المقالة الاولی: فی النور و حقیقته و نورالانوار و ما یصدر منه أولاً - ضابط: فی انّ النور المجرد لایکون مشاراً الیه بالحس

ضابط: فی انّ النور المجرد لایکون مشاراً الیه بالحس

و لمّا علمت انّ کل نور مشار الیه فهو نور عارض، فان کان نور محض، فلا یشار الیه و لا یحلّ جسماً و لایکون له جهة أصلاً.

 

اشاره‌ناپذیری نور مجرد

نور مجرد قابل اشاره حسی نیست. به تعبیر دیگر، هیچ امر مجردی، هر نوع و مرتبه‌ای از تجرد که باشد، قابل اشاره حسی نیست.

توضیح: اشاره حسی به این دلیل که اشاره حسی است، محصول حس است، بنابراین به یقین باید مشار الیه و موضوع آن نیز امری حسی باشد. در غیر این صورت، نمی‌توان با حواس به آن اشاره کرد، زیرا اشاره حسی با جسمیت برابر است و چیزی که جسمیت ندارد، محسوس واقع نمی‌شود. زیرا میان امور جسمی و تأثیر و تأثرات جسمی، وضع و محاذات و مقابله لازم است. نقطه مقابل اشاره ما در هر سویی که باشد، باید جسمانی باشد، در غیر این صورت، وضع و محاذات نخواهد داشت و در این صورت اشاره تحقق پیدا نخواهد کرد.

استدلال: آن‌چه قابل اشاره حسی باشد، یا جسم است یا جسمانی. جسم قابلیت اشاره حسی را بالذات دارد و صفات جسم (امور جسمانی) قابلیت اشاره حسی را بالعرض دارند، از این‌رو، اگر رنگ یا نور قابل اشاره باشد، یا جسم است و یا جسمانی و عارض بر جسم و از آن‌جا که جسم ذاتاً غاسق و مظلم است، از این‌رو، نوری که قابل اشاره حسی است، عارض بر جسم است و جسمانی است.

نتیجه، عکس نقیضِ هرچه که قابل اشاره حسی باشد، جسمانی است، اگر چیزی جسمانی نباشد، قابل اشاره حسی هم نخواهد بود، از این‌رو، اگر چیزی مجرد باشد، قابل اشاره حسی نیست. به تعبیر دیگر، این‌که از سویی برخی از انوار قابل اشاره حسی نیستند و از دیگر سو، هر چیزی که جسم و جسمانی باشد قابل اشاره حسی است، لازمه‌اش این است که نور امر مجرد است.