تقوا به چند معنا و مفهوم گفته شده است.
به معناي خشيت داشتن نسبت به خداي متعال است. خشيت و هيبت خدا در دلي حاصل مي شود که به عظمت خدا آگاهي داشته باشد و چنين کسي در حضور خدا عبد ضعيف، ذليل ، حقير ،مسکين خواهد بود به گونه اي که فاقد هر کمال است .
معاني ديگر ، طاعت و عبادت و بندگي کردن خدا، انجام دادن دستورات ، واجبات و مانند آن است. اين معنا چند گونه تعبير دارد:
به معناي خشيت داشتن نسبت به خداي متعال است. خشيت و هيبت خدا در دلي حاصل مي شود که به عظمت خدا آگاهي داشته باشد و چنين کسي در حضور خدا عبد ضعيف، ذليل ، حقير ،مسکين خواهد بود به گونه اي که فاقد هر کمال است .
معاني ديگر ، طاعت و عبادت و بندگي کردن خدا، انجام دادن دستورات ، واجبات و مانند آن است. اين معنا چند گونه تعبير دارد:
تعابير طاعت
يکي از تعابير عبارتست از ترک معصيت وانجام طاعت. که در اين مورد فرمودند شکر نعمتهاي الهي را به جا آوريدو از کفران نعمتهاي او پرهيز کنيد. نخست نعمتهاي الهي را منت بدانيد نه استحقاق وشايستگي . حال ترک گناهان مراتب مختلفي دارد که عبارتست از :
1-گناهاني که تصريح شده است که حرام هستند و دسته ديگر اعمال و رفتاري که مقدمة لغزيدن در حرامهاست که شبهات ناميده مي شود و عموماً این دسته از گناهان در ظاهر شریعت مقدس نهی شده اند.2- گناهان مربوط به قلب " تنزيه القلوب عن الذنوب " به تعبیر صحیح دودسته گناه است : الف ـ گناهاني که ظاهري هستند (با ظاهر جوارح ما انجام مي شود)که در مورد قبلی ذکر شد . ب ـ گناهاني که در دل رسوخ مي کند: رواياتي که در زمينه مغفرت و مانند آن وارد شده است که بندگان مومنان را مي بخشيم مربوط به اين است که اين گناه اصلا وارد آن جايي که ويژه خداست نشده است. کجا مال خداست؟ «القلب حرم الله ولا تدخل في حرم الله غير الله» پس اين گناهاني که با اندام انجام مي شود تا زماني که به دل سرايت نکند در حد ظاهر باقي مي ماند که امکان تغيير آن هست، اولئک يبدل ا.. سيئاتهم حسنات . زماني اين گناه به دل سرايت مي کند که تکرار شود.
طاعت و عبادت عبارتست از پاک کردن دل از گناه که مهمترينش غير خدا را به دل راه دادن است. گناه خواص يعني توجه کردن به غير خدا که منشاء همة لغزشهايي است که براي انسان پيش مي آيد.
امام صادق (ع)فرمود :« قليل العمل مع التقوي خير من کثيرالعمل بلا تقوي »؛ کم عمل باشيد ولي دلهايتان پاک باشد. هر گاه در عملي، غير دخيل بود ،اين عبادت اگر خوب هم باشد ارزش ندارد . توجه داشته باشيد که انسان منشاء اثر نيست ، خدا منشاء اثرات است و اگر انسان منشاء اثرات است به لطف و عنايت و ارادة اوست .
ب ـ معناي ديگر طاعت اين است که خدا را ياد کنيد، او را فراموش نکنيد. يکي از آداب علم سلوک و معرفت اين است که هميشه خدارا حاضر بدانيد. توجه داشته باشيد که اگر شيطان بخواهد کسي را بلغزاند در حالت غفلت مي لغزاند.
ويژگيهاي اهل غفلت
خداوند مي فرمايد : «و لقد ذرأناالجهنم کثيراً من الجن و الانس »(اعراف/179)؛ما از همان اول يک جمعي را براي جهنم آفريديم. اينها چه کساني هستند؟ سه تا ويژگي دارند:
1- «لهم قلوب لا یفقهون بها» (اعراف/179)، قلب دارند ،عقل دارند ولي نمي فهمند . يعني آنچه را که مي فهمند همين غرائض شان است. روايات معراج را ملاحظه کنيد . در قيامت افراد به اشکال باطني دنيايشان محشور مي شوند. يک دسته اي هم هستند که در قيامت وقتي که محشور مي شوند اندام آنها اندام انساني است ولي سرشان ،سرا حمق ترين حيوان است . اينها چه کساني هستند؟ اينها کساني هستند که لهم قلوب لايعقلون بها. فرمودند: کساني که به هنگام نماز رو به قبلة حقيقي نمي ايستند ، فقط رو به کعبه مي ايستند از این قسم اند . فراموش کردن کعبة حقيقي نشان غفلت است . حال کعبه حقيقي چيست؟ فرمود : ولايت . در برخي روايات ديگر، وجود مبارک اميرالمومنين (ع) قبله حقيقي است . ولايت ظاهر توحيد است و توحيد باطن ولايت است. تا کسي به ولايت توجه نکند توحيد را نمي فهمد . بدين خاطر که تا کسي ظاهر را نبيند و از ظاهر عبور نکند به باطن نمي رسد. کافی ج2 /75 باب الطاعه والتقوی ص 73 (چاب دو جلدی)
2- ويژگي ديگر اينکه « لهم اعين لايبصرون بها » (اعراف/179). چشم دارند ولي نمي بينند . يعني بايد چيزهايي بيشتر از آنکه به چشم حيوانات مي آيد به چشممان بيايد. يعني زيباييهاي باطني و خلقي را، بيشتر از همه زيباييهاي وجودي را بايد ديد.
3-ويژگي سوم، و « لهم آذان لايسمعون بها » (اعراف/179). گوش دارند ولي نمي شنوند . مي شنوند همان چه را که حيوانات مي شنوند. صداهاي ديگری در اين عالم وجود دارد که اينها ويژه انسان است.
کسي که اين سه ويژگي را داشت : عقل بي خاصيت، چشم بي خاصيت ، گوش بي خاصيت،«اولئک هم الغافلون» (اعراف/179) و در نتیجه :« اولئک کالانعام ». تفاوت اينها با حيوانات در اندامشان است، تفاوت ديگر ندارند.
نکته مهمتر که با بحث ما ارتباط دارد اين است که «اولئک هم الغافلون» پس نشان اهل جهنم اين است که غافلند و بزرگترين گناه براي آدمي غفلت از خداست. غفلت ريشة همه گناهان است.
عوامل رفع غفلت
مهمترين عامل براي رفع غفلت : 1- فکر کردن 2- عبرت گرفتن از زندگي ديگران است که در اين زمينه خيلي سفارش شده که به زيارت اهل قبور برويد.
ج ـ معناي ديگر طاعت، جهاد في الله است نه جهاد في سبيل الله . هر کدام از آنها که قبلا گفته شد جهادي في سبيل الله بود. هر جايي که ثمرة جهاد به نفس خود انسان بر گردد اين ، جهاد في سبيل الله است ، اما اگر نه براي ضرورت بود، جهادي في الله مي شود. از حضرت محمد(ص) روايت شده است که شخصی سوال کرد يا رسول الله براي چه اينقدر استغفار مي کني و حال آنکه خدا گناهان گذشته وآينده تو را بخشیده است ؟ . فرمود :الم اکن عبداً شکوراً. درست است که من گناه ندارم ولي آیا بنده شاکر و سپاسگذار نباشم، اين جهاد في الله است. شکر مي کنم چون خدا شايستة شکراست . اگر کسي بتواند بگويد خدايا هر نعمتي را که در دنيا نصيب من کرده اي به دشمنانت ده و هر نعمتي که در آخرت نصيب من خواهي کرد به دوستانت ده که تو مرا بسي، اين ممکن است جهاد في الله باشد به اين شرط که"تو مرا بسي" اين کلمة "مرا" را برداريم و فقط او بماند و بس که " تو بسي". در اينصورت است که جهاد في الله مي شود.
بعد از بيان معاني تقوا و تعابير آن يادآوري اين نکته حائز اهميت است که تقوا ريشه اعمال است ، خودش عمل نيست . تقوا از نوع ديدو نظر است ، به تعبير ديگر از قسم ايمان است. ما جهان را اينطور نگاه مي کنيم که : 1- خدا همه کاره اين عالم است 2- اين خلق را که آفريده -همه خلائق را با همة تفاوتهايي که دارند- مي خواسته که آفریده است . اگر اين ديدگاه، مبنا و ريشه عمل شد، تقوا ست. ديدگاهي که در اعمال و در شکل و قالب و انگيزة اعمال موثر باشد اين را تقوا مي گويند .
ويژگيهاي اهل تقوا
امام صادق (ع)فرمود : ان اهل التقوي ايسر اهل الدنيا موؤنه ( اصول کافي ج 4 ص 570 )؛يک ويژگي افراد متقي اين است که تکلفشان کمترين است . سختيها و تحملشان بر ديگران کمترين است. از امام صادق تحت این عنوان داريم که : احب اخوانه الي ؛ يعني بهترين براداران ، -از اميرالمومنين (ع)با تعبیر مهمان آمده - و همراهان من کساني هستند که وقتي بر ما وارد مي شوند ، به زحمت نيفتيم . نشان دوم اين است که زحمت را از ديگران کم کند. زحمت ديگران را قبول کند. اين مثال در سخن اميرالمومنين هست که فرمود اگر روي اسب نشستي تازيانه از دستت افتاد ، کسي هم در کنار ايستاده ،نگو بي زحمت تازيانه را به من بده، پياده شو ،خودت بردار. توجه داشته باشيم که بهترين عبادت که اهل معرفت به آن توجه دارند، خدمت کردن به بندگان خداست.
ويژگي دوم ، واکثر هم لک معونه . معونه با عين يعني کمک ،فايده، سودمندي. نشان دیگر متقين اين است که علاوه بر اينکه خرجش کم است سود رساني اش زياد است . حضرت ختمي مرتبت (ص)در جنگ حنين، همه غنايمي را که مسلمانها گرفته بودند بين کفار ديروز ومسلمانهاي امروز تقسیم کردند و به مسلمانهاي قديمي هیچ ندادند. به پيامبر خبر رسيد که بلند شو که مسلمانها به نزاع با يکديگر پرداخته اند . حضرت فقط يک جمله به آنها گفت و آرامشان کرد . حضرت فرمود : که نمی خواهيد که اين اموال را که زود گذر است به اينها بدهم، خودم با شما باشم؟ وقتي که از جنگ بر مي گرديم ديگران از دنيا گرفتند، شما پيامبر را داريد، کداميک را ترجيح مي دهيد؟ (1-کافی ج2-132باب ذم الدنیا والزهد فیها ص133)
در تاريخ آمده که بعضيهايشان قسم خوردند که دوباره با داشتن نام پيامبر چيزي از دنيا طلب نکنند.
ويژگي سوم اينکه ، «تذکر فيعينونک» اگر چيزي از متقي طلب کنند در صورتي که توان داشته باشد کوتاهي نمي کند . ويژگي چهارم اين است که«و ان نسيت ذکروک» هر گاه کسي دچار فراموشي و غفلت شد يادآوريش مي کند. ويژگي پنجم که مهمتر از همه است ، «قوالون بامرالله » ؛ يعني هميشه از خدا صحبت مي کند، اول و آخر سخنش خداست.
يک ويژگي ديگر اينکه «قوامون علي امرالله »؛ براي انجام دستورات الهي هميشه بر پا هستند و هميشه دستورات الهي را زنده نگه مي دارند.
و بالاخره ويژگي بعدي که ويژگي هفتم باشد، «قطعوا محبتکم بمحبه ربهم»؛ معيار همة دوستيهايشان خداست . دوست داشتن اختياري نيست بلکه مبتني بر معرفت است. هر که محبتش بيش معرفتش بيشتر. به همين خاطر است که گفته شده ميزان معرفت و آگاهي افراد را مي توانيم بر اساس اندازة محبتشان به محبوبهايشان بشناسيم . ويژگي ديگر اينکه «و وحشوا الدنيا لطاعه مليکهم »؛ در حد امکان براي راز و نياز کردن و بندگي خدايشان خلوت گزيني دارند.
ويژگي ديگر اينکه «و نظروا الي الله عزوجل و الي محبته بقلوبهم» به خدا را تماشا مي کنند البته با دلهايشان. نگاه کردن با دل عميقتر و روشنتر است از نگاه کردن با چشم سر ، بنابراين اينها هم به خدا نگاه مي کنند و هم به محبت خدا.
آخرين ويژگي به اختصار اين است که «وعلموا ان ذلک هو المنظور اليه لعظيم شانه» اين ويژگي بعدي اين است که مي دانند که هدف از آفرينش اين بود که به جهان الهي نظر کنند. متقين فهميدند که منظور و مقصود از خدا و خالق خدا اين است. که خلق خدا، خدا را مشاهده کنند ، خدا هم خلق خود را مشاهده کند.
حضرت فرمود :« اتق الله يا همام، اتق الله و احسن»؛ تقوا داشته باش و نيکي کن چون خدا آدم متقي و محسن را دوست دارد . خدا با آنهاست ؛ یعنی معيت با آنها دارد. اگر کسي بتواند بفهمد که ان الله يحب المتقين يعني چه، ان الله يحب التوابين يعني چه؟ ـ اين کلمه يحب مهم است ـ دچار سکري مي شود که هرگز به هوش نخواهد آمد . خدا مي گويد: من بنده متقي و توبه کار را دوست دارم. متقی به کجا رسيده که محبوب او واقع شده؟ . به اين نکته توجه داشته باشيد که هميشه محبوب از جهتي از محب کاملتر است که محب پيوسته به دنبالش مي دود. وقتي کسي محبوب خدا واقع شود چه دارد که خدا او را مي خواهد؟!