پرسش (294):
با عرض سلام و خسته نباشيد.
سؤالي که داشتم اين است که چرا ائمه ما عمر و ابوبکر و قاتلان امام حسين(ع) را لعن ميکردهاند و اين کار چه آثاري را به دنبال خواهد داشت؟
با عرض سلام و خسته نباشيد.
سؤالي که داشتم اين است که چرا ائمه ما عمر و ابوبکر و قاتلان امام حسين(ع) را لعن ميکردهاند و اين کار چه آثاري را به دنبال خواهد داشت؟
پاسخ:
با نام خدا
چنان که در جاي ديگر گفتهام، تعيين و بيان مرزهاي فکري، اخلاقي، سياسي و رفتاري، يک از مسؤوليتهاي انبياء و اولياء است. تولي و تبري، بيان چنين مرزهايي است. اگر مرز وجود نداشته باشد، احتمال درآميختگي ميان حق و باطل و در نتيجه ناتواني پيروان حق و مؤمنان از شناخت راه و هدف خويش، بسيار است.
ادعيه و زياراتي که تولي و تبري در آن آشکارتر است به همين منظور بيان شده است. در واقع خطوط اصلي تفکر حق در جنبههاي اعتقادي و اخلاقي و رفتاري، بهگونهاي بيان شده است، که علاوه بر ماندگاري آنها، براي همگان فهمپذير باشند. در عين حال که اول و دوم و سوم و چهارم مردهاند و مانند ديگران در گرو عمل خويش هستند، ولي تفکري که آنها داشته و ترويج کردهاند، در هر زماني در شکلي نوين پديدار ميشود که بايد پيروان حق از آن پرهيز نمايند و در نفي آن بکوشند، اگرچه پرچمداران آن بهظاهر خليفه پيامبر و موجه باشند. امامان باطل حتي اگر بهظاهر خليفه پيامبر خدا هم باشند، از رحمت الهي بيبهرهاند و نه خود اهل نجاتند و نه سبب نجات کسي ميتوانند باشند؛ چون کسي اهل نجات است و ميتواند ديگران را نيز نجات دهد که مظهر رحمت خاص الهي باشد و کسي که مورد لعن و نفرين خدا و رسول خدا و ولي خدا قرار گرفته باشد، از رحمت خاص بيبهره است.
چنين تعابيري بدين خاطر بيان شده است که مبادا که پيروان حق به خاطر وجاهت ظاهري پرچمداران باطل، مرزهاي حق و باطل را از چشم فرو اندازند.
يکي از مهمترين عوامل بقا و دوام خالصانهي تفکر اصيل شيعه و نيالودن آن به هويها و هوسهاي شيطاني، همين تعابير است.
البته بايد توجه داشته باشيم که از هدف اينگونه تعابير دور نشويم. هدف آنها حفظ خطوط فکري و اخلاقي و رفتاري پيروان حق از آلوده شدن به افکار شيطاني است، نه ايجاد درگيري و نزاع با ديگر مسلمانان و اذيت و آزار آنان که به هر دليل، حق را آنگونه که بايد، نشناختهاند. درگيري و نزاع با آنان خواه قاصر باشند و خواه مقصر، خلاف روح تعاليم خاندان پيامبر، صلواتاللهعليهماجمعين، است.
البته غير از آثار فکري و اجتماعي و سياسي، مانند ساير ادعيه و اوراد، ممکن است آثار ديگري نيز داشته باشد، که پرداختن به آنها با هدف حقير از تبيين معارف الهي ناسازگار است.
با نام خدا
چنان که در جاي ديگر گفتهام، تعيين و بيان مرزهاي فکري، اخلاقي، سياسي و رفتاري، يک از مسؤوليتهاي انبياء و اولياء است. تولي و تبري، بيان چنين مرزهايي است. اگر مرز وجود نداشته باشد، احتمال درآميختگي ميان حق و باطل و در نتيجه ناتواني پيروان حق و مؤمنان از شناخت راه و هدف خويش، بسيار است.
ادعيه و زياراتي که تولي و تبري در آن آشکارتر است به همين منظور بيان شده است. در واقع خطوط اصلي تفکر حق در جنبههاي اعتقادي و اخلاقي و رفتاري، بهگونهاي بيان شده است، که علاوه بر ماندگاري آنها، براي همگان فهمپذير باشند. در عين حال که اول و دوم و سوم و چهارم مردهاند و مانند ديگران در گرو عمل خويش هستند، ولي تفکري که آنها داشته و ترويج کردهاند، در هر زماني در شکلي نوين پديدار ميشود که بايد پيروان حق از آن پرهيز نمايند و در نفي آن بکوشند، اگرچه پرچمداران آن بهظاهر خليفه پيامبر و موجه باشند. امامان باطل حتي اگر بهظاهر خليفه پيامبر خدا هم باشند، از رحمت الهي بيبهرهاند و نه خود اهل نجاتند و نه سبب نجات کسي ميتوانند باشند؛ چون کسي اهل نجات است و ميتواند ديگران را نيز نجات دهد که مظهر رحمت خاص الهي باشد و کسي که مورد لعن و نفرين خدا و رسول خدا و ولي خدا قرار گرفته باشد، از رحمت خاص بيبهره است.
چنين تعابيري بدين خاطر بيان شده است که مبادا که پيروان حق به خاطر وجاهت ظاهري پرچمداران باطل، مرزهاي حق و باطل را از چشم فرو اندازند.
يکي از مهمترين عوامل بقا و دوام خالصانهي تفکر اصيل شيعه و نيالودن آن به هويها و هوسهاي شيطاني، همين تعابير است.
البته بايد توجه داشته باشيم که از هدف اينگونه تعابير دور نشويم. هدف آنها حفظ خطوط فکري و اخلاقي و رفتاري پيروان حق از آلوده شدن به افکار شيطاني است، نه ايجاد درگيري و نزاع با ديگر مسلمانان و اذيت و آزار آنان که به هر دليل، حق را آنگونه که بايد، نشناختهاند. درگيري و نزاع با آنان خواه قاصر باشند و خواه مقصر، خلاف روح تعاليم خاندان پيامبر، صلواتاللهعليهماجمعين، است.
البته غير از آثار فکري و اجتماعي و سياسي، مانند ساير ادعيه و اوراد، ممکن است آثار ديگري نيز داشته باشد، که پرداختن به آنها با هدف حقير از تبيين معارف الهي ناسازگار است.