(86) جمع بین محبت الهی و محبت دنیا چگونه امکان‌پذیر است؟

 حسینی شاهرودی، طهور، شرح اصول کافی

جلسه هشتاد و شش  ـ 11/ 3/ 95

   

 

جمع بین محبت الهی و محبت دنیا چگونه امکان‌پذیر است؟
[حدیث 118] عَنْ أَبِي عَبْدِ الله عليه السلام، قَالَ: «إِذَا رَأَيْتُمُ العَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلى‏ دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْ‏ءٍ يَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ عليه السلام: «أَوْحَى الله- عَزَّوَجَلَّ- إِلى‏ دَاوُدَ عليه السلام: لاتَجْعَل بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا؛ فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي؛ فَإِنَّ أُولئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ المُرِيدِينَ، إِنَّ أَدْنى‏ مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِ عَ حَلاوَةَ مُنَاجَاتِي مِنْ قُلُوبِهِمْ»

اگر عالمی محب دنیا بود، در حوزه دین (ولایت و محبت الهی و تبری از غیر خدا) به او مراجعه نکنید، اما در حوزه‌های دیگر می‌توان به او مراجعه کرد
تفاوت محبان دنیا و آخرت: چون دنیا محدود است، محبان دنیا بر سر آن تزاحم منافع دارند؛ بخلاف محبان عقبی و مولا که سعی می‌کنند به دیگران نیز لذت این محبت را بچشانند و هرچه این محبت را به دیگران منتقل کنند، سهم خودشان از محبت بیشتر خواهد شد
جای محبت الهی در دل محب دنیا تنگ می‌شود
اگر کسی محب خدای متعال شد، محبت آثار و افعال او در ظل محبت خدا در دل او جای می‌گیرد و دیگر محب دنیا نخواهد بود
هرکه به دنبال محب دنیا برود، او را به سمت محبت دنیا می‌برد؛ بنابراین در انتخاب معلم و رهبر باید نهایت دقت را داشت
مریدین، کسانی هستند که قدم‌های آغازین را به سوی مراد حقیقی بر می‌دارند
نشان کسانی که از مناجات با خدای متعال لذت نمی‌برند؛ عبادت به شرط مزد؛ یعنی خود عبادت هدف نیست
حب دنیا و دین؛ دنیا و آخرت؛ دنیا و خدا به‌طور عادی با هم جمع نمی‌شود
محب امور غیر از محبوب خود را در راه محبوب صرف می‌کند؛ این یک قانون طبیعی است؛ و چون محب دنیا محبتش با محبت خدای متعال جمع نمی‌شود، دین و آخرت و خدا را در راه دنیا مصرف می‌کند
اگر محبت دنیا به تبع محبت الهی به عنوان نعمت‌های خدای متعال باشد، با محبت الهی قابل جمع است و چون بالتبع است، اگر لازم شد، از آن می‌گذرد
حب دنیا، رأس همه خطاهاست و این خطا هم در فهم، و هم در صدق، خلق و رفتار است
حوزه اعتقادات، گسترده‌ترین حوزه‌هاست؛ در این حوزه انسان می‌تواند توحید را داشته باشد؛ محدودترین حوزه، حوزه رفتار و عمل است
عبادتی که در انسان توقع و طلب ایجاد کند، بدترین گناه است
زندگی هر فردی حداقل دو ساحت کلی دارد: 1ـ ساحت عمومی و اجتماعی 2ـ ساحت شخصی؛ محب دنیا در هر حوزه به اندازه محبت خود خطا دارد
منظور از عدالت از نظر فقهی برای اکتساب برخی از شغل‌ها
شناسایی ویژگی‌های حوزه شخصی امکان‌پذیر نیست و هیچ‌گاه نمی‌توانیم به عدالت کسی پی ببریم
با وجود پایش قانون‌مند، ناظر محترم و مجری قدرتمند می‌توان از خطاهای اجتماعی کاست؛ اما خطاهای شخصی امکان بازرسی ندارد
مرکز محبت قلب است و قلب یعنی هویت و حقیقت بسیط آدمی و بنابر این که بسیط است، دو محبوب در آن جای نمی‌گیرد؛ اگر دیدیم که در یک قلب دو محبوب جای گرفته، آن دو در حقیقت مراتب وجود یک محبوبند، نه دو محبوب
اشتغال هر یک از قوای نفس به مرغوبات خود، سبب محرومیت قوای دیگر از لذایذ مناسب خود خواهد شد
کنترل قوه غضب به وسیله قوه شهوت و بالعکس امکان‌پذیر است، نه به واسطه عقل
از آنجا که منبع محبت قلب و هویت آدمی است، با اشتغال قلب به محبت دنیا جایی برای محبوب‌ها و مرغوب‌های دیگر انسان باقی نمی‌ماند؛ و یکی از معانی قهر الهی همین است، یعنی آن‌قدر به چیزی علاقه‌مند است که همه‌جا را فقط از آن پر کرده و خود را از محبوب‌های دیگر محروم کرده است
یکی از مصادیق انتقام الهی، محروم کردن انسان از مناجات با خداست
نعمت‌های خاص خدای متعال هم متنوع است و هم متعدد و از هر نظر نامتناهی است
همه نعمت‌های عام خدای متعال در مقابل کوچک‌ترین نعمت‌های خاص چیزی به حساب نمی‌آید
یکی از نعمت‌های خاص، اجازه سخن گفتن با خداست؛ بنابراین وقتی خدای متعال عالم محب دنیا را از لذت مناجات با خود محروم می‌کند یعنی این نعمت خاص را از او گرفته است و چون این نعمت خاص بی‌نهایت برابر کل نعمت‌های عام الهی است، این محرومیت، انتقام الهی به حساب می‌آید

 

 

 صوت

 

فیلم قسمت اول (دریافت)

 

فیلم قسمت دوم (دریافت)

 

 فیلم قسمت سوم (دریافت)

 

 

 فیلم قسمت چهارم (دریافت)