درس هفتم:ادامه اقسام صبر؛3- صبر روح
صبر روح بر دو قسم است:
الف- قسم اول عبارتست از رسيدن به مقامي كه سالك توانايي مشاهده جمال الهي را داشته باشد و بخواهد كه به او بنگرد اما به دليل قرار گرفتن در مقام فقر نفس نسبت به غنيّ مطلق و بخاطر جلال و كبريايي الهي، حيا كند كه به خدا نظر نمايد.
البته اين مقام صبر مربوط به سير محبوبي است و يا سير محبّي كه به مقام محبوبي رسيده باشد. اگر كسي با حركت حتي به اينجا رسيد كه بتواند و بخواهد به جمال الهي بنگرد اما ننگرد تا به او بگويند: «اَلَم تري الي ربّك» ، به اين مقام صبر دست يافته است.
صبر روح بر دو قسم است:
الف- قسم اول عبارتست از رسيدن به مقامي كه سالك توانايي مشاهده جمال الهي را داشته باشد و بخواهد كه به او بنگرد اما به دليل قرار گرفتن در مقام فقر نفس نسبت به غنيّ مطلق و بخاطر جلال و كبريايي الهي، حيا كند كه به خدا نظر نمايد.
البته اين مقام صبر مربوط به سير محبوبي است و يا سير محبّي كه به مقام محبوبي رسيده باشد. اگر كسي با حركت حتي به اينجا رسيد كه بتواند و بخواهد به جمال الهي بنگرد اما ننگرد تا به او بگويند: «اَلَم تري الي ربّك» ، به اين مقام صبر دست يافته است.
ب- قسم دوم عبارتست از مشاهده جمال ازلي خداي متعال در جلال لم يزلي خدا.
يعني نه فقط سختيها را ببيند و صبر كند و شكوه ننمايد، نه فقط تسليم باشد و تقاضاي رفع بلاء را نداشته باشد، نه فقط راضي باشد بلكه از اين سختي لذّت هم ببرد.
طبق مضمون روايتي، جمعي از اهل جهنّم كه مورد عذاب الهي هستند از مالك دوزخ سؤال ميكنند آيا ميشود مقداري از تلوّن عذاب ما را كم كني؟ او ميگويد اين در قدرت من نيست و بايد از مقام بالاتر درخواست كنيد. پس آنها دههزار سال ميسوزند تا به مقام بالاتر ميرسند و به او ميگويند: امكان دارد از تلوّن عذاب ما كم شود؟ او نيز ميگويد: اين در قدرت من نيست بايد از مقام بالاتر بپرسيد. همينطور در روايات آمده است كه صدهزار سال ميسوزند و جهنم را طي ميكنند تا به مالك اصلي و خازن جهنم ميرسند و از او درخواست كاهش تلوّن عذاب ميكنند و او ميگويد: اين را بايد از خود خدا بخواهيد. سپس اينها مستقيم با خدا صحبت ميكنند (تا اين مرحله با اينكه ميتوانستند مستقيم با خدا صحبت كنند اما منطوي در حيا بودند) پس از مطرح كردن درخواست، خدا به آنان ميگويد: «قالَ اخْسُئوا فيها و لا تكْلمون».(مؤمنون/ 108)، گم شويد و با من سخن مگوييد.
اينان مورد خطاب جلال الهي واقع ميشوند و سپس برميگردند ولي آنچنانند كه گويي در سْكر فرو رفتهاند، هوش از سر دادهاند و حالشان حال مستان است. در راه گروهي از جهنّميان از آنان ميپرسند كه چه شد؟ ميگويند: هيچ مگوييد كه خدا مستقیم با ما حرف زد. اينان در عذاب الهي، جمال الهي را مشاهده ميكنند كه لذّت بردن از تلخي يار، محبّت واقعي است.
4 ـ صبر مختص به حضرت پيامبر- صلي الله عليه و اله و سلّم- صبر بالله
اين مقام صبر فوق همه صبرهاست و اختصاص به وجود مبارك پيامبر _صلي الله عليه و اله و سلّم _ دارد.
امام صادق عليهالسلام فرمودند: «امر الله تعالي انبياء بالصبر ... .
خداوند پيامبرانش را سفارش به صبر نمود و عاليترين مقام صبر را به پيامبر اسلام- صلي الله عليه و اله و سلّم - عنايت فرمود كه همان صبر بالله است. خدا در قرآن فرمود: «واصبر و ما صبرك الا بالله» يعني تو نيستي كه صبر ميكني بلكه ديگري است.
در توحيد افعالي اينگونه است كه اعمال «بحول الله و قوّته» انجام ميشود و كارها به اراده و اذن و عنايت خداست. اما اگر از آن بالاتر برود و بين عبد و ربّ هيچگونه وساطتي حتي در اعتبار نباشد، به مقام بالله رسيده است. صبر بالله مختص كساني است كه به عاليترين مقام غنا دست پيدا كردهاند، آنهم به گونه ای مستقل نه تبعی؛ يعني حبيب خدا و جان حبيب خدا كه خاندان پيامبر صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين هستند.
حتی كساني كه بواسطه حبّ خاندان پيامبر و پيروي از آنان به كمالات و مراتب خاندان پيامبر ميرسند، (مانند سلمان و فضّه) نيز به اين صبر دست نمييابند؛ چون اين صبر ويژگي ذاتي و نتيجه شايستگي ذاتي حبيب خدا و خاندان پاك اوست.
راه رسيدن به مقام حُسن
اقسام صبر بيان شد. صبر نفس مربوط به مقام تقوا و ساير مراتب صبر مربوط به مقام احسان است. يعني راه ورود به مقام حُسن، موفقيت در اين اقسام صبر است.
احسان همراه با ولايت است. بنابراين كسي كه از ولايت الهي بهره تام و تمام نداشته باشد به مقام احسان دست پيدا نميكند. سلوك آن است كه به هدايت ديگري ولي با قدم خويش و با همّت و ارادة خويش حركت كنيم. نمونهاي از كساني كه به مقام احسان رسيدهاند «زيد حارثه» است كه در جواني به جايي رسيد كه حضرت ختمي مرتبت به او فرمود: نيك رسيدهاي، به مقام احسان دست پيدا كردهاي.
كساني كه به اين مقام ميرسند اهل مسابقه هستند. اهل مسابقه كسي است كه اگر تنها هم بود از سرعتش نكاهد و در راه مسابقه به خود و اطرافش ننگرد ، بلكه به مقصد مسابقه يعني به خداي خود بنگرد. چنين كساني به مقام احسان دست مييابند.
معيت خــدا
خداوند دو نوع معيت دارد:
1ـ معيت عام
خداوند با همه خلقش معيت عام دارد. در خطبة توحيد نهجالبلاغه«انّ الله مع كلّ شيء» و در آية 4 سورة حديد«هو معكم اينما كنتم» به اين موضوع اشاره شده است.
محبّت عام خدا يعني معيت با همه افعال و صفات و اسماء خود؛ يعني با تمام جزئيات خلقش شامل صوت و حركت و زمان نيز معيت دارد.
«هو معكم اينما كنتم» آيهاي است كه بر قلب مبارك پيامبر آخرالزمان نازل شده و توسط عالمان آخرالزمان يعني زمان حاكميت حضرت مهدي(عج) -چه غايب باشد و چه حاضر - فهميده ميشود. يعني هر جا كه باشيد خدا با شماست. درون و بيرون و قبل و بعد شماست، فقط بنگريد.
امام حسين عليهالسلام در دعاي عرفه فرموده است: «الغيرك من الظهور ما ليس لك» يعني آيا ديگران آشكارند و تو غايب؟
به تعبير لطيفتر: «اينما تولّوا فثَّم وجه الله» وجه يعني ذات، يعني به هرجا كه بنگريد، به ذات خدا نگريستهايد نه به فعل و صفت و اسم خدا.
2ـ معيت خاص
معيت خاص خدا در آيات زير مطرح شده است: «ان الله مع الذين اتقوا »،«ان الله مع الصابرين»،«ان الله مع الذين انعم الله عليهم» و ...
سه تعبير در مورد معيت خاص خداوند وجود دارد:
الف- تعبير اول عبارتاست از تماميت يك موجود به گونهاي كه ويژگيها وصفات و كمالات الهي را به بهترين وجه نشان دهد و هرگاه كسي به او بنگرد، حقيقتاً بيابد و ببيند كه به خدا نگريسته است. يا حداقل به ياد خدا بيفتد. مانند تعبيري كه در مورد عالم فرمودهاند كه عالم كسي است كه شما را به ياد خدا بيندازد «يذکّركم الله رؤيته».
ب- تعبير دوم معيت خاص خدا عبارتست از تماميت ظهور جمال الهي در يك موجود؛ يعني دلي به جايي برسد كه خدا تامّ و تمام در آن نزول كند و مصداق اين روايت قرار بگيرد كه «لایسعنی ارضي و سمائي بُلْ سُيُعني قلب عبدي المؤمن».
ج- تعبير سوم كه جامع دو تعبير قبلي است، عبارتست از: انفكاك ناپذيري و تميّز ناپذيري چنين موجوداتي از خدا، يعني به او كه بنگريم به خداي او نگاه كردهايم نه به او.
همچنانكه در سورة انفال، آيه 17، در مورد حضرت پيامبر- صلي الله عليه و اله و سلّم- گفته شده «و ما رمیت اذ رمیت و لكنّ الله رميٰ»؛ این تو نبودی که تیر انداختی ، هنگامی که تیر انداختی بلکه این خدا بود که تیر انداخت . پس نتيجه ميگيريم معيت خاص خدا با كساني است كه كلمة تامّ او هستند و بيشترين شباهت را به او دارند و آفرينش بخاطر وجود آنهاست. كساني كه دربارهشان گفته شده «لولاك لما خَلقتُ الافلاك» همو كه رحمة للعالمين است و به معراج ميرود چون موجودات عالم ملكوت وجبروت و بالاتر از آن مشتاق ديدن وجود مبارك او هستند.
طبق مضمون روايتي بهشت كه مظهر حسن و زيبايي خداست، مشتاق ديدن سلمان است و براي معيت خود با سلمان ، لحظه شماري ميكند.
در مورد محسنين تعابير ويژهاي مانند «انّ الله لَمُعُ المحسنين»، بكار رفته است. يعني در مورد معيت خدا با محسنين تأكيد ويژهاي صورت گرفته است، پس معيت خدا با محسنين معيت خاصالخاص است.
نكاتي در مورد استغفار پيامبر _ صلي الله عليه و اله و سلّم
سفارش شده است كه هنگامي كه به دقايق معرفتي دست يافتيد ذكر استغفار را بگوييد؛ يعني بگوييد «استغفرو الله الذي لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر و اتوب اليه...»، حضرت پيامبر _صلي الله عليه و اله و سلّم _ هم با اينكه همه گناهانش بخشيده شده و به فتوح سهگانه آنچنانكه در درسهاي پيشين گفته شد ، دست پيدا كرده است، روزي هفتاد بار استغفار ميكند. براي اينكه بين عبد و ربّ بايد تفاوتی باشد. در روايتي آمده است كه شخصی از پيامبر سؤال كرد كه شما چرا استغفار ميكنيد؟ حضرت فرمود: «اَلَم اكُن عبداً شكورا؟» يعني مگر من نبايد بندة سپاسگزاري باشم؟ و در جاي ديگر اينگونه پاسخ دادند كه در آسمان ملايكي هستند كه اگر ما استغفار نكنيم بين ما و خدا تفاوت قائل نميشوند و به جاي خدا ما را ميپرستند. در سخنان امام زمان(عج) نيز داريم كه خدايا تو بندگاني داري كه «لا فرق بينك و بينهم الا اَنّهم عبادك»؛ يعني فرقي بين تو و آنان نيست بجز اينكه آنان بندگان تو هستند.
مراتب توبه
خداوند به قوم حضرت موسي- عليه السلام - كه در غياب او به گوسالهپرستي روي آورده بودند، فرمود: «توبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم» يعني خودتان را بكشيد. اين حكم مخصوص قوم حضرت موسي است چون آنچنان قسيّ القلب شده بودند كه جز با قربان شدن هدايت نميشدند.
تعبير لطيفتر اين است كه با توبهتان نفس خودتان را بكشيد «موتوا قبل ان تموتوا» مانند حضرت ابراهيم كه با ذبح اسماعيل نفس خودش را يعني علاقه و كشش به فرزندش را كشت. اما در توبه محسنين نه كشته شدن به دست دشمنان در ميان است و نه كشته شدن به دست خويش بلكه توبه آنان جهاد ويژهاي به نام جهاد فيالله است.
در سورة عنكبوت آيه 69 درباره محسنين آمده است:
«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و انّ الله لمع المحسنين»
يعني هر كس در ما جهاد كند هدايتش صد در صد است.
نكاتي در اين آيه مورد توجّه است:
1ـ محسنين اهل جهادند و راحتطلب نيستند.
2ـ جهادشان فيالله است.
3ـ معيت خدا با آنان معيت خاصالخاص است.
نكاتي در مورد زيارت جامعه كبيره
سفارش شده است كه هر امامي را از دور و نزديك خواستيد زيارت كنيد، با خواندن زيارت جامعه كبيره زيارت كنيد. يعني عميقترين و جامعترين زيارت، زيارت جامعه كبيره است. اين زيارت، معرفي خاندان پيامبر است. در اين زيارت آمده است كه «ارواحكم في الارواح، اسماؤكم في الاسماء، اجسادكم فيالاجساد، قبوركم في القبور».
معناي اين قسمت از زيارت اين نيست كه روح شما در بين بقيه ارواح است و اسم و قبر شما نيز همينطور. بلكه معناي آن مرتبط است با معنايي كه روايت مشهور«و ما رأيت شيء الا و قد رأيت الله قبله و بعده و معه و فيه» دارد. يعني در مورد امامان هم باید گفت ، به هر چه كه نگريستم پيش از آن علي را ديدم، پس از آن هم علي را ديدم، درون آن هم علي را ديدم، بيرون آن هم علي را ديدم، يعني جهاني كه سرتاسر علوي و ولوي است.
يعني نه فقط سختيها را ببيند و صبر كند و شكوه ننمايد، نه فقط تسليم باشد و تقاضاي رفع بلاء را نداشته باشد، نه فقط راضي باشد بلكه از اين سختي لذّت هم ببرد.
طبق مضمون روايتي، جمعي از اهل جهنّم كه مورد عذاب الهي هستند از مالك دوزخ سؤال ميكنند آيا ميشود مقداري از تلوّن عذاب ما را كم كني؟ او ميگويد اين در قدرت من نيست و بايد از مقام بالاتر درخواست كنيد. پس آنها دههزار سال ميسوزند تا به مقام بالاتر ميرسند و به او ميگويند: امكان دارد از تلوّن عذاب ما كم شود؟ او نيز ميگويد: اين در قدرت من نيست بايد از مقام بالاتر بپرسيد. همينطور در روايات آمده است كه صدهزار سال ميسوزند و جهنم را طي ميكنند تا به مالك اصلي و خازن جهنم ميرسند و از او درخواست كاهش تلوّن عذاب ميكنند و او ميگويد: اين را بايد از خود خدا بخواهيد. سپس اينها مستقيم با خدا صحبت ميكنند (تا اين مرحله با اينكه ميتوانستند مستقيم با خدا صحبت كنند اما منطوي در حيا بودند) پس از مطرح كردن درخواست، خدا به آنان ميگويد: «قالَ اخْسُئوا فيها و لا تكْلمون».(مؤمنون/ 108)، گم شويد و با من سخن مگوييد.
اينان مورد خطاب جلال الهي واقع ميشوند و سپس برميگردند ولي آنچنانند كه گويي در سْكر فرو رفتهاند، هوش از سر دادهاند و حالشان حال مستان است. در راه گروهي از جهنّميان از آنان ميپرسند كه چه شد؟ ميگويند: هيچ مگوييد كه خدا مستقیم با ما حرف زد. اينان در عذاب الهي، جمال الهي را مشاهده ميكنند كه لذّت بردن از تلخي يار، محبّت واقعي است.
4 ـ صبر مختص به حضرت پيامبر- صلي الله عليه و اله و سلّم- صبر بالله
اين مقام صبر فوق همه صبرهاست و اختصاص به وجود مبارك پيامبر _صلي الله عليه و اله و سلّم _ دارد.
امام صادق عليهالسلام فرمودند: «امر الله تعالي انبياء بالصبر ... .
خداوند پيامبرانش را سفارش به صبر نمود و عاليترين مقام صبر را به پيامبر اسلام- صلي الله عليه و اله و سلّم - عنايت فرمود كه همان صبر بالله است. خدا در قرآن فرمود: «واصبر و ما صبرك الا بالله» يعني تو نيستي كه صبر ميكني بلكه ديگري است.
در توحيد افعالي اينگونه است كه اعمال «بحول الله و قوّته» انجام ميشود و كارها به اراده و اذن و عنايت خداست. اما اگر از آن بالاتر برود و بين عبد و ربّ هيچگونه وساطتي حتي در اعتبار نباشد، به مقام بالله رسيده است. صبر بالله مختص كساني است كه به عاليترين مقام غنا دست پيدا كردهاند، آنهم به گونه ای مستقل نه تبعی؛ يعني حبيب خدا و جان حبيب خدا كه خاندان پيامبر صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين هستند.
حتی كساني كه بواسطه حبّ خاندان پيامبر و پيروي از آنان به كمالات و مراتب خاندان پيامبر ميرسند، (مانند سلمان و فضّه) نيز به اين صبر دست نمييابند؛ چون اين صبر ويژگي ذاتي و نتيجه شايستگي ذاتي حبيب خدا و خاندان پاك اوست.
راه رسيدن به مقام حُسن
اقسام صبر بيان شد. صبر نفس مربوط به مقام تقوا و ساير مراتب صبر مربوط به مقام احسان است. يعني راه ورود به مقام حُسن، موفقيت در اين اقسام صبر است.
احسان همراه با ولايت است. بنابراين كسي كه از ولايت الهي بهره تام و تمام نداشته باشد به مقام احسان دست پيدا نميكند. سلوك آن است كه به هدايت ديگري ولي با قدم خويش و با همّت و ارادة خويش حركت كنيم. نمونهاي از كساني كه به مقام احسان رسيدهاند «زيد حارثه» است كه در جواني به جايي رسيد كه حضرت ختمي مرتبت به او فرمود: نيك رسيدهاي، به مقام احسان دست پيدا كردهاي.
كساني كه به اين مقام ميرسند اهل مسابقه هستند. اهل مسابقه كسي است كه اگر تنها هم بود از سرعتش نكاهد و در راه مسابقه به خود و اطرافش ننگرد ، بلكه به مقصد مسابقه يعني به خداي خود بنگرد. چنين كساني به مقام احسان دست مييابند.
معيت خــدا
خداوند دو نوع معيت دارد:
1ـ معيت عام
خداوند با همه خلقش معيت عام دارد. در خطبة توحيد نهجالبلاغه«انّ الله مع كلّ شيء» و در آية 4 سورة حديد«هو معكم اينما كنتم» به اين موضوع اشاره شده است.
محبّت عام خدا يعني معيت با همه افعال و صفات و اسماء خود؛ يعني با تمام جزئيات خلقش شامل صوت و حركت و زمان نيز معيت دارد.
«هو معكم اينما كنتم» آيهاي است كه بر قلب مبارك پيامبر آخرالزمان نازل شده و توسط عالمان آخرالزمان يعني زمان حاكميت حضرت مهدي(عج) -چه غايب باشد و چه حاضر - فهميده ميشود. يعني هر جا كه باشيد خدا با شماست. درون و بيرون و قبل و بعد شماست، فقط بنگريد.
امام حسين عليهالسلام در دعاي عرفه فرموده است: «الغيرك من الظهور ما ليس لك» يعني آيا ديگران آشكارند و تو غايب؟
به تعبير لطيفتر: «اينما تولّوا فثَّم وجه الله» وجه يعني ذات، يعني به هرجا كه بنگريد، به ذات خدا نگريستهايد نه به فعل و صفت و اسم خدا.
2ـ معيت خاص
معيت خاص خدا در آيات زير مطرح شده است: «ان الله مع الذين اتقوا »،«ان الله مع الصابرين»،«ان الله مع الذين انعم الله عليهم» و ...
سه تعبير در مورد معيت خاص خداوند وجود دارد:
الف- تعبير اول عبارتاست از تماميت يك موجود به گونهاي كه ويژگيها وصفات و كمالات الهي را به بهترين وجه نشان دهد و هرگاه كسي به او بنگرد، حقيقتاً بيابد و ببيند كه به خدا نگريسته است. يا حداقل به ياد خدا بيفتد. مانند تعبيري كه در مورد عالم فرمودهاند كه عالم كسي است كه شما را به ياد خدا بيندازد «يذکّركم الله رؤيته».
ب- تعبير دوم معيت خاص خدا عبارتست از تماميت ظهور جمال الهي در يك موجود؛ يعني دلي به جايي برسد كه خدا تامّ و تمام در آن نزول كند و مصداق اين روايت قرار بگيرد كه «لایسعنی ارضي و سمائي بُلْ سُيُعني قلب عبدي المؤمن».
ج- تعبير سوم كه جامع دو تعبير قبلي است، عبارتست از: انفكاك ناپذيري و تميّز ناپذيري چنين موجوداتي از خدا، يعني به او كه بنگريم به خداي او نگاه كردهايم نه به او.
همچنانكه در سورة انفال، آيه 17، در مورد حضرت پيامبر- صلي الله عليه و اله و سلّم- گفته شده «و ما رمیت اذ رمیت و لكنّ الله رميٰ»؛ این تو نبودی که تیر انداختی ، هنگامی که تیر انداختی بلکه این خدا بود که تیر انداخت . پس نتيجه ميگيريم معيت خاص خدا با كساني است كه كلمة تامّ او هستند و بيشترين شباهت را به او دارند و آفرينش بخاطر وجود آنهاست. كساني كه دربارهشان گفته شده «لولاك لما خَلقتُ الافلاك» همو كه رحمة للعالمين است و به معراج ميرود چون موجودات عالم ملكوت وجبروت و بالاتر از آن مشتاق ديدن وجود مبارك او هستند.
طبق مضمون روايتي بهشت كه مظهر حسن و زيبايي خداست، مشتاق ديدن سلمان است و براي معيت خود با سلمان ، لحظه شماري ميكند.
در مورد محسنين تعابير ويژهاي مانند «انّ الله لَمُعُ المحسنين»، بكار رفته است. يعني در مورد معيت خدا با محسنين تأكيد ويژهاي صورت گرفته است، پس معيت خدا با محسنين معيت خاصالخاص است.
نكاتي در مورد استغفار پيامبر _ صلي الله عليه و اله و سلّم
سفارش شده است كه هنگامي كه به دقايق معرفتي دست يافتيد ذكر استغفار را بگوييد؛ يعني بگوييد «استغفرو الله الذي لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر و اتوب اليه...»، حضرت پيامبر _صلي الله عليه و اله و سلّم _ هم با اينكه همه گناهانش بخشيده شده و به فتوح سهگانه آنچنانكه در درسهاي پيشين گفته شد ، دست پيدا كرده است، روزي هفتاد بار استغفار ميكند. براي اينكه بين عبد و ربّ بايد تفاوتی باشد. در روايتي آمده است كه شخصی از پيامبر سؤال كرد كه شما چرا استغفار ميكنيد؟ حضرت فرمود: «اَلَم اكُن عبداً شكورا؟» يعني مگر من نبايد بندة سپاسگزاري باشم؟ و در جاي ديگر اينگونه پاسخ دادند كه در آسمان ملايكي هستند كه اگر ما استغفار نكنيم بين ما و خدا تفاوت قائل نميشوند و به جاي خدا ما را ميپرستند. در سخنان امام زمان(عج) نيز داريم كه خدايا تو بندگاني داري كه «لا فرق بينك و بينهم الا اَنّهم عبادك»؛ يعني فرقي بين تو و آنان نيست بجز اينكه آنان بندگان تو هستند.
مراتب توبه
خداوند به قوم حضرت موسي- عليه السلام - كه در غياب او به گوسالهپرستي روي آورده بودند، فرمود: «توبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم» يعني خودتان را بكشيد. اين حكم مخصوص قوم حضرت موسي است چون آنچنان قسيّ القلب شده بودند كه جز با قربان شدن هدايت نميشدند.
تعبير لطيفتر اين است كه با توبهتان نفس خودتان را بكشيد «موتوا قبل ان تموتوا» مانند حضرت ابراهيم كه با ذبح اسماعيل نفس خودش را يعني علاقه و كشش به فرزندش را كشت. اما در توبه محسنين نه كشته شدن به دست دشمنان در ميان است و نه كشته شدن به دست خويش بلكه توبه آنان جهاد ويژهاي به نام جهاد فيالله است.
در سورة عنكبوت آيه 69 درباره محسنين آمده است:
«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و انّ الله لمع المحسنين»
يعني هر كس در ما جهاد كند هدايتش صد در صد است.
نكاتي در اين آيه مورد توجّه است:
1ـ محسنين اهل جهادند و راحتطلب نيستند.
2ـ جهادشان فيالله است.
3ـ معيت خدا با آنان معيت خاصالخاص است.
نكاتي در مورد زيارت جامعه كبيره
سفارش شده است كه هر امامي را از دور و نزديك خواستيد زيارت كنيد، با خواندن زيارت جامعه كبيره زيارت كنيد. يعني عميقترين و جامعترين زيارت، زيارت جامعه كبيره است. اين زيارت، معرفي خاندان پيامبر است. در اين زيارت آمده است كه «ارواحكم في الارواح، اسماؤكم في الاسماء، اجسادكم فيالاجساد، قبوركم في القبور».
معناي اين قسمت از زيارت اين نيست كه روح شما در بين بقيه ارواح است و اسم و قبر شما نيز همينطور. بلكه معناي آن مرتبط است با معنايي كه روايت مشهور«و ما رأيت شيء الا و قد رأيت الله قبله و بعده و معه و فيه» دارد. يعني در مورد امامان هم باید گفت ، به هر چه كه نگريستم پيش از آن علي را ديدم، پس از آن هم علي را ديدم، درون آن هم علي را ديدم، بيرون آن هم علي را ديدم، يعني جهاني كه سرتاسر علوي و ولوي است.
و آخر دعوانا انّ الحمد لله ربّ العالمين