ايران اسلامي و اسلام ايراني
پرسش (150):
به نام خدا
سلام عليكم؛
ايران و ايراني از زماني كه مسلمان شد، همواره مفتخر به آيين محمدي بوده و هست و از سوي ديگر نسل سلمان در لسان اولياي دين همواره مورد تكريم و تشريف بوده است.
سؤال اين است نسبت رابطه مسلمان بودن و ايراني بودن ما چگونه است؟ افتخار ما به ايراني بودن تا كجا بايد باشد؟ آنچه اين روزها با عنوان مكتب ايراني مطرح است، تا چه حد مقبول و معقول است؟ به تعبير ديگر، ايران اسلامي و اسلام ايراني چه جايگاههايي دارند؟
رويكرد سؤال، قطعاً سياسي نيست و از آنجا كه عدهاي از مراجع معظم و علماي اعلام در اين خصوص اظهار نظر كردند، مشتاقم نظر حضرتعالي را بدانم.
به نام خدا
سلام عليكم؛
ايران و ايراني از زماني كه مسلمان شد، همواره مفتخر به آيين محمدي بوده و هست و از سوي ديگر نسل سلمان در لسان اولياي دين همواره مورد تكريم و تشريف بوده است.
سؤال اين است نسبت رابطه مسلمان بودن و ايراني بودن ما چگونه است؟ افتخار ما به ايراني بودن تا كجا بايد باشد؟ آنچه اين روزها با عنوان مكتب ايراني مطرح است، تا چه حد مقبول و معقول است؟ به تعبير ديگر، ايران اسلامي و اسلام ايراني چه جايگاههايي دارند؟
رويكرد سؤال، قطعاً سياسي نيست و از آنجا كه عدهاي از مراجع معظم و علماي اعلام در اين خصوص اظهار نظر كردند، مشتاقم نظر حضرتعالي را بدانم.
پاسخ:
عليکم السلام و رحمة الله
اسلام ارزش مطلق است و وطن ارزش مقيد و مشروط. نسبت ميان مطلق و مقيد، نسبت ميان نامحدود و محدود است. ايراني بودن يا انتساب به هر کشور و وطن ديگر براي اهل آن در صورتي ارزش بهحساب ميآيد که ايران يا هر کشور و وطن ديگر به اسلام و تعاليم الهي انتساب داشته باشد. مسلمان ارزشمند است حتي اگر از بدترين کشور و سرزمين باشد و ايراني بودن در صورتي ارزشمند است که اولاً منسوب به اسلام باشد و ثانياً منسوب به علم و ثالثاً منسوب به آخرالزمان.
بر اين اساس اگر ايران اسلامي، علمي و آخرالزماني باشد، نهتنها ارزشمند است، بلکه دقيقاً با متن و باطن و حقيقت اسلام برابر است، چون در اين صورت يا برابر با اسلام نبوي و ولوي است يا از مصاديق کامل آن است. ولي اگر هر يک از شرايط سهگانهي يادشده را نداشته باشد، بهاندازهي شرط مفقود، از حق دور و به باطل نزديک بلکه به باطل آميخته است.
اگر مقصود از مکتب ايراني، اسلام ناب محمدي و تعاليم علوي و تشيع فاطمي باشد، تمام حق در آن نهفته است، ولي بايد از تعابيري که سبب ترديدهاي نابجا ميشود پرهيز نمود، ولي اگر مقصود از آن، اسلام رنگآميزي شده با آداب و رسوم قوم ايراني امروز يا گذشته باشد، قطعاً آميخته به باطل است.
عليکم السلام و رحمة الله
اسلام ارزش مطلق است و وطن ارزش مقيد و مشروط. نسبت ميان مطلق و مقيد، نسبت ميان نامحدود و محدود است. ايراني بودن يا انتساب به هر کشور و وطن ديگر براي اهل آن در صورتي ارزش بهحساب ميآيد که ايران يا هر کشور و وطن ديگر به اسلام و تعاليم الهي انتساب داشته باشد. مسلمان ارزشمند است حتي اگر از بدترين کشور و سرزمين باشد و ايراني بودن در صورتي ارزشمند است که اولاً منسوب به اسلام باشد و ثانياً منسوب به علم و ثالثاً منسوب به آخرالزمان.
بر اين اساس اگر ايران اسلامي، علمي و آخرالزماني باشد، نهتنها ارزشمند است، بلکه دقيقاً با متن و باطن و حقيقت اسلام برابر است، چون در اين صورت يا برابر با اسلام نبوي و ولوي است يا از مصاديق کامل آن است. ولي اگر هر يک از شرايط سهگانهي يادشده را نداشته باشد، بهاندازهي شرط مفقود، از حق دور و به باطل نزديک بلکه به باطل آميخته است.
اگر مقصود از مکتب ايراني، اسلام ناب محمدي و تعاليم علوي و تشيع فاطمي باشد، تمام حق در آن نهفته است، ولي بايد از تعابيري که سبب ترديدهاي نابجا ميشود پرهيز نمود، ولي اگر مقصود از آن، اسلام رنگآميزي شده با آداب و رسوم قوم ايراني امروز يا گذشته باشد، قطعاً آميخته به باطل است.
بايستههاي جهاد اقتصادي
پرسش (151):
به نام خدا
سلام عليكم؛
بايستههاي جهاد اقتصادي براي يك مؤمن چيست؟ چه بايد بكنيم تا اهل اقتصاد باشيم و در ثاني رويكرد جهادگونه در اقتصاد چگونه است؟
چه كنيم تا در هر كسي در حد خود فرمايش رهبر معظم انقلاب در جهاد اقتصادي را جامه عمل بپوشانيم؟
به نام خدا
سلام عليكم؛
بايستههاي جهاد اقتصادي براي يك مؤمن چيست؟ چه بايد بكنيم تا اهل اقتصاد باشيم و در ثاني رويكرد جهادگونه در اقتصاد چگونه است؟
چه كنيم تا در هر كسي در حد خود فرمايش رهبر معظم انقلاب در جهاد اقتصادي را جامه عمل بپوشانيم؟
پاسخ:
عليکم السلام و رحمة الله
چنانکه مستحضريد، هرگونه فعاليتي که همراه با تلاش، سختي و مقابله با موانع باشد، بهمعني اعم جهاد است و از فرايض الهي و اسلامي است و بايد براي انجام اين فريضهي الهي تمام مقدمات و ابزارهاي آن را فراهم ساخت و موانع آن را به منظور اطاعت امر خداي متعال و رسيدن به سعادت و کمال برطرف نمود. در عصر حاضر که استقلال کشورها و ملتها به قدرت اقتصادي آنها بستگي دارد، نه به توانايي نظامي آنها، تلاش در رشد و تعالي مادي از مصاديق کريمه «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخيل» (انفال، 60) بهحساب ميآيد.
اگرچه تبيين و ترسيم راهکارهاي رسيدن به نتايج دنيوي و اخروي چنين جهادي از عهدهي دانشمندان علم اقتصاد که از ايمان و معرفت حقيقي برخوردار باشند، برميآيد، ولي به اشاره آنچه را که سالها پيش مطرح کردهام، تکرار ميکنم:
1ـ اولين وظيفه بهمنظور انجام تکليف الهي جهاد اقتصادي، «افزودن بر ميزان کمي و کيفي ساعات کار» است. در اين زمان بايد کار بيشتر را عبادت بدانيم و توجه داشته باشم که يکي از مهمترين عوامل رشد اقتصادي و دستيابي به قدرت بالندگي، پرکاري است.
2ـ دومين وظيفه در اين زمينه «توليد ثروت» است. اگرچه توليد ثروت هميشه خوب بوده و هست، ولي در عصر حاضر خوبي و ارزش آن مضاعف است و از تکاليف عيني مسلمانان بهحساب ميآيد.
3ـ وظيفهي ديگر در اين زمينه، «بهرهوري علمي و عقلاني» است و با کمترين هزينه بيشترين نتيجه را عائد کشور و مسلمانان کردن است.
4ـ وظيفهي ديگر «استفادهي بهينه از ثروت» است. اگر شرايط اقتصادي جامعهي اسلامي بهگونهاي باشد که فقير وجود نداشته باشد يا بر فقرا فشار معيشتي وارد نشود، مصرف کردن بخش قابل توجهي از درآمدها، امري است که سود مستقيم آن به جامعه بر ميگردد. بنابراين در فرض يادشده، مصرف کردن يا مصرفگرايي هدفمند نهتنها بد نيست، بلکه ميتواند مهمترين شرط قدرت اقتصادي و توسعهي همراه با عدالت را که همان توزيع طبيعي ثروت است، فراهم سازد.
5ـ وظيفهي ديگر همگان، «سرمايهگذاري در زمينههاي سودآور اقتصادي» است.
6ـ وظيفهي ديگر، «ايجاد اشتغال» است. امروزه ايجاد يک شغل و برنامهريزي کردن براي حفظ و دوام آن، از بسياري از مصارف بهظاهر ديني و مذهبي باارزشتر است. نقطهي ضعف کشورمان نيز فقدان اشتغال لازم است. کساني که به دينداري و عمل صالح اهميت ميدهند، بايد بدانند که وجود شغل مناسب همراه با امنيت و دوام آن از مهمترين شرايط دينداري بهحساب ميآيد.
7ـ وظيفهي ديگر، «پسانداز» است. همهي افراد جامعه بهويژه کساني که توانايي سرمايهگذاريهاي مستقيم و ايجاد اشتغال بيواسطه را ندارند، بايد پسانداز کردن در بنگاههاي اقتصادي مانند بانکها را در اولويت اول خود قرار دهند. امروزه يکي از نشانههاي قدرت و برتري کشورها به اندازه پسانداز تک تک افراد آن کشورها بستگي دارد.
8ـ و بالاخره «تشويق» کساني که وظايف يادشده را انجام ميدهند و «توصيه» به کساني که بدانها کمتوجه هستند. بايد از طريق تشويق و تبيين ضرورتهاي زمانه، قبح ثروتمندي را زدود.
بهترين شرايط انجام وظايف يادشده اين است که آنها را بهمنظور انجام تکليف الهي و تقويت مسلمانان و افزودن قدرت برابري کشور، سرلوحه خويش قرار دهيم.
عليکم السلام و رحمة الله
چنانکه مستحضريد، هرگونه فعاليتي که همراه با تلاش، سختي و مقابله با موانع باشد، بهمعني اعم جهاد است و از فرايض الهي و اسلامي است و بايد براي انجام اين فريضهي الهي تمام مقدمات و ابزارهاي آن را فراهم ساخت و موانع آن را به منظور اطاعت امر خداي متعال و رسيدن به سعادت و کمال برطرف نمود. در عصر حاضر که استقلال کشورها و ملتها به قدرت اقتصادي آنها بستگي دارد، نه به توانايي نظامي آنها، تلاش در رشد و تعالي مادي از مصاديق کريمه «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخيل» (انفال، 60) بهحساب ميآيد.
اگرچه تبيين و ترسيم راهکارهاي رسيدن به نتايج دنيوي و اخروي چنين جهادي از عهدهي دانشمندان علم اقتصاد که از ايمان و معرفت حقيقي برخوردار باشند، برميآيد، ولي به اشاره آنچه را که سالها پيش مطرح کردهام، تکرار ميکنم:
1ـ اولين وظيفه بهمنظور انجام تکليف الهي جهاد اقتصادي، «افزودن بر ميزان کمي و کيفي ساعات کار» است. در اين زمان بايد کار بيشتر را عبادت بدانيم و توجه داشته باشم که يکي از مهمترين عوامل رشد اقتصادي و دستيابي به قدرت بالندگي، پرکاري است.
2ـ دومين وظيفه در اين زمينه «توليد ثروت» است. اگرچه توليد ثروت هميشه خوب بوده و هست، ولي در عصر حاضر خوبي و ارزش آن مضاعف است و از تکاليف عيني مسلمانان بهحساب ميآيد.
3ـ وظيفهي ديگر در اين زمينه، «بهرهوري علمي و عقلاني» است و با کمترين هزينه بيشترين نتيجه را عائد کشور و مسلمانان کردن است.
4ـ وظيفهي ديگر «استفادهي بهينه از ثروت» است. اگر شرايط اقتصادي جامعهي اسلامي بهگونهاي باشد که فقير وجود نداشته باشد يا بر فقرا فشار معيشتي وارد نشود، مصرف کردن بخش قابل توجهي از درآمدها، امري است که سود مستقيم آن به جامعه بر ميگردد. بنابراين در فرض يادشده، مصرف کردن يا مصرفگرايي هدفمند نهتنها بد نيست، بلکه ميتواند مهمترين شرط قدرت اقتصادي و توسعهي همراه با عدالت را که همان توزيع طبيعي ثروت است، فراهم سازد.
5ـ وظيفهي ديگر همگان، «سرمايهگذاري در زمينههاي سودآور اقتصادي» است.
6ـ وظيفهي ديگر، «ايجاد اشتغال» است. امروزه ايجاد يک شغل و برنامهريزي کردن براي حفظ و دوام آن، از بسياري از مصارف بهظاهر ديني و مذهبي باارزشتر است. نقطهي ضعف کشورمان نيز فقدان اشتغال لازم است. کساني که به دينداري و عمل صالح اهميت ميدهند، بايد بدانند که وجود شغل مناسب همراه با امنيت و دوام آن از مهمترين شرايط دينداري بهحساب ميآيد.
7ـ وظيفهي ديگر، «پسانداز» است. همهي افراد جامعه بهويژه کساني که توانايي سرمايهگذاريهاي مستقيم و ايجاد اشتغال بيواسطه را ندارند، بايد پسانداز کردن در بنگاههاي اقتصادي مانند بانکها را در اولويت اول خود قرار دهند. امروزه يکي از نشانههاي قدرت و برتري کشورها به اندازه پسانداز تک تک افراد آن کشورها بستگي دارد.
8ـ و بالاخره «تشويق» کساني که وظايف يادشده را انجام ميدهند و «توصيه» به کساني که بدانها کمتوجه هستند. بايد از طريق تشويق و تبيين ضرورتهاي زمانه، قبح ثروتمندي را زدود.
بهترين شرايط انجام وظايف يادشده اين است که آنها را بهمنظور انجام تکليف الهي و تقويت مسلمانان و افزودن قدرت برابري کشور، سرلوحه خويش قرار دهيم.