شرح اصول کافی (1) - 1394/4/2
مقدمات فهم و تفسیر حدیث
مقدمه
1ـ بررسی تطابق مراتب قرآن و خاندان پیامبر: قرآن و اهل بیت پیامبر یا برابرند یا از جهاتی برابرند
مقصود از اهل بیت در اینجا، سخنان آنان است
تمسک به قرآن و خاندان پیامبر کفایت از یکدیگر نمیکند
مراتب برابری قرآن و خاندان پیامبر و سخنان آن خاندان:
1ـ از حیث عصمت
عصمت امر ذومراتب است
تقریباً تمام طوایف مسلمانان پذیرفتهاند که پیامبر در مراتب دریافت، حفظ و ابلاغ وحی معصوم است
بر اساس اعتقاد شیعه، پیامبر و خاندان آن حضرت در تمام مراتب وجود معصوماند
2ـ از حیث حجیت
همچنان که مرتبهای از فهم قرآن مختص به «من خوطب به» است، احادیث خاندان پیامبر نیز مرتبهای دارد که هیچ فهمی به آن تعلق نمیگیرد
3ـ هر دو مرتبهای دارند که خاص انسان معصوم است و مرتبهای که مربوط به عامه مردم
4ـ از جهت ناسخ و منسوخ، اطلاق و تقیید، ظهور و نص، عام و خاص، حاکم و محکوم و مانند آن
2ـ چرا در صورت تعارض، قرآن مقدم بر احادیث است؟
ـ لفظ قرآن عین وحی است ولی الفاظ احادیث عرفی است که در برخی از موارد امکان جایگزین سازی وجود دارد
ـ امکان تصحیف در قرآن نیست ولی در احادیث امکان تصحیف، جعل و تحریف وجود دارد
ـ نزدیک به صد سال کتابت حدیث و روایات ممنوع بود
سر تطابق و تناسب معارف شیعی با هر عصر و زمان
پاسخ به ادعای تحریف قرآن؛ اگر قائل باشیم حتی یکی از کلمات قرآن حذف یا اضافه شده، دیگر قرآن به هیچ وجه حجیت ندارد
اشارهای به تاریخ حدیث در بین مسلمانان
تحریف کتب آسمانی گذشته؛ کتب آسمانی گذشته عبارت از سیره انبیای گذشته
اشارهای به تاریخ حدیث شیعه؛ اهتمام ائمه به کتابت احادیث و سفارش به شیعیان از زمان حضرت زهرا صلوات الله و سلامه علیها
احادیث شیعه در زمان منع کتابت و بهصورت معصومانه مکتوب شده است
قواعد زبان عربی باید از قرآن و روایات بهدست آید و نه بالعکس
ائمه هدی معیار حقند در همه جا
3ـ روایاتی که بیان میشود، روایات معارفی و اعتقادی است؛ بنابراین نیاز به بررسی سندی ندارد، چون این روایات معقول هستند
یکی از عوامل ضرورت وجود دین، هدایت انسان به حقایق در زمانی است که توان فهم آن را ندارد
روایات معرفتی و اعتقادی تماماً معقول است، بنابراین تمام انسانها میتوانند آن را بفهمند
نکته: این روایات اگرچه معقول است، اما اولاً بیان عقل کل است و ثانیاً بیان عقل محض به بهترین وجه است
پیامبر و خاندان پیامبر صلوات الله و سلامه علیهم اجمیعن عقلانی سخن میگویند، اما اولاً عقل آنها عقل معصوم و خطاناپذیر و عقل محاط است، ثانیاً ممکن است عقل ما عقلی که بتواند در مورد حدیث داوری کند، نباشد