سه ماه رجب، شعبان و رمضان که باید انسان به اوج عبودیت برسد و به توحید دست پیدا کند، همه در حکم یک چله طولانی هستند. اگرچه ماه رجب یک خاصیت دارد، ماه شعبان خاصیت دیگری و رمضان خاصیت دیگری که باید توحید اتفاق بیفتد. همه اینها که اتفاق افتاد، مقدمهای هستند برای یک چله حقیقی که شوال، ذیقعده و ده روز اول ذیحجه است و باید در این دو ماه و ده روز تا عید قربان آنچه که در آن سه ماه قبلی اتفاق افتاده بود را ادراک و تکمیل کند.
گفته میشود که در آن سه ماه اول زمینه وصول به توحید را فراهم میکند، ولی این موحد است که به توحید دست پیدا میکند. در این دو ماه و ده روز باید زمینه وصول به عید قربان که عید فناست فراهم شود و اگر کسی آن مراتب قبلی را طی کرد و به مرتبه موحد بودن رسید، در این مراتب بعدی به مرتبه فنا دست پیدا کرد، آن وقت این مدت کوتاه بین العدین ـ عید قربان تا عید غدیر ـ مرتبه بقای بعد از فناست.
اگر این اتفاق نیفتاد، دوباره باید همین دور را شروع کند. شاید لازم باشد انسان صدها بار این حرکت دورانی را مکرر و مکرر طی کند که به گونهی ترتیبی به دست بیاورد. یعنی خواص، فضایل و نتایج آن سه ماه را به دست بیاورد تا مقدمه دو ماه بعدی باشد و تا مقدمه برای آخرین دهه باشد که بین دو عید قربان و غدیر اتفاق میافتد.
باید بارها و بارها تمرین و تکرار شود تا این اتفاق بیفتد. حال اگر کسی در اینجا هم به دست نیاورد، در عوالم برزخ باید بهدست بیاورد و اگر در عالم برزخ بهدست نیاورد، در عالم برزخ برای همیشه میماند و از آن عبور نمیکند.