رغبت به او، شاد نشدن به دنيا، ترك دنيا بی ‏تكلف و تهى دلى بر نادارى، همه نشان فراغت دل است از غير خدا و به همين خاطراست كه با داشتن و برخوردارى از نعمت‏هاى دنيا نيز سازگار است.می ‏شود مال و ثروت داشت، ولى آن را در دست داشت نه در دل ؛ می ‏توان از نعمت‏هاى دنيا برخوردار بود، ولى بدان دلبسته نبود. چنان كه ديدم هدر دادن مال، پوشيدن لباس خشن، خوردن غذاى دل ‏ناپذير و ترك حلال، هيچ كدام نه زهد است و نه نشان زهد . زهد آن است كه دل را به غير متمايل سازد، خواه دارا باشد و خواه نادار؛ توانمند باشد يا ناتوان.

پرهيز از حرام خورى
مال حرام مانند لجنى است، مانند كناره هاى مرداب، پس مانده سگان هار است كه پرهيز از آن، شرط اول سلوك است. خوردن حرام اگر چه لقمه ‏اى باشد، سبب سقوط سالك از عالی‏ترين مقامات قرب می ‏گردد و اگر كسى تنها به همين يك سفارش پاى بند باشد، چنان الطاف الهى بر او بارد كه به نور الهى روشن و از معرفت او پرگردد.رسول خدا - صلى الّله عليه وآله وسّلم - فرمودند: «مَن اكل الحلال اربعينِ يوماً، نوّرالله قلبه و أجرى ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»؛ هر كس چهل روز حلال بخورد، خداوند دل او را نورانى كند و چشمه ‏هاى حكمت را از قلبش بر زبانش جارى سازد. عكس نقيض آن اين است كه، آن كه سخن حكيمانه نمی ‏گويد، دل نورانى ندارد و آن كه دل نورانى ندارد، به خوردن حرام آلوده است، اگر چه خود نيز نداند .
خوردن حلال آن اندازه اهمّيت دارد كه خداى متعال پيش از سفارش به كار شايسته آن را مورد سفارش قرار داده وفرموده است:
«يا ايها الرسول كلوا من الطّيّبات واعملوا صالحاً انى بما تعملون عليم»؛ اى پيامبران! غذاى دل‏پذير خوريد و عمل صالح انجام دهيد كه من به آن چه انجام می ‏دهيد آگاهم.
نخست به خوردن طيّب كه حلال دل‏پذير است، امر نموده است، آن گاه به انجام كارهاى شايسته.
اين نكته نگه دار كه تا آهوى تبت                          سنبل نخورد خونش همى مشك نگردد

تاثير حرام خورى در عبادت و دعا
رسول خدا - صلی ‏الله عليه وآله وسلم - فرمودند: «العباده مع اكل الحرام كلبناء  على الَّرمل أو الماء»، عبادتى كه همراه باخوردن حرام باشد، مانند ساختن خانه بر ماسه يا آب است.
چنان كه گفته شد، خوردن حرام به تنهايى سبب تامى است تا سالك را نه تنها از سلوك باز دارد بلكه وى را در رديف دون همّتان قرار دهد. در وحى قديم آمده است: «الّدعاء مع اكل الحرام كَناقل الماء فى المَفخَل» ، دعا كردن همراه با خوردن حرام مانند آب بردن با غربال است. دراين راه بايد چنان دقت نمود كه نه تنها از خوردن حرام پرهيز نمود، بلكه چيزى راكه حلال بودن آن بر ما معلوم نيست از آن پرهيز كنيم، چنان كه اميرمؤمنان صلوات الله وسلامه عليه - فرمود: «اياك و تناول ما لاتعلَم حِله» یعنی زنهار، از خوردن آن چه حلال بودن آن را نمى دانى .