انسان، خلافت و آزمون الهي

پرسش (244):
سلام استاد حسيني عزيز.
در آيه مباركه 165 از سوره انعام، خداوند مي‌فرمايد: «و هو الذي جعلكم خلائف الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم في ما اتيكم ان ربك سريع العقاب و انّه لغفور رحيم» و در آيه ديگر مي‌فرمايد: «و كذلك فتنّا بعضهم ببعض ليقولوا اهولاء منّ الله عليهم من بيننا أليس الله باعلم بالشاكرين».
سؤال: 1ـ اين رفعت روي چه ملاك و حسابي است؟
2ـ آيا اين خليفه‌ها مگر نمي‌دانند كه اين رفعت از جانب خداست؟
3ـ اين امتحانات چگونه انجام مي‌شود؟ آيا مي‌توان قبل از امتحان به كيفيت آن پي برد تا از آزمون آن‌گونه خارج شويم كه مرضي خدا باشد؟
4ـ در بخشي از سخنان متين شما خوانده‌ام كه فرموده بوديد: اسمي كه در پايان هر آيه مي‌آيد ربط مستقيم به محتواي همان آيه دارد و در واقع مخاطبان و يا مصاديق آيه مظاهر همان اسماء هستند. حال بفرماييد كه جمع اسم «شديد العقاب» با اسم «غفور رحيم» چگونه و به چه معناست؟
سلامت باشيد و تندرست
پاسخ:
با نام خدا
1ـ به‌طور سربسته و کوتاه مي‌توان گفت که اين رفعت به دو گونه تبيين‌پذير است:
1ـ1ـ حقيقت علمي هر موجودي در مرتبه‌ي وجود علمي او براي خداي متعال عيان و آشکار است، به‌گونه‌اي که عيان‌تر از آن ممکن نيست. بر اين اساس، انسان‌ها در مرتبه‌ي وجود علمي خود داراي کمالات و تفاوت‌هاي بسياري بودند و همان‌گونه که در مرتبه‌ي علمي خود بوده‌اند، در مراتب فروتر مانند جبروت و ملکوت و طبيعت، به وجود آمده‌اند؛ نه کم‌تر و نه بيش‌تر.
1ـ2ـ هر يک از انسان‌ها ظهور مرتبه‌ي پس از تناکح اسماء خداي متعال هستند و بنابراين، فرزند آن اسماء مي‌باشند و پيداست که فرزند از پدر و مادر خود چيزها به ارث مي‌برد و هر کس چيزي دارد که از پدر و مادر خود به ارث برده است. فهم اين دو تبيين بس مهم است و شرح بيشتر آن را مي‌توان در «انسان‌شناسي از ديدگاه سيد حيدر آملي و افلوطين» که در همين پايگاه وجود دارد، جست.
2ـ خليفه‌ها در جهان طبيعت کساني هستند که استعداد خلافت را دارند، نه فعليت آن را؛ يعني همين انسان‌هايي هستند که در جوامع مختلف زندگي مي‌کنند و بسياري از چيزها را نمي‌دانند.
اگر انسان‌ها از مراتب پيشين وجود خويش اگاه بودند و اين آگاهي به کارهاي آن‌ها جهت و هدف ضروري مي‌بخشيد، ديگر اين‌همه افکار و اخلاق و رفتار غلط وجود نداشت و حال آن‌که وجود دارد. دقت در مضمون و شرح زيارت جامعه کبيره در اين زمينه بسي سودمند است.
3ـ اين امتحانات مجموعه‌ي کارها و رخ‌دادهايي است که در زندگي انسان‌ها پديدار مي‌شود، نه بيشتر و نه کمتر. انبياء و اولياء الهي به منظور هدايت انسان‌ها به چگونگي وارد شدن در جلسه‌ي امتحان و پاسخ گفتن به پرسش‌هاي آن برانگيخته شده‌اند. خودشان پيشاپيش حرکت کرده‌اند و از عهده‌ي امتحانات به خوبي برآمده‌اند و راه موفق شدن در امتحانات را به انسان‌ها نشان داده‌اند.
4ـ در جاي ديگر گفته‌ام که انسان مظهر جامع اسماء جمال و جلال خداي متعال آن‌هم به صورت اعتدالي است و از همه‌ي اسماء الهي سهمي دارد. آيه‌ي کريمه‌ي يادشده نيز به همين نکته اشاره دارد. چون آغاز آيه درباره‌ي خلافت که مقام جمعي اعتدالي است، سخن گفته است، در پايان نيز به دو اسم جلال و جمال اشاره کرده است.
علاوه بر اين، از آن‌جا که جمال و رحمت الهي محيط و حاکم بر جلال و غضب اوست، اسمي که اشاره به جمال الهي است، آيه‌ي کريمه را ختم کرده است و در واقع مسأله‌ي خلافت الهي با اسم غفور و رحيم که دو تعين تام از جمال الهي است، ختم شده و به پايان رسيده است.