اهل بیت؛ «معنا»ی عالم

استاد حسینی شاهرودی

 

شرح مختصر روایت شریف «وَ أَمَّا الْمَعَانِي فَنَحْنُ مَعَانِيهِ وَ مَظَاهِرُهُ فِيكُمْ» (بحار الأنوار، ج‏26، ص14)

اگر به‌صورت کلی تقسیم کنیم، دو عالم وجود دارد که هر کدام دارای درجات مختلف است؛ عالم صور و عالم معانی

 عالم صور: همه موجودات، خیرات و برکاتی که قابلیت تمثل و تشکل در شکل‌هایی دارند که ما به وسیله ابزارهای حسی می‌توانیم آن‌ها را درک کنیم؛ حتی عالم برزخ نزولی و صعودی و یا برحسب ظاهر آنچه که در آخرت و بهشت و جهنم به اکثریت خلق وعده داده شده ـ ولو اسم آن آخرت هم باشد ـ از سنخ عالم صور هست.

 هرچه که قابلیت درک به‌وسیله ابزارها و ادراکات حسی را داشته باشد، به آن عالم صور می‌گویند.

 عالم صور مثل همین کمیت‌ها و کیفیت‌های این عالم و شکل‌هایی که در این جهان است، هست؛ بالاخره آنچه ما می‌بینیم ظاهر آن است. این ظاهرها متقوم به یک باطن هست. اگر آن باطن وجود نداشته باشد، یعنی ولو اینکه ما رنگ این دیوار را می‌بینیم، اما پشت این رنگ باید چیزی وجود داشته باشد؛ هرچند اگر این رنگ را بتراشیم و از بین ببریم، بازهم رنگ دیگر می‌بینیم. ما هیچ‌گاه آن چیزی که این رنگ متقوم به آن هست را نمی‌توانیم ببینیم؛ که به آن معنا می‌گویند.

 تمام آنچه که در عوالم هستی قابلیت انتقال و ادارک به‌وسیله حواس دارد، صورت‌هاست، مانند رنگ‌ها، شکل‌ها، مزه‌ها، بوها و ... اما آن چیزی که قوام این‌ها به آن‌هاست و این‌ها عین ربط به آن‌ها هستند، معناست؛ مانند لباسی که به تن ماست، همان‌گونه که اگر لباس به تن ما نباشد، روی زمین پهن می‌شود، مجموعه عالم صور چه دنیا باشد، چه آخرت ـ یعنی تخیلات، تمثلات و آنچه که به گونه حور، قصور، آشامیدن، خوردن و مانند آن است، همه این‌ها از سنخ صور است؛ حداقل آن‌هایی که از ظواهر به‌دست می‌آید، غیر از رضوان خدای متعال که امر دیگری است، جناتی که لا حور فیها و لا قصور، آن‌ها امر دیگری است و صورت نیست ـ متقوم به یک معنا هستند و آن معنا تنها و تنها به‌وسیله قوای ادراکی باطنی قابل فهم است.

 یعنی نه از طریق مشاهدات قابل فهم است ـ مشاهداتی که ما می‌شناسیم عموماً مشاهدات صوری است ـ و نه از طریق مکاشفات و معاینات و اگر قابل فهم باشند، یا به‌وسیله وهم است یا خیال یا عقل و یا اطوار عقلی.

 بر این اساس، اصل معنای عالم هستی که هیچ‌گونه قیدی نداشته باشد، نه ازل و نه ابد و نه مقید به هیچ امری باشد، حتی مقید به مقید نبودن، خدای متعال و غیب ذات اوست که درباره آن هیچ چیز نمی‌توان گفت. اما آن‌جایی که اولین قدم درباره خدای متعال می‌توان چیزی گفت یا انسان کامل است، یا حقیقت محمدیه یا حضرت خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و سلم یا حضرت خاتم اولیا صلوات الله و سلامه علیه است.

 بر این اساس تمام عالم هستی که صورت هستند، متقوم به معانی حقیقی هستند که جز از طریق ابزارها و وسایل ادراکی درونی قابل ادراک نیستند که در رأس و اعلی درجه آن، حضرت خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و سلم هست بالاصاله و حضرت امیرالمؤمنین و فرزندان آن حضرت از بطن حضرت فاطمه سلام الله علیه به تبعیت. دیگران هم می‌توانند بالاخره از اهل بیت پیامبر بشوند ولی از تبعیات تو در توست یعنی به این آسانی نیست که با یک واسطه کسی بتواند مثلاً مانند سلمان از اهل بیت پیامبر بشود.

 

صوت (دریافت)

 

فیلم (دریافت)