این فرموده پیامبر- صلوات الله وسلامه علیه – که (اول ما خلق الله نوری) شامل حضرت آدم نیز هست، از این جهت می توان گفت انسان قبل از ملائکه است، به همین خاطر است که خدا فرمود (انی جاعلٌ فی الارض خلیفه) ؛من می خواهم در زمین خلیفه قرار دهم. آن آدم آسمانی که واسطه فیض و همه کاره شما است قبلاَ خلق شده، بلکه آن آدمی که قرار است به زمین برود قرار است خلیفه من باشد.
این که آدم از خاک آفریده شده است به چه معنا است ؟
(ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون)، یعنی آدم و عیسی -علیهما الصلاة و السلام- از خاک بوده اند، به تعبیر دیگر عیسی -علیه السلام- همان گونه از خاک آفریده شد که آدم -علیه السلام- آفریده شده بود. یعنی آدم -علیه السلام- را این گونه خلق کردیم که گفتیم (کن فیکون). مگر عیسی -علیه السلام- چگونه آفریده شده بود.(فتمثل لها بشرا سویا)،جبرئیل به شکل انسان تمثل کرد و حضرت عیسی -علیه السلام- را در رحم حضرت مریم -علیهما الصلاة و السلام -قرار داد.
به تعبیر قرآن؛ آفرینش از خاک این گونه است. یعنی حضرت آدم و حضرت عیسی -علیهما الصلاة و السلام- با هم برابر است.هر دو متعلق (کن) قرار گرفته اند، نمی توان میان آفرینش حضرت عیسی از رحم حضرت مریم و آفرینش ناقه صالح از درون کوه تفاوت قائل شد. یعنی همه مادر دارند ولی مادرهایشان متناسب با شرایط و وضعیت خود آنها است، چنان که اگر علفی بخواهد از زمین رشد کند همین زمین رحم اوست. به تعبیر دیگر هر جایی که سبب پیدایش حیات شود را می توان رحم نامید. به این تعبیر هم عیسی از رحم متولد شده است هم آدم و حوا، هم شتر حضرت صالح -علیه السلام- بنا بر این احتمال همچنان که حضرت آدم از خاک آفریده شده است حضرت عیسی هم از خاک آفریده شده است، چنان که ما هم که از رحم انسان دیگری آفریده شده ایم نیز موجودی خاکی هستیم.
بنا بر ظواهر آیات و روایات حوا از قسمت چپ حضرت آدم -علیه السلام- آفریده شده است.در برخی روایات که با اعتقادات بنی اسرائیل هم سازگاری دارد و مطابق با تورات است، حوا از دنده چپ آدم آفریده شده است.
آیا حوا از استخوانهای دنده آدم آفریده شده یا این تعبیر تمثیلی بوده و معنای ویژه ای دارد؟
بنا بر برخی روایات آفرینش حوا از باقی مانده گل آدم است، آیا می توان گفت آدم را آفریدند، مقداری از گل او باقی ماند یا از ابتدا خدا گل را به گونه ای درست کرد تا باقی مانده ای به اندازه حوا داشته باشد.
ممکن است چنین گمان شود که این تعبیرات از اسرائیلیات یا احادیث تحریفی است، ولی این نکته را باید مد نظر قرار داد که محرفات و احادیث تحریفی شامل مواردی بوده که به نحوی با دنیا، آرامش و شهوات مردم سازگاری داشته، به گونه ای که شخص یا گروهی از آن نفع می بردند. مثلا در مورد امامت ممکن است بگویند فلانی امام است چون ما دنباله رو او هستیم.
اگر در کتابهای قدیمی آمده باشد که آدم چگونه خلق شده است، دلیلی برای تحریف آن وجود ندارد. به عنوان نمونه در کتابهای یهودیان آمده که اسحاق پیامبر خدا در زمین بود، روزی خدا به زمین آمد و به او گفت من قدرتم از تو بیشتر است، اسحاق گفت نه، خدا با اسحاق کشتی گرفت. این تعابیر مانند آن است که بگوییم (ید الله فوق ایدیهم).
(خمرت طینت آدم بیده اربعین سنه)؛ من چهل سال گل آدم را مشت و مال می دادم تا پخته شود، به این معنی نیست که خدا گلی را در زمین درست کرده بود و چهل سال مانند کوزه گر این گل را مشت و مال میداد. این مشت و مال دادن باید معنای ویژه ای داشته باشد چنان که (یدالله فوق ایدیهم) معنای دیگری دارد؛ در اینجا راحت بوده، گفته اند (ید الله فوق ایدیهم) یعنی قدرت خدا فوق قدرت دیگران است ولی آن دیگری را نتوانستند بفهمند بنا بر این به همان صورت بیان کردند ولی در مورد کشتی گرفتن گفته اند ممکن نیست خدا کشتی بگیرد.
خدایی که بتواند روی صندلی بایستد، خدایی که بتواند دستش را روی دست همه بگذارد، آن خدایی که وقتی ما زه کمان را می کشیم او رهایش می کند، خدایی که (ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله) ،او که تیر اندازی می کند، بیعت می کند، می تواند کشتی هم بگیرد؛ اگر آنها مادی نیست این هم نباشد.
آنچه در مباحث اعتقادی ادیان گذشته آمده کمتر تحریف شده است ولی چون به زبان دیگری غیر از زبان عرف (کنایه، تمثیل) و فراتر از عرف گفته شده است توان تبیین و تفسیرش را نداشتند. بر این مبنا اگر همان در اینجا آمده باشد مانعی ندارد، چنان که اگر عین آن هم اینجا ساخته و گفته شده باشد مانعی ندارد. وقتی می توان گفت یا (اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء)؛ ما چگونه سوائیم؟ آنها می گویند عیسی ابن الله است ما می گوییم خدا ابن ندارد. این کلمه سواءاست؟ حکایت دارد که ابن الله معنای دیگری باید داشته باشد. چنانکه یهودیان می گویند عزیر ابن الله است. هیچ انسان عاقلی چنین سخنی نمی گوید، چرا که اگر خدا به معنای عرفی فرزند داشته باشد (عزیر یا عیسی) یا مونث است یا مذکر پس نیاز به شوهر یا زن دارد، باید پدر و مادر و قوم و قبیله هم داشته باشد. بنا بر این اگر گفته شد عزیر ابن الله است یا مسیح ابن الله است باید معنای دیگری داشته باشد. هیچ یک از پیروان ادیان هم نگفته عیسی در رحم خدا بود (العیاذ بالله)یا او را از پیکره خدا جدا کرده اند.
در مورد تعبیر روح الله، ما هم می گوییم عیسی روح الله است، وارث عیسی روح الله هم خود روح الله است، بلکه به تعبیر دیگر همه عالم هستی روح الله است. وقتی (نفخت فیه من روحی) انسان از روح الله بالا تر است.و بقیه عالم اگر از روح خدا نباشند از که خواهند بود.
در گفته های بسیاری از اسلام شناسان و برخی از دایرةالمعارف های اسلام کم و بیش اشاره شده که مسلمانان احکام خود را از یهودیان و اخلاقیات خود را از مسیحیان گرفته اند. آنگاه برای اثبات نظر خود یک به یک احکام آن را با احکام یهودیان و اخلاق آن را با مسیحیان مطابقت می دهند. البته این احکام و اخلاقیات از آنها گرفته نشده ولی شباهتهایی وجود دارد ،به این معنی که نمی توان گفت هر چه آنها دارند غلط و تحریف شده است.در موارد اختلاف می توان گفت داشته های آنها تحریف شده است ولی در سایر موارد غالبا با هم شباهت دارند بدین خاطر که هر دو منبع آسمانی دارند.
(یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده) همه شما را از یکی آفریدیم، او همان آدم است، (و خلق منها زوجها) همه آدمها را از او آفرید یعنی حوا را هم از او آفرید. همان گونه که آفرینش آدم اعجاز گونه است و به راحتی تحلیل طبیعی نمی پذیرد، آفرینش حوا هم اعجاز گونه است. همه شما را از آدم آفریدیم زوجش را هم از خودش، یعنی همان نفس واحد آفریدیم. این تعبیر به جهاتی نادرست است، زیرا همیشه ولد فرع والد یا والده است.
در آفرینش آدم این تصور که گلی بود در آتش گرمش کردند تا صلصال شود، بعد اورا پختند تا فخار شود ،آنگاه میخواهند تسویه اش کنند (اذا سویته)و... این تعبیرها با فعل الهی سازگاری ندارد. اگر چنین باشد دیگر کن فیکون جایی ندارد .بنا بر این نکته ای که می توان به آن اشاره کرد این است که آفرینش آدم و حوا تمثیلی است، نه به این معنی که آدم و حوا موجود نباشند بلکه نحوه آفرینش آنها تمثیلی است. هدف قرآن بیان کیفیت آفرینش آدم و حوا نیست بلکه همانا هدف هدایت انسانها است که از اول تا آخر قرآن مد نظر بوده، بکار بردن قصه ها، داستانها، تمثیل ها و اسطوره ها به عنوان ابزار هدایت هستند بنابراین، از آنجا که در داستان آدم و حوا امکان عبرت یعنی عبور کردن، آیت بودن، و مرآت بودن وجود دارد لذا به آن اشاره شده تا از آن عبور کنید و به دنبال چیز دیگری باشید.
به تعبیر قرآن؛ آفرینش از خاک این گونه است. یعنی حضرت آدم و حضرت عیسی -علیهما الصلاة و السلام- با هم برابر است.هر دو متعلق (کن) قرار گرفته اند، نمی توان میان آفرینش حضرت عیسی از رحم حضرت مریم و آفرینش ناقه صالح از درون کوه تفاوت قائل شد. یعنی همه مادر دارند ولی مادرهایشان متناسب با شرایط و وضعیت خود آنها است، چنان که اگر علفی بخواهد از زمین رشد کند همین زمین رحم اوست. به تعبیر دیگر هر جایی که سبب پیدایش حیات شود را می توان رحم نامید. به این تعبیر هم عیسی از رحم متولد شده است هم آدم و حوا، هم شتر حضرت صالح -علیه السلام- بنا بر این احتمال همچنان که حضرت آدم از خاک آفریده شده است حضرت عیسی هم از خاک آفریده شده است، چنان که ما هم که از رحم انسان دیگری آفریده شده ایم نیز موجودی خاکی هستیم.
بنا بر ظواهر آیات و روایات حوا از قسمت چپ حضرت آدم -علیه السلام- آفریده شده است.در برخی روایات که با اعتقادات بنی اسرائیل هم سازگاری دارد و مطابق با تورات است، حوا از دنده چپ آدم آفریده شده است.
آیا حوا از استخوانهای دنده آدم آفریده شده یا این تعبیر تمثیلی بوده و معنای ویژه ای دارد؟
بنا بر برخی روایات آفرینش حوا از باقی مانده گل آدم است، آیا می توان گفت آدم را آفریدند، مقداری از گل او باقی ماند یا از ابتدا خدا گل را به گونه ای درست کرد تا باقی مانده ای به اندازه حوا داشته باشد.
ممکن است چنین گمان شود که این تعبیرات از اسرائیلیات یا احادیث تحریفی است، ولی این نکته را باید مد نظر قرار داد که محرفات و احادیث تحریفی شامل مواردی بوده که به نحوی با دنیا، آرامش و شهوات مردم سازگاری داشته، به گونه ای که شخص یا گروهی از آن نفع می بردند. مثلا در مورد امامت ممکن است بگویند فلانی امام است چون ما دنباله رو او هستیم.
اگر در کتابهای قدیمی آمده باشد که آدم چگونه خلق شده است، دلیلی برای تحریف آن وجود ندارد. به عنوان نمونه در کتابهای یهودیان آمده که اسحاق پیامبر خدا در زمین بود، روزی خدا به زمین آمد و به او گفت من قدرتم از تو بیشتر است، اسحاق گفت نه، خدا با اسحاق کشتی گرفت. این تعابیر مانند آن است که بگوییم (ید الله فوق ایدیهم).
(خمرت طینت آدم بیده اربعین سنه)؛ من چهل سال گل آدم را مشت و مال می دادم تا پخته شود، به این معنی نیست که خدا گلی را در زمین درست کرده بود و چهل سال مانند کوزه گر این گل را مشت و مال میداد. این مشت و مال دادن باید معنای ویژه ای داشته باشد چنان که (یدالله فوق ایدیهم) معنای دیگری دارد؛ در اینجا راحت بوده، گفته اند (ید الله فوق ایدیهم) یعنی قدرت خدا فوق قدرت دیگران است ولی آن دیگری را نتوانستند بفهمند بنا بر این به همان صورت بیان کردند ولی در مورد کشتی گرفتن گفته اند ممکن نیست خدا کشتی بگیرد.
خدایی که بتواند روی صندلی بایستد، خدایی که بتواند دستش را روی دست همه بگذارد، آن خدایی که وقتی ما زه کمان را می کشیم او رهایش می کند، خدایی که (ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله) ،او که تیر اندازی می کند، بیعت می کند، می تواند کشتی هم بگیرد؛ اگر آنها مادی نیست این هم نباشد.
آنچه در مباحث اعتقادی ادیان گذشته آمده کمتر تحریف شده است ولی چون به زبان دیگری غیر از زبان عرف (کنایه، تمثیل) و فراتر از عرف گفته شده است توان تبیین و تفسیرش را نداشتند. بر این مبنا اگر همان در اینجا آمده باشد مانعی ندارد، چنان که اگر عین آن هم اینجا ساخته و گفته شده باشد مانعی ندارد. وقتی می توان گفت یا (اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء)؛ ما چگونه سوائیم؟ آنها می گویند عیسی ابن الله است ما می گوییم خدا ابن ندارد. این کلمه سواءاست؟ حکایت دارد که ابن الله معنای دیگری باید داشته باشد. چنانکه یهودیان می گویند عزیر ابن الله است. هیچ انسان عاقلی چنین سخنی نمی گوید، چرا که اگر خدا به معنای عرفی فرزند داشته باشد (عزیر یا عیسی) یا مونث است یا مذکر پس نیاز به شوهر یا زن دارد، باید پدر و مادر و قوم و قبیله هم داشته باشد. بنا بر این اگر گفته شد عزیر ابن الله است یا مسیح ابن الله است باید معنای دیگری داشته باشد. هیچ یک از پیروان ادیان هم نگفته عیسی در رحم خدا بود (العیاذ بالله)یا او را از پیکره خدا جدا کرده اند.
در مورد تعبیر روح الله، ما هم می گوییم عیسی روح الله است، وارث عیسی روح الله هم خود روح الله است، بلکه به تعبیر دیگر همه عالم هستی روح الله است. وقتی (نفخت فیه من روحی) انسان از روح الله بالا تر است.و بقیه عالم اگر از روح خدا نباشند از که خواهند بود.
در گفته های بسیاری از اسلام شناسان و برخی از دایرةالمعارف های اسلام کم و بیش اشاره شده که مسلمانان احکام خود را از یهودیان و اخلاقیات خود را از مسیحیان گرفته اند. آنگاه برای اثبات نظر خود یک به یک احکام آن را با احکام یهودیان و اخلاق آن را با مسیحیان مطابقت می دهند. البته این احکام و اخلاقیات از آنها گرفته نشده ولی شباهتهایی وجود دارد ،به این معنی که نمی توان گفت هر چه آنها دارند غلط و تحریف شده است.در موارد اختلاف می توان گفت داشته های آنها تحریف شده است ولی در سایر موارد غالبا با هم شباهت دارند بدین خاطر که هر دو منبع آسمانی دارند.
(یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده) همه شما را از یکی آفریدیم، او همان آدم است، (و خلق منها زوجها) همه آدمها را از او آفرید یعنی حوا را هم از او آفرید. همان گونه که آفرینش آدم اعجاز گونه است و به راحتی تحلیل طبیعی نمی پذیرد، آفرینش حوا هم اعجاز گونه است. همه شما را از آدم آفریدیم زوجش را هم از خودش، یعنی همان نفس واحد آفریدیم. این تعبیر به جهاتی نادرست است، زیرا همیشه ولد فرع والد یا والده است.
در آفرینش آدم این تصور که گلی بود در آتش گرمش کردند تا صلصال شود، بعد اورا پختند تا فخار شود ،آنگاه میخواهند تسویه اش کنند (اذا سویته)و... این تعبیرها با فعل الهی سازگاری ندارد. اگر چنین باشد دیگر کن فیکون جایی ندارد .بنا بر این نکته ای که می توان به آن اشاره کرد این است که آفرینش آدم و حوا تمثیلی است، نه به این معنی که آدم و حوا موجود نباشند بلکه نحوه آفرینش آنها تمثیلی است. هدف قرآن بیان کیفیت آفرینش آدم و حوا نیست بلکه همانا هدف هدایت انسانها است که از اول تا آخر قرآن مد نظر بوده، بکار بردن قصه ها، داستانها، تمثیل ها و اسطوره ها به عنوان ابزار هدایت هستند بنابراین، از آنجا که در داستان آدم و حوا امکان عبرت یعنی عبور کردن، آیت بودن، و مرآت بودن وجود دارد لذا به آن اشاره شده تا از آن عبور کنید و به دنبال چیز دیگری باشید.