کتاب توحید ـ درس 53 ـ 25/ 10/ 95
شرح اصول کافی درس 171
تمام عالم هستی در حال سیر الی الله هستند
ادامه [حدیث 52] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ بَلَغَ بِي جَبْرَئِيلُ مَكَاناً لَمْ يَطَأْهُ قَطُّ جَبْرَئِيلُ فَكَشَفَ لَهُ فَأَرَاهُ اللَّهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبَّ
تمام موجودات بدون استثناء در حال ارتقاء هستند، بنابراین وحی آوردن جبرئیل علیه الصلات و السلام و خدمت کردن به خاندان پیامبر بر کمالات او میافزاید
تمام عالم هستی در حال سیر الی الله هستند؛ سیر آنها با توجه به مراتب وجودی و محدودیتها و مزاحمتها ـ داشته باشند یا نداشته باشند و مقاصد و منازل و توقف در آنها با هم تفاوت دارد
بنابراین جبرئیل بهوسیله پیامبر به معراج رفته است، نه بالعکس؛ همچنین این پیامبر است که شرح عالم را بر جبرئیل میخواند و در واقع او را تعلیم میدهد و نه بالعکس
اشارهای به: «انی اعلم ما لا تعلمون» و سجده نکردن ابلیس بر آدم
تمام موجودات آسمانی در کمالات تفصیلی یا ظاهر شدن کمالات باطنی، نیازمند موجودات طبیعی متحول هستند
ادب خدای متعال نسبت به بنده
میزان محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهویژه در مراتب معراجی قطعاً و یقیناً نامتناهی است ولی نامتناهی در مراتب مختلف، متفاوت و مختلف است؛ بنابراین محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و اراده، طلب و خواست آن حضرت برای مشاهده عوالم معراجی نامتناهی است اما این نامتناهی نسبت به خواست خدای متعال قابل قیاس نیست
بر این اساس، رؤیت خدای متعال یا نور عظمت او در قیامت بینهایت برابر چیزی است که در معراج اتفاق میافتد و همینطور است رؤیت نور عظمت خدای متعال در جهنم، بهشت و درجات مختلف بهشت که هر یک نسبت به قبلی بینهایت برابر است
[حدیث 53] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه الصلات و السلام فِي قَوْلِهِ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ قَالَ إِحَاطَةُ الْوَهْمِ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِهِ قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ لَيْسَ يَعْنِي بَصَرَ الْعُيُونِ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ لَيْسَ يَعْنِي مِنَ الْبَصَرِ بِعَيْنِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها لَيْسَ يَعْنِي عَمَى الْعُيُونِ إِنَّمَا عَنَى إِحَاطَةَ الْوَهْمِ كَمَا يُقَالُ فُلَانٌ بَصِيرٌ بِالشِّعْرِ وَ فُلَانٌ بَصِيرٌ بِالْفِقْهِ وَ فُلَانٌ بَصِيرٌ بِالدَّرَاهِمِ وَ فُلَانٌ بَصِيرٌ بِالثِّيَابِ اللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُرَى بِالْعَيْنِ.
وهم، عقل متنزل است؛ هرگاه عقل در حوزههای جزئی، متشخص و متعین بهکار رود، به آن وهم گویند و هرگاه درباره مفاهیم و ماهیتهای کلی بهکار رود، به آن عقل گفته میشود. بنابراین عقل عبارت است از وهم راقی و وهم عبارت است عقل نازل
منظور از وهم در روایت شریف، همه قوای ادراکی باطنی است
[حدیث 54] عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه الصلات و السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّهِ هَلْ يُوصَفُ؟ فَقَالَ أَ مَا تَقْرَأُ الْقُرْآنَ؟ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ قَوْلَهُ تَعَالَى «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ»؟ قُلْتُ بَلَى. قَالَ فَتَعْرِفُونَ الْأَبْصَارَ؟ قُلْتُ بَلَى قَالَ مَا هِيَ قُلْتُ أَبْصَارُ الْعُيُونِ فَقَالَ إِنَّ أَوْهَامَ الْقُلُوبِ أَكْبَرُ مِنْ أَبْصَارِ الْعُيُونِ فَهُوَ لَا تُدْرِكُهُ الْأَوْهَامُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَوْهَامَ.