کتاب توحید ـ درس 62 ـ 28/ 10/ 95
شرح اصول کافی درس 180
تمام موجودات کلمه و کلام خدای متعال هستند
ادامه [حدیث 77] عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَبَّنَا وَ الْعِلْمُ ذَاتُهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ السَّمْعُ ذَاتُهُ وَ لَا مَسْمُوعَ وَ الْبَصَرُ ذَاتُهُ وَ لَا مُبْصَرَ وَ الْقُدْرَةُ ذَاتُهُ وَ لَا مَقْدُورَ فَلَمَّا أَحْدَثَ الْأَشْيَاءَ وَ كَانَ الْمَعْلُومُ وَقَعَ الْعِلْمُ مِنْهُ عَلَى الْمَعْلُومِ وَ السَّمْعُ عَلَى الْمَسْمُوعِ وَ الْبَصَرُ عَلَى الْمُبْصَرِ وَ الْقُدْرَةُ عَلَى الْمَقْدُورِ قَالَ قُلْتُ فَلَمْ يَزَلِ اللَّهُ مُتَحَرِّكاً قَالَ فَقَالَ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ إِنَّ الْحَرَكَةَ صِفَةٌ مُحْدَثَةٌ بِالْفِعْلِ قَالَ قُلْتُ فَلَمْ يَزَلِ اللَّهُ مُتَكَلِّماً قَالَ فَقَالَ إِنَّ الْكَلَامَ صِفَةٌ مُحْدَثَةٌ لَيْسَتْ بِأَزَلِيَّةٍ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا مُتَكَلِّمَ.
توضیح دومین نکته مهم که از این حدیث شریف میتوان دریافت: صفات خدای متعال از ازل و پیش از آنکه متعلقات آن وجود داشته باشند، عین ذات خدای متعال بوده و وجود داشته
این سخن پیچیده است
در اینکه آیا صفات خدای متعال بدون اینکه متعلقات آن وجود داشته باشند، وجود داشته و آیا ممکن است مخصوصاً صفات اضافی که با امور دیگر نسبت دارند، بدون مضاف الیه وجود داشته باشد، احتمالهای مختلفی وجود دارد
1ـ اینکه خدای متعال بدون مسموع و مبصر، سمیع و بصیر بود، مقصود از متعلقات و مضاف الیههای صفات خدای متعال، متعلقات عینی و خارجی باشد که حادث به حدوث زمانی هستند
با توجه به اینکه علم خدای متعال حضوری ـ حضور معلوم نزد عالم ـ است، چگونه میشود بگوییم خدای متعال عالم است، بدون اینکه معلومی وجود داشته باشد؟! در پاسخ گفتهاند مقصود از اینکه معلوم نیست، یعنی معلوم در جهان طبیعت نیست
2ـ مقصود از عدم، عدم رُتبی باشد. یعنی ذات و علم و دیگر صفات ذاتی به حکم علیت برای افعال خدای متعال، بر آنها تقدم رتبی دارند. بر این اساس ولو معلومها موجود باشند، در رتبهای که عالم و علت وجود دارند، آنها وجود ندارند
3ـ قطع نظر از تقدم علی و معلولی، رتبههای دیگر هم وجود دارد؛ تقدم علت بر معلوم یکی از انواع تقدم است.
همه عالم هستی به انحائی از تأخر، متأخر از خدای متعال هستند
توضیح سومین نکته مهم که از این حدیث شریف میتوان دریافت: کلام خدای متعال صفت ذاتی نیست، بلکه مخلوق است
کلام عبارت است از تمام موجوداتی که از وجهی از وجوه کمالات، صفات و مرادات خدای متعال حکایت میکنند
بر این اساس، تمام موجودات از ازل تا به ابد کلمه و کلام خدای متعال هستند، تفاوت آنها در میزان اظهار ما فی الضمیر الهی و کمالات، صفات و مرادات خدای متعال است
تمام موجودات عالم هستی علاوه بر اینکه کلمه و کلام هستند، کلمه تام هم هستند، یعنی همه کمالات در وجود آنها تحقق پیدا کرده ولی تفاوت در نحوه انعکاس است
معنای انسان کامل این نسیت که تمام صفات و کمالات خدای متعال به یک اندازه در وجود او ظاهر شده باشد، بلکه به نحو اعتدال در او ظهور پیدا کرده است
اگر کسی اینگونه بود که حق اسماء و صفات و مافی الضمیر خدای متعال را در حد استعداد و قابلیت آن اسماء و صفات رعایت کرد، او انسان عادل محمدی است
با توجه به اینکه کلام یا وجود لفظی است یا وجود عینی، هر جایی که یک موجودی وجود دارد که حکایت از خدا میکند، این کلام است؛ در این صورت تمام موجوداتی که غیر از خدای متعال چه در لفظ و چه در عین لحاظ میکنیم، موجودات امکانی هستند و بنابراین متأخر از علت خود هستند که خدای متعال است. چیزی که متأخر از علت باشد، وصف نیست و اگر وصف باشد، وصف ذاتی نیست. بنابراین کلام وصف ذاتی خدای متعال نیست بلکه وصف نیست
این احتمال هم وجود دارد که مقصود از کلام، متکلمیت باشد، نه این وجود عینی و خارجی که در این صورت جزء صفات اضافی میشود که یا زائد بر ذات است و یا اعتباری و در هر صورت عین ذات نیست
اشارهای به امهات اسماء: صفت ذاتی خدای متعال، حیات است و صفت فعلی، قیوم
[حدیث 78] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا شَيْءَ غَيْرُهُ وَ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِمَا يَكُونُ فَعِلْمُهُ بِهِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَعِلْمِهِ بِهِ بَعْدَ كَوْنِهِ
مراتب علم خدای متعال:
1ـ علم خدای متعال به ذات بسیط خود که کل الاشیاء است، بدون شائبه کثرت وجود دارد که عنایت و علم عنائی نامیده میشود
2ـ علم پیش از ایجاد به همه موجودات: اغلب فلاسفه در تبیین آن درماندهاند و بهترین تبیین توسط حکمت متعالیه و عرفا نسبت به آن انجام شده است.
خدای متعال در مرتبه ذات، موجودات را اولاً منحاذ و منفک از یکدیگر میداند؛ ثانیاً تمام حیثیتها و کمالات وجودی اشیاء را چنان میداند که بعد از اینکه وجود تفصیلی عینی پیدا میکنند، ذرهای بر علم خدای متعال افزوده نمیشود. در تعابیر دینی به این مرتبه از علم، قضا و ام الکتاب گفته میشود
نکته خیلی مهمتر و دقیقتر در اینجا وجود دارد که اشیاء با همه وجودی که در جهان طبیعت یا مثال و عقل دارند با همه تفصیل، اشتداد و تمامیت وجودی، نسبت به آن وجود علمی که نزد خدای متعال یا در قضا و ام الکتاب دارند، نسبت معقول ریاضی ندارد
وجود علمی، تامتر و کاملتر از وجود عینی است، بلکه قابل مقایسه نیستند؛ وجودهای علمی عین ذات هستند و بنابراین محکوم به احکام وجوبی و ذاتی خدای متعال هستند
بر این اساس وقتی وجودهای علمی نزد خدای متعال بخواهد در عوالم دیگر مانند عقل و مثال و طبیعت ظاهر شوند، بدون شک باید نازل شوند، نزولی پیوسته
3ـ مرتبه قدر یا محو و اثبات: «یمحوا الله ما یشاء و یثبت»؛ در این مرتبه همه موجودات بهگونهی جزئی وجود دارند
عالم قدر، مرتبه عینی است و عالم قضا، مرتبه علمی
4ـ علم خدای متعال به اشیای مادی و عوارض جسمانی موجودات
دو مرتبه اول علم خدای متعال (علم عنائی و قضاء) عین ذات اوست و در معرض هیچ تغییری قرار نمیگیرد
در مرتبه سوم و چهارم، نظر رایج این است که این دو علم متغیر هستند و ذاتی خدای متعال نیستند. این دو علم از حیث وجود فی نفسه خود، تغییرپذیرند اما از جهت معلومیت برای خدای متعال، تغییرپذیر نیستند
[حدیث 79] عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام فِي دُعَاءٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَكَتَبَ إِلَيَّ لَا تَقُولَنَّ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَلَيْسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهًى وَ لَكِنْ قُلْ مُنْتَهَى رِضَاهُ
در حوزه عبادت بهویژه عبادت به معنای خاص، عقل انسان هیچگونه درک روشنی نسبت به عبادت ندارد