تعریف علل چهارگانه

مؤلف تعاریفی را برای علل چهارگانه بیان می کند که غالباً مبتنی بر تفکر ارسطویی است .

تعریف علت فاعلی: «ما به وجود شیء کالنجار للسریر»
این تعریف ارسطویی نیست اما مثال آن ارسطویی است و از مواردی است که گفته اند فلسفه اسلامی همان پس مانده های یونان است. بدین خاطرکه این مثال را نه تنها فلاسفه مشائی اسلامی بیان کرده اند که حکمت متعالیه هم آنرا قبول دارد و به عنوان مثال علنت فاعلی بیان می دارد . _البته باید توجه داشت که حکمت متعالیه به بحث علیت نگاه ویژه ای دارد  و آنچه اینجا بیان می دارد نظر خاص حکمت متعالیه نیست ._نظریه خاص حکمت متعالیه در بحث علیت در اسفار درصفحات پایانی بحث علیت آمده است ، منتهی اکثرا به همان صفحات آغازین بسنده می کنند و گمان می کنند که نظر او نیز مانند پیشینیان است اما اگر کسی چهل صفحه آغازش را بخواند بعد از آن به نظریه ویژه صدرا خواهد رسید .بنابراین اینکه نجار سمت فاعلی دارد و علت فاعلی برای چهارپایه و صندلی و تخت و ... است تفکر ارسطویی است و چنین فاعلی در فلسفه اسلامی سمت فاعلیت ندارد .
علت فاعلی در فلسفه اسلامی آن است که وجود می بخشد و حال آنکه نجار به صندلی وجود نمی بخشد بلکه اجزاء موجود خارجی را ترکیب می کند. او حتی صورت هم نمی بخشد بدین خاطر که تخته و پایه و چوب همه دارای شکلند و کار نجار  این است که آنها را کنار هم قرار می دهد تا شکلی جدید پدید آید.یعنی کاری که اینگونه فاعل ها انجام می دهند عبارت است از ترکیب کردن  ؛ یعنی زمینه تحقق شیء را فراهم کردن و نه بیشتر از آن.

تعریف غایت

غایت عبارت است از ما لاجلها وجود شیء. چیزی که به خاطرآن چیزی را ایجاد می کنند.به عنوان نمونه قصد ، غرض ، هدف وپایان وجود صندلی نشستن بر آن است. باید به این نکته توجه داشت که ماهیت غایت ، علت فاعلی است برای فاعلیت فاعل. یعنی اگر کسی بخواهد فاعل شود باید صورت علمی غایت را داشته باشد.بنابراین ماهیت یا صورت علمی غایت سبب می شود کسی فاعل شود. پس برای « فاعلیت فاعل » سمت علیت دارد نه برای « ذات فاعل ». نکته دیگری که توجه به آن لازم است این است که« ماهیت غایت »چنین ویژگی ای دارد نه « وجود غایت »بدین خاطر که وجود غایت معلول فاعل است مانند آنکه درس می خوانیم برای عالم شدن ، عالم شدن از معلول ها و از ساخته های فکر و ذهن و امکانات و فعالیت های انسان است و این بعدها پدید می آید ولی چه چیزی سبب شد که به آن غایت منتهی شویم ؟ صورت و مفاهیم ذهنی و ماهیت غایت قبل از فعل ولی وجود غایی بعد از فاعل بلکه بعد از فعل خواهد بود.
نکت دیگر درباره غایت این است که غایت علی ای حال و در هر صورت به فاعل باز می گردد نه به غیر فاعل برخلاف نظر عموم که می پندارند کار را برای دیگری انجام می دهند و بنابراین منت هم می گذارند ولی اگر بدانند که هر کس کار را برای خودش انجام می دهد دیگر منت و اذی معنا نداشت.بنابراین مخاطب کریمه «لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و اذی »کسانی هستند که غایت افعال را غیر خودشان می دانند واگر بدانند که هرکسی هرکاری انجام می دهد برای خودش انجام می دهد نه برای دیگری می تواند بگوید «لا نریدمنکم جزاء و لا شکورا» حتی اگر برای خدا هم نباشد چون می داند برای خودش انجام داده از دیگری اجر و مزد نمی خواهد. مگر می شود برای خود غذا بخوریم و بعد برویم سر چهار راه و بگوییم ما خیلی افتخار دادیم که غذا خوردیم و انتظار پاداش و شکر از دیگران هم داشته باشیم.بنابراین غایت به فاعل برمی گردد گرچه در ظاهر اینگونه نباشد.
 
تعریف علت مادی و صوری
علت مادی عبارت است از چیزی که اشیاء از آن پدید می آیند. «ما عنها وجود شیء»یعنی قوه شیء ، توان و استعداد پیدایش چیزی علت مادی شیء است. اما علت صوری فعلیت شیء است. آنچه شیء هم اکنون دارد علت صوری است. « ما به الوجود » ، «ما به وجود شیء » ، «ما منها یلزم وجود الشیء» و « منها ، به ، عنها ، منها » فاعل است. « لها یا له » غایت است. عنها ماده است و منها صورت.

 
نسبت صورت به ماده و ماده به صورت نسبت مرکب است
در پاسخ به این سؤال که آیا ماده علت است برای صورت یا صورت علت است برای ماده باید گفت هیچ یک بر دیگری سمت علیت ندارد بلکه ماده نسبت به مجموع ماده و صورت یعنی نسبت به مرکب سمت علیت دارد. صورت نیز نسبت به ماده همین گونه است و از همین رو به آن دو علت می گویند چون اگر هرکدام نباشد شیء وجود نخواهد داشت.

استناد ویژه معلول به علت
نکته ای که در اینجا مؤلف به آن توجه می دهد این است که معلول از لوازم وجود علت است. یعنی معلول چیزی جدای از علت ، مباین با علت و معزول از علت نیست. چیزی نیست که به دلیلی به علت الصاق و چسبیده باشد بلکه اگر چیزی هست از درون علت و از وجود علت و از حقیقت علت پدید می آید و ظهور می کند. بنابراین بین علت و معلول تناسب ویژه ای وجود دارد که اگر علت غیر از معلول و معلول غیر از علت بود برای اثبات تناسبش باید دلیل می آوردیم ولی اگر معلول از لوازم وجود علت باشد هیچگاه لازمه وجودی با معلول خویش تعارض ، تنافی ، ناسازگاری و بینونت ندارد به همین خاطر است که گفته شده است اگر علت بسیط باشد باشد معلول آن نیز بسیط خواهد بود و اگر علت متجدد باشد معلول آن نیز متجدد  یعنی متحرک و متغیر خواهد بود و اگر علت ثابت باشد معلول آن نیز ثابت خواهد بود. نتیجه تناسب بین علت و معلول این است که پیدایش معلول ها و حوادث و پدیده های متجدد از علتی امکان پذیر است که آن علت نیز عین تجدد و حرکت و سیلان باشد و این درواقع یک دلیل بر حرکت جوهری است. بااین توضیح که هرگاه معلولی عین حرکت و تجدد باشد با توجه به اینکه معلول از لوازم وجود علت است ، علت نیز باید عین تجدد و حرکت باشد.