مرحله سوم: تحقيق درباره جعل - فصل دوم: رد ادله منکران مجعولیت وجود
فصل دوم: رد ادله منکران مجعولیت وجود (ص400)
دلیل اول: وجود امر اعتباری است و واقعیتی در خارج ندارد و موجود منشأ انتزاع آن است. جعل، حدوث و زوال، امور حقیقی است پس به وجود اعتباری تعلق نمیگیرد.
(و من المتأخرین) دلیل دوم: (فخر رازی) اگر وجود مجعول باشد، لازمهاش این است که هر چیزی علت هر چیزی و هر چیزی معلول هر چیزی باشد.
توضیح: وجود حقیقتی واحد است. پس وجودات، امثال هستند. حکم امثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد. پس اگر تأثیر علت تنها در وجود باشد، همه وجودها معلولند، زیرا مجعولند و همه علتند، زیرا یکی از آنها علت است و بقیه هم مثل آن هستند.
(الاول) پاسخ1: وجود اگرچه حقیقت واحد است ولی نه کلی است، نه نوع تا افراد آن، افراد یک ماهیت و در نتیجه امثال باشند. بهعلاوه، وجود عین تشخص است، امری تشکیکی است و هر وجودی تعین خاص خود را دارد؛ علت بودن برای برخی، ذاتی آنهاست و معلول بودن هم همینگونه است. پس اشتراک در علیت یا معلولیت برای افراد معنی ندارد. وجود وقتی کلی میشود و افراد آن امثال میشوند که ماهیت نوعی باشد.
(و اما ثانیاً، ص402) پاسخ دوم: وجود واجب دلیل را نقض میکند، زیرا واجب، علت معلول اول است. علیت او یا به سبب وجود اوست یا ماهیت او. او ماهیت ندارد پس علیت او به وجود اوست. بر حسب دلیل فخر رازی باید همه موجودات علت باشند، زیرا وجود در واجب و ممکن، حقیقت واحد است.
(و اما ثالثاً) پاسخ سوم: مثال زدند به گرما که این گرما باید شرط داشته باشد تا حادث باشد و اگر شرط نداشته باشد، باید ازلی و ابدی باشد. حال چرا باید ازلی و ابدی باشد؟ زیرا قابلیت قابل تام است و فاعلیت فاعل نیز تام است، پس وجودش ضروری است.
ولی ماهیت را علت قابلی حدوث حرارت دانستن، نادرست است، زیرا ماهیت علت قابلی وجود نیست، زیرا ماهیت پیش از جعل، وجود ندارد تا قابل وجود باشد. بهعلاوه، علت قابلی مختص به جعل مرکب است.
ماهیت، حکایت وجود است: در خارج چیزی هست که وجود است و ظهور ذهنی آن ماهیت است؛ محکی وجود است و حکایت، ماهیت است.
ماهیتْ حکایت وجود است، یعنی ماهیتْ ظهور وجود است.