قبله حقیقی
« و اذ قال ربک للملائکةِ إنی خالقٌ بشراً من صلصال من حماءٍ مسنون »؛ مخاطب این کلام خداوندی چه کسانی بودند؟ آیا این خطاب ابلیس را هم شامل می شد؟
«فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین . فسجد الملائکة کلهم اجمعون . الا ابلیس ابی ان یکون مع الساجدین » حجر 28 _32 .
وقتی شکل و اندام او را درست کردم و از روحم در او دمیدم بر او سجده کنید؛ همه ملائک او را سجده کردند، مگر ابلیس که از سجده بر آدم سر باز زد.
« و اذ قال ربک للملائکةِ إنی خالقٌ بشراً من صلصال من حماءٍ مسنون »؛ مخاطب این کلام خداوندی چه کسانی بودند؟ آیا این خطاب ابلیس را هم شامل می شد؟
«فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین . فسجد الملائکة کلهم اجمعون . الا ابلیس ابی ان یکون مع الساجدین » حجر 28 _32 .
وقتی شکل و اندام او را درست کردم و از روحم در او دمیدم بر او سجده کنید؛ همه ملائک او را سجده کردند، مگر ابلیس که از سجده بر آدم سر باز زد.
برخی ملائکه هرگز مخاطب این آیات قرار نگرفتند؛ ایشان که ملائکه مهیم نام دارند اصلاًخطاب الهی را متوجه نشدند تا به آن عمل کنند،ولی سایر ملائکه خطاب را متوجه شده و به آن عمل کردند.
آیا شیطان هم مخاطب این آیات بود؟ و با توجه به این آیه که «...کان من الجن» آیا سایر اجنه هم مامور به سجده بر آدم بودند یا خیر؟
شیطان از ملائکه نبود، ولی آنقدر سخت کوشی وجهاد با نفس کرد تا خود را به ملائکه رسانده و از ایشان بالاتر رفت تا جایی که به مقام استادی ملائک رسید، به گونه ای که وقتی ملائک به سجده ابلیس می نگریستند دچار اعجاب می شدند.
شیطان اهل جدیت و تلاش است به گونه ای که اگر تصمیمی بگیرد با جدیت آن را دنبال می کند و یک لحظه از آن غافل نمی شود. به عنوان نمونه آنگاه که گفت : «فبعزتک لاغوینهم جمیعاً...» به آن عمل کرد به گونه ای که بجز مخلصین کسی نیست که از دام شیطان رهیده باشد. عموم آدمیان اگر شهوت نداشته باشند کار نمی کنند، اما شیاطین بدون شهوت و با غضب، پیوسته به دنبال وظیفه خود بوده و لحظه ای توقف و آرامش ندارند.آدمیان به دنبال آن هستند که کار سبکتری را قبول کنند یا کار خود را به راحت ترین شکل انجام دهند؛ ولی شیاطین لحظه ای استراحت و تفریح ندارند و پیوسته به دنبال آن هستند تا وظیفه ای که به ایشان محول شده را به بهترین شکل انجام دهند.
بنا بر یک نظر، ابلیس جزء ملائکه نبود، ولی از آنجا که با سعی و تلاش خود را در زمره ملائکه رسانده بود، هر دستوری که به ملائکه برسد به او هم رسیده است؛ بنا بر این نظر، سایر اجنه که در زمین بودند مخاطب این فرموده الهی نبوده و مامور به سجده نشدند.
و آنجا که خداوند به ابلیس خطاب می کند که چرا بر آدم سجده نکردی فرمود: استکبار ورزیدی یا از عالین هستی؟ «استکبرت ام کنت من العالین» .
به راستی آیا او از عالین بود؟یعنی می دانست که خداوند می خواهد در زمین خلیفه قرار دهد بنا براین با سعی و تلاش، زمین و آسمان را پشت سر گذاشته از ملکوت و جبروت پیشی گرفته تا به خلافت الهی در زمین دست پیدا کند.
اگر ابلیس از عالین باشد اصلاً شایسته نیست بر آدم سجده کند.به عنوان نمونه اگر خداوند به همه عالم هستی فرموده بود که بر آدم سجده کنند، آیا خاتم پیامبران-صلوات الله و سلامه علیه- نیز باید او را سجده کند؟خیر ، بدین خاطر که سجده مربوط به مادون است نسبت به مافوق.
بنابراین، او از عالین نبود و به خاطر استکبار خود از سجده بر آدم سر باز زد.
نظر دوم این است که خطاب خداوند به ملائک به عنوان اشرف موجوداتی بوده است که قابلیت سجده بر آدم را داشته اند. یعنی وقتی به بزرگان فرمود سجده کنید، کوچکترها به طریق اولی باید سجده کنند.
نکته دیگری که باید به آن پرداخت این است که بدانیم مراد از سجده چیست؟
یکی از احتمالات قابل طرح این است که منظور از سجده همین سجده شرعی و در نتیجه قبله شدن آدم است. یعنی برآدم سجده کنید، اگرچه سجده برای خدا انجام می شود. اگر سجده صرفاً به معنای گذاشتن سر بر خاک باشد با بهشت تناسب ندارد، بدین خاطر که بهشت مانند دنیا نیست که اهل آن بر زمینی ایستاده باشند و برای آن که کاملاً شکسته شوند سر را بر آن جایی قرار دهند که پا می گذارند.
اگر سجده را به معنای حرمت نهادن و تسلیم بودن معنا کنیم می توان آدم را قبله خواند و شواهدی بر تأیید آن ارائه کرد.
بنا بر بسیاری روایات، عبادت واقعی آن است که رو به قبله حقیقی انجام شود. چنان که نقل شده است، در قیامت گروهی هستند که بدن آنها به شکل انسان و سر آنها به شکل احمق ترین حیوانات است. در تعابیر آمده است که بدن نماد اعمال و سر نمادی از روح عمل، یعنی درک و فهم و معرفت است.
گروهی مؤمن اند، به این معنا که کارها و رفتارهایی را انجام می دهند که مؤمن باید انجام دهد و صفات روحی ناپسندی همچون بغض، پستی و حسادت هم در آنها نیست. .بنابراین، بدنشان سالم است، اما فهم و معرفت ندارند.
ایشان کسانی هستند که به هنگام نماز رو به کعبه می ایستند، اما ازقبله حقیقی غافل اند. فرموده اند که مقصود از قبله حقیقی امیر مؤمنان -علی بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام _ است. هرچند بزرگان اهل فهم و معرفت ایشان را خاتم الاولیاء می دانند، ولی به این معنا نیست که مبدء اولیاء فرد دیگری است. خاتم اولیاء، یعنی همه اولیاء دیگر از آدم تا خاتم از مشکوة او برخوردار شده اند و به ولایت دست یافته اند.
و بر این حدیث چه تابلویی گویاتر و بهتر از اینکه امیر مؤمنان- صلوات الله و سلامه علیه- را داخل کعبه به دنیا آوردند تا هرگاه کسی به دیوار کعبه نگریست به یاد بیاورد که این دیوار شکافته شده است و فردی دقیقاً در وسط این خانه متولد شده است . او که آغاز ولادت و پیدایشش مربوط به این خانه است و از قضا اعتبار این خانه هم به همان ولادتی است که در آن انجام شد.
وقتی فرزند حضرت مریم _علیهما السلام _ که روح خدا بود می خواست متولد شود به او خطاب شد که از این شهر و خانه بیرون رو ، اینجا خانه عبادت است نه خانه ولادت، اما آنگاه که حضرت امیر _صلوات الله علیه_ می خواست متولد شود با اینکه داخل خانه نبود و در خانه هم قفل و بسته بود، دیوار خانه را شکافت و او را به داخل خانه دعوت کرد و اینچنین به همه خلق اعلام کرد که قبله حقیقی اوست.
همچنین در روایت آمده است که از جمله کسانی که در قیامت بدنشان بدن انسان است، اما سر آنها به شکل احمق ترین حیوانات می باشد کسانی هستند که در نماز جماعت از امام خود پیش می افتند. و از اینجا باید حدس زد که اگر سبقت گرفتن از امام جماعت چنین نتیجه ای داشته باشد، سبقت گرفتن از امامی که همه هویت، حقیقت و ایمان انسان وابسته به اوست و نسبت به همه کائنات امام است چه نتیجه ای در پی خواهد داشت.
آیا شیطان هم مخاطب این آیات بود؟ و با توجه به این آیه که «...کان من الجن» آیا سایر اجنه هم مامور به سجده بر آدم بودند یا خیر؟
شیطان از ملائکه نبود، ولی آنقدر سخت کوشی وجهاد با نفس کرد تا خود را به ملائکه رسانده و از ایشان بالاتر رفت تا جایی که به مقام استادی ملائک رسید، به گونه ای که وقتی ملائک به سجده ابلیس می نگریستند دچار اعجاب می شدند.
شیطان اهل جدیت و تلاش است به گونه ای که اگر تصمیمی بگیرد با جدیت آن را دنبال می کند و یک لحظه از آن غافل نمی شود. به عنوان نمونه آنگاه که گفت : «فبعزتک لاغوینهم جمیعاً...» به آن عمل کرد به گونه ای که بجز مخلصین کسی نیست که از دام شیطان رهیده باشد. عموم آدمیان اگر شهوت نداشته باشند کار نمی کنند، اما شیاطین بدون شهوت و با غضب، پیوسته به دنبال وظیفه خود بوده و لحظه ای توقف و آرامش ندارند.آدمیان به دنبال آن هستند که کار سبکتری را قبول کنند یا کار خود را به راحت ترین شکل انجام دهند؛ ولی شیاطین لحظه ای استراحت و تفریح ندارند و پیوسته به دنبال آن هستند تا وظیفه ای که به ایشان محول شده را به بهترین شکل انجام دهند.
بنا بر یک نظر، ابلیس جزء ملائکه نبود، ولی از آنجا که با سعی و تلاش خود را در زمره ملائکه رسانده بود، هر دستوری که به ملائکه برسد به او هم رسیده است؛ بنا بر این نظر، سایر اجنه که در زمین بودند مخاطب این فرموده الهی نبوده و مامور به سجده نشدند.
و آنجا که خداوند به ابلیس خطاب می کند که چرا بر آدم سجده نکردی فرمود: استکبار ورزیدی یا از عالین هستی؟ «استکبرت ام کنت من العالین» .
به راستی آیا او از عالین بود؟یعنی می دانست که خداوند می خواهد در زمین خلیفه قرار دهد بنا براین با سعی و تلاش، زمین و آسمان را پشت سر گذاشته از ملکوت و جبروت پیشی گرفته تا به خلافت الهی در زمین دست پیدا کند.
اگر ابلیس از عالین باشد اصلاً شایسته نیست بر آدم سجده کند.به عنوان نمونه اگر خداوند به همه عالم هستی فرموده بود که بر آدم سجده کنند، آیا خاتم پیامبران-صلوات الله و سلامه علیه- نیز باید او را سجده کند؟خیر ، بدین خاطر که سجده مربوط به مادون است نسبت به مافوق.
بنابراین، او از عالین نبود و به خاطر استکبار خود از سجده بر آدم سر باز زد.
نظر دوم این است که خطاب خداوند به ملائک به عنوان اشرف موجوداتی بوده است که قابلیت سجده بر آدم را داشته اند. یعنی وقتی به بزرگان فرمود سجده کنید، کوچکترها به طریق اولی باید سجده کنند.
نکته دیگری که باید به آن پرداخت این است که بدانیم مراد از سجده چیست؟
یکی از احتمالات قابل طرح این است که منظور از سجده همین سجده شرعی و در نتیجه قبله شدن آدم است. یعنی برآدم سجده کنید، اگرچه سجده برای خدا انجام می شود. اگر سجده صرفاً به معنای گذاشتن سر بر خاک باشد با بهشت تناسب ندارد، بدین خاطر که بهشت مانند دنیا نیست که اهل آن بر زمینی ایستاده باشند و برای آن که کاملاً شکسته شوند سر را بر آن جایی قرار دهند که پا می گذارند.
اگر سجده را به معنای حرمت نهادن و تسلیم بودن معنا کنیم می توان آدم را قبله خواند و شواهدی بر تأیید آن ارائه کرد.
بنا بر بسیاری روایات، عبادت واقعی آن است که رو به قبله حقیقی انجام شود. چنان که نقل شده است، در قیامت گروهی هستند که بدن آنها به شکل انسان و سر آنها به شکل احمق ترین حیوانات است. در تعابیر آمده است که بدن نماد اعمال و سر نمادی از روح عمل، یعنی درک و فهم و معرفت است.
گروهی مؤمن اند، به این معنا که کارها و رفتارهایی را انجام می دهند که مؤمن باید انجام دهد و صفات روحی ناپسندی همچون بغض، پستی و حسادت هم در آنها نیست. .بنابراین، بدنشان سالم است، اما فهم و معرفت ندارند.
ایشان کسانی هستند که به هنگام نماز رو به کعبه می ایستند، اما ازقبله حقیقی غافل اند. فرموده اند که مقصود از قبله حقیقی امیر مؤمنان -علی بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام _ است. هرچند بزرگان اهل فهم و معرفت ایشان را خاتم الاولیاء می دانند، ولی به این معنا نیست که مبدء اولیاء فرد دیگری است. خاتم اولیاء، یعنی همه اولیاء دیگر از آدم تا خاتم از مشکوة او برخوردار شده اند و به ولایت دست یافته اند.
و بر این حدیث چه تابلویی گویاتر و بهتر از اینکه امیر مؤمنان- صلوات الله و سلامه علیه- را داخل کعبه به دنیا آوردند تا هرگاه کسی به دیوار کعبه نگریست به یاد بیاورد که این دیوار شکافته شده است و فردی دقیقاً در وسط این خانه متولد شده است . او که آغاز ولادت و پیدایشش مربوط به این خانه است و از قضا اعتبار این خانه هم به همان ولادتی است که در آن انجام شد.
وقتی فرزند حضرت مریم _علیهما السلام _ که روح خدا بود می خواست متولد شود به او خطاب شد که از این شهر و خانه بیرون رو ، اینجا خانه عبادت است نه خانه ولادت، اما آنگاه که حضرت امیر _صلوات الله علیه_ می خواست متولد شود با اینکه داخل خانه نبود و در خانه هم قفل و بسته بود، دیوار خانه را شکافت و او را به داخل خانه دعوت کرد و اینچنین به همه خلق اعلام کرد که قبله حقیقی اوست.
همچنین در روایت آمده است که از جمله کسانی که در قیامت بدنشان بدن انسان است، اما سر آنها به شکل احمق ترین حیوانات می باشد کسانی هستند که در نماز جماعت از امام خود پیش می افتند. و از اینجا باید حدس زد که اگر سبقت گرفتن از امام جماعت چنین نتیجه ای داشته باشد، سبقت گرفتن از امامی که همه هویت، حقیقت و ایمان انسان وابسته به اوست و نسبت به همه کائنات امام است چه نتیجه ای در پی خواهد داشت.