درس هشتم
«اللهمٌ انّی اَجد سبلَ المطالب الَیک مشرَعه»
حضرت سیّد السّاجدین (علیه السّلام) می فرمایند:راهها به سوی توباز است. راه بسته، معنا ندارد.گاهی آدمی در قصورش عذر هایی می آورد که مثلا امکانات برایم فراهم نبود و نشد .
این دعا می گوید: همه امکانات، فراهم است ولی این نقص وقصور انسانهاست که راه نیفتاده اند.
درست است که همه عالم، فعل خداست .اما نقص های ناشی از عدم نیز در آن وجود داردکه مربوط به آدمی است. اصلا اقتضای ادب اینست که همه خیرها وخوبی ها را باید از خداوند دید وهمه بدی ها را به خود نسبت داد.
پس راهها به سمت خدا باز است. اما همه قدم ها رهرو نیست.
«اللهمٌ انّی اَجد سبلَ المطالب الَیک مشرَعه»
حضرت سیّد السّاجدین (علیه السّلام) می فرمایند:راهها به سوی توباز است. راه بسته، معنا ندارد.گاهی آدمی در قصورش عذر هایی می آورد که مثلا امکانات برایم فراهم نبود و نشد .
این دعا می گوید: همه امکانات، فراهم است ولی این نقص وقصور انسانهاست که راه نیفتاده اند.
درست است که همه عالم، فعل خداست .اما نقص های ناشی از عدم نیز در آن وجود داردکه مربوط به آدمی است. اصلا اقتضای ادب اینست که همه خیرها وخوبی ها را باید از خداوند دید وهمه بدی ها را به خود نسبت داد.
پس راهها به سمت خدا باز است. اما همه قدم ها رهرو نیست.
آدمی در همت خویش آنجا که اراده نموده ، کم نگذاشته است. برای اخذ مدرکی دوازده یا شانزده سال و بیشتر، درس خواندن چه همتی را می طلبد؟
آیا برای لقمه نانی است؟ از قضا خداوند در سوره یوسف می فرماید:به جاهلان روزی می رسانیم، تا عالمان نپندارند که با همت خویش دنیا را تصرف کرده اند وعالم را به خدمت گرفته اند و مگر نه اینست که همه مخترعین بزرگ ودانشمندان، در خدمت انسان های تنبل تر وجاهل تر از خود هستند؟پس اگر آدمی این همت را دارد که برای کمترین کمالی از کمالات ،سالهای سال تحمل سختی نماید، آیا برای رسیدن به خداوند همت نخواهد داشت؟
جواب، بلی است ؛ یعنی همان که در ازل فرمود :« الَست برَبّکم قالوا :بلی»
تفاوت کسب علوم حقیقی واعتباری
انسان برای اینکه به هدفی برسد؛ به عنوان مثال ، اگر بخواهد یکی از این علوم اعتباری این دنیا را بیاموزد با محدودیتهای زیادی روبروست. ذهن آدمی دایره ای محدود است وانسان مجبور است که از ذهن محدود دیگری، علم بیاموزد . می توان تصور نمود که از جام دهانه باریکی بر جام دهانه باریک دیگری، قرار است شربت معرفتی ریخته شود، آن هم با دستانی لرزان .
در این صورت تنها ،نمی از آن علم، برجام دیگر می نشیند.آنقدر که بفهمد شربتی هم وجود داشته است.
اما علم حقیقی اینگونه نیست واین محدودیتها را ندارد.که راههای رسیدن به مقاصد بزرگ الهی مشرعه _ باز _ است .
«مشرعه» از شریعه می آید و شریعه یعنی محل مناسب ومخصوصی برای برداشتن آب از رود خانه های عمیق وپهناور.
این یعنی ابزار و وسایل امیدواری به خداوند فراهم است وهر کس فضل ورحمت الهی را طلب کند و بخواهد، بی بهره نخواهد ماند که راههای پذیرش اجابت دعا بازاست ومفتوح .تمام این مقدمه ها ،برای رسیدن به این نکته است که: ان الرٌاحل الیک قریب المسافة؛ آنهایی که قصد آمدن به خانه تو را دارند ، راهشان نزدیک است چرا؟چون وانٌک لا تحتجب عن خَلقک ؛ چرا که تو اصلا ازخلق خویش، محجوب نیستی .
تفاوت سلوک بندگان خاص خدا با دیگران
امام زین العابدین صلوات الله علیه می فرمایند:راهها به سمت تو باز است .بندگان خاص خدا این شریعه های دریا ی خروشان الهی را می بینند. اما دیگران اصلا راه را پیدا نکرده اند، که باز بودنش را ببینند.
به دور خویش می چرخند وهرروز گیج تر از دیروز، بر گرد مفلوک تر از خویش می چرخند. چون شغل ، مقام و لذت های زود گذر...
شایسته است اگر چرخشی هست، لااقل برگرد چیزی باشد که صبغه ورنگ الهی داشته باشد و لو مشتی سنگ به نام خانه خدا.
اما اگر چرخشها تمام گشته وحجابها برگرفته شود، آدمی راههای باز به سمت خدا را می بیند و می یابد.
نقش اولیاء،نشان دادن راههای باز به سمت خداست
اصولا مغز و محتوای پیام انیباء همین بوده که این راهها را به انسانها نشان دهند.حتی اعمال و طاعاتی که بر بندگان خدا حکم فرموده اند، برای رسیدن به همین منظور است .اما انسانها اعمال و طاعات را انجام می دهند بی آنکه در نظر آورند که این عمل قرار است راه را به سمت خدا نشان دهد.
«ومناهل الرّجاءالیک مترعه»
چشمه های امید به تو پر از آب است. کسی که قصد حرکت به سمت مقاصد عالی را دارد آنگاه که به ابزار و امکانات خویش می نگرد جز یاس وحرمان درخویش نمی یابد چرا که ویژگی دنیا محدودیت است .
پرواز ، بالهای سبک و مخصوص به خویش را می طلبد .
ابزارهای آدمی برای حرکت
آدمی تا با غرایز همراه است، خلود در زمین دارد وبا استفاده از عقل، تنها سیر افقی خواهد داشت. که نهایت چیزی که عقل خواهد یافت ، مجموعه ای از آگاهی هاست، در قالب محدود ذهن، پس با ذهن محدود چگونه می توان نا محدود را شناخت؟
واما، دل...
مواقع زنده شدن دل کدام است؟
دل، ابزار سیر به سمت ملکوت است، اما معمول انسانها تا زمینه هایی برای زنده شدن وشکوفایی آن فراهم می شود از آن گریزان می شوند.
یکی از این زمینه ها ابتلائات و گرفتاری های دنیاست . طوری که پشت سر هم، بر انسانها هجوم می آورند .
در این جور موارد آدمی بر طبق ظاهر شریعت، موظف است که چاره ای برای رفع غم نماید.
یکی دیگر از زمینه ها آنجا فراهم میشود که دل آدمی آتش بگیرد. زخم خورده شود. آن هم از کسی که انتظارش را ندارد . اینکه عمری در خدمت دیگران باشد واز آنها بشنود که از تو خیری ندیدیم .
اینجاست که پرده ها فرو می افتند وخداوند آشکار می شود .
آنجا که تو تمام می شوی ،خدا آغاز می شود
درست آنجایی که انسان به بن بست تدبیرها ی خویش می رسد خدا آغاز می شود وجلوه می کند.
آنکه خدا را می بیند نمی گوید اول خدا بعد هم شما ، اول ودوم و نهصد ونود و نهم خداو هزارم شما.می گوید اول خدا، آخر هم خدا ،که :«هوالاوّل والآخر»
اگر کسی سنگی از معبری برمی دارد، سنگ خدا را از کوچه خدا ،برای آسیب نرسیدن بندگان خدا ، برمی دارد.
حال اگر همه بندگان خدا زبان به طعنش بگشایند، او تنها صاحب حقیقی عملش را خواهد دید .پس چه جای یاس وحرمان خواهد بود؟بعد از اینکه آدمی از نزدیکترین افراد به خویش نا امید شد ،حقیقت هستی اش آشکار می گردد.
پس اگر انسان، به ابزار خویش بنگرد، جز یاس ونا امیدی ،نصیبش نخواهد شد وچنین انسانی که ابزار فهمش به خودش محدود است جز، کافر نخواهد بود وحکم کافر نیز آشکار است که: :«لاییاس من روح الله الٌا قوم الکافرین»
اما آنکه همه، او می بیند کجا می تواند از این سر چشمه پر آب ، تشنه برگردد؟
پرودگارا ! می دانیم ابزار و وسایل ما ، کشش آمدن به سوی تو را ندارد،تو خود با فضل خویش ما را در آغوش رحمتت قرار ده.
آیا برای لقمه نانی است؟ از قضا خداوند در سوره یوسف می فرماید:به جاهلان روزی می رسانیم، تا عالمان نپندارند که با همت خویش دنیا را تصرف کرده اند وعالم را به خدمت گرفته اند و مگر نه اینست که همه مخترعین بزرگ ودانشمندان، در خدمت انسان های تنبل تر وجاهل تر از خود هستند؟پس اگر آدمی این همت را دارد که برای کمترین کمالی از کمالات ،سالهای سال تحمل سختی نماید، آیا برای رسیدن به خداوند همت نخواهد داشت؟
جواب، بلی است ؛ یعنی همان که در ازل فرمود :« الَست برَبّکم قالوا :بلی»
تفاوت کسب علوم حقیقی واعتباری
انسان برای اینکه به هدفی برسد؛ به عنوان مثال ، اگر بخواهد یکی از این علوم اعتباری این دنیا را بیاموزد با محدودیتهای زیادی روبروست. ذهن آدمی دایره ای محدود است وانسان مجبور است که از ذهن محدود دیگری، علم بیاموزد . می توان تصور نمود که از جام دهانه باریکی بر جام دهانه باریک دیگری، قرار است شربت معرفتی ریخته شود، آن هم با دستانی لرزان .
در این صورت تنها ،نمی از آن علم، برجام دیگر می نشیند.آنقدر که بفهمد شربتی هم وجود داشته است.
اما علم حقیقی اینگونه نیست واین محدودیتها را ندارد.که راههای رسیدن به مقاصد بزرگ الهی مشرعه _ باز _ است .
«مشرعه» از شریعه می آید و شریعه یعنی محل مناسب ومخصوصی برای برداشتن آب از رود خانه های عمیق وپهناور.
این یعنی ابزار و وسایل امیدواری به خداوند فراهم است وهر کس فضل ورحمت الهی را طلب کند و بخواهد، بی بهره نخواهد ماند که راههای پذیرش اجابت دعا بازاست ومفتوح .تمام این مقدمه ها ،برای رسیدن به این نکته است که: ان الرٌاحل الیک قریب المسافة؛ آنهایی که قصد آمدن به خانه تو را دارند ، راهشان نزدیک است چرا؟چون وانٌک لا تحتجب عن خَلقک ؛ چرا که تو اصلا ازخلق خویش، محجوب نیستی .
تفاوت سلوک بندگان خاص خدا با دیگران
امام زین العابدین صلوات الله علیه می فرمایند:راهها به سمت تو باز است .بندگان خاص خدا این شریعه های دریا ی خروشان الهی را می بینند. اما دیگران اصلا راه را پیدا نکرده اند، که باز بودنش را ببینند.
به دور خویش می چرخند وهرروز گیج تر از دیروز، بر گرد مفلوک تر از خویش می چرخند. چون شغل ، مقام و لذت های زود گذر...
شایسته است اگر چرخشی هست، لااقل برگرد چیزی باشد که صبغه ورنگ الهی داشته باشد و لو مشتی سنگ به نام خانه خدا.
اما اگر چرخشها تمام گشته وحجابها برگرفته شود، آدمی راههای باز به سمت خدا را می بیند و می یابد.
نقش اولیاء،نشان دادن راههای باز به سمت خداست
اصولا مغز و محتوای پیام انیباء همین بوده که این راهها را به انسانها نشان دهند.حتی اعمال و طاعاتی که بر بندگان خدا حکم فرموده اند، برای رسیدن به همین منظور است .اما انسانها اعمال و طاعات را انجام می دهند بی آنکه در نظر آورند که این عمل قرار است راه را به سمت خدا نشان دهد.
«ومناهل الرّجاءالیک مترعه»
چشمه های امید به تو پر از آب است. کسی که قصد حرکت به سمت مقاصد عالی را دارد آنگاه که به ابزار و امکانات خویش می نگرد جز یاس وحرمان درخویش نمی یابد چرا که ویژگی دنیا محدودیت است .
پرواز ، بالهای سبک و مخصوص به خویش را می طلبد .
ابزارهای آدمی برای حرکت
آدمی تا با غرایز همراه است، خلود در زمین دارد وبا استفاده از عقل، تنها سیر افقی خواهد داشت. که نهایت چیزی که عقل خواهد یافت ، مجموعه ای از آگاهی هاست، در قالب محدود ذهن، پس با ذهن محدود چگونه می توان نا محدود را شناخت؟
واما، دل...
مواقع زنده شدن دل کدام است؟
دل، ابزار سیر به سمت ملکوت است، اما معمول انسانها تا زمینه هایی برای زنده شدن وشکوفایی آن فراهم می شود از آن گریزان می شوند.
یکی از این زمینه ها ابتلائات و گرفتاری های دنیاست . طوری که پشت سر هم، بر انسانها هجوم می آورند .
در این جور موارد آدمی بر طبق ظاهر شریعت، موظف است که چاره ای برای رفع غم نماید.
یکی دیگر از زمینه ها آنجا فراهم میشود که دل آدمی آتش بگیرد. زخم خورده شود. آن هم از کسی که انتظارش را ندارد . اینکه عمری در خدمت دیگران باشد واز آنها بشنود که از تو خیری ندیدیم .
اینجاست که پرده ها فرو می افتند وخداوند آشکار می شود .
آنجا که تو تمام می شوی ،خدا آغاز می شود
درست آنجایی که انسان به بن بست تدبیرها ی خویش می رسد خدا آغاز می شود وجلوه می کند.
آنکه خدا را می بیند نمی گوید اول خدا بعد هم شما ، اول ودوم و نهصد ونود و نهم خداو هزارم شما.می گوید اول خدا، آخر هم خدا ،که :«هوالاوّل والآخر»
اگر کسی سنگی از معبری برمی دارد، سنگ خدا را از کوچه خدا ،برای آسیب نرسیدن بندگان خدا ، برمی دارد.
حال اگر همه بندگان خدا زبان به طعنش بگشایند، او تنها صاحب حقیقی عملش را خواهد دید .پس چه جای یاس وحرمان خواهد بود؟بعد از اینکه آدمی از نزدیکترین افراد به خویش نا امید شد ،حقیقت هستی اش آشکار می گردد.
پس اگر انسان، به ابزار خویش بنگرد، جز یاس ونا امیدی ،نصیبش نخواهد شد وچنین انسانی که ابزار فهمش به خودش محدود است جز، کافر نخواهد بود وحکم کافر نیز آشکار است که: :«لاییاس من روح الله الٌا قوم الکافرین»
اما آنکه همه، او می بیند کجا می تواند از این سر چشمه پر آب ، تشنه برگردد؟
پرودگارا ! می دانیم ابزار و وسایل ما ، کشش آمدن به سوی تو را ندارد،تو خود با فضل خویش ما را در آغوش رحمتت قرار ده.