المقالة الاولی: فی النور و حقیقته و نورالانوار و ما یصدر منه أولاً - ضابط: فی انّ کلّ ما هو نور لنفسه فهو نور مجرد

ضابط: فی انّ کلّ ما هو نور لنفسه فهو نور مجرد

النور العارض لیس نوراً لنفسه، اذ وجوده لغیره، فلا یکون الاّ نوراً لغیره. فالنور المحض المجرد نور لنفسه و کلّ نور لنفسه نور محض مجرد.

 

تجرد نور ذاتی

نور بالعرض (لغیره) نوری است که بر اجسام عارض می‌شود، یعنی نوری که بر جواهر غاسق و ظلمانی و برزخی که ذاتاً فاقد نورند و بالعرض دارای نور می‌شوند، عارض می‌شود، مانند نور اشیای نیر و مستنیر؛ نور خورشید، ماه و چراغ و مانند آن.

نور بالذات (لنفسه) نوری است که قائم به ذات خود باشد. این نور در برابر آن نوری قرار دارد که قائم به ذات نباشد بلکه قائم به غیر باشد. نوری که قیام ذاتی به خود دارد، موضوع و محلّ ندارد، عارض بر چیزی هم نمی‌شود و نیازی هم به آن ندارد. با توجه به این تعریف می‌توان نتیجه گرفت: هیچ نور بالذاتی بالعرض نیست، چنان‌که هیچ نور بالعرض نیز بالذات نیست. به تعبیر دیگر، نور لغیره، لنفسه نیست و نور لنفسه نیز لغیره نیست. دلیلش هم با خودش است و بی‌نیاز از شرح و تأمّل، زیرا میان لنفسه بودن و لغیره بودن، تباین و تنافی است؛ یا تناقض است و یا تضاد و در هر صورت، قابل جمع نیستند. لغیره بودن یعنی موضوع داشتن، نیازمند بودن، وابسته بودن؛ لنفسه بودن یعنی موضوع نداشتن، نیازمند نبودن، وابسته نبودن و این‌گونه صفات با هم قابل جمع نیستند.

هیچ نور بالعرض و لغیره، بالذات و لنفسه نیست و نور بالعرض قابل اشاره حسی و در نتیجه امری جسمانی است. عکس نقیض آن از این قرار است: آن‌چه که لنفسه است (نوری که لنفسه است) بالعرض نیست و در نتیجه مجرد محض است و در غیر این صورت، لنفسه نبود. به تعبیر دیگر، چیزی که عرضی نباشد یعنی جسم نباشد، عارض بر جسم هم نباشد، پس از جسم و جسمانیت مجرد است و با آن‌ها قابل جمع نیست. حاصل آن‌که نور بالذات، مجرد محض است و نیز غیر از غواسق، نور مجردی هم وجود دارد که بالذات و محض است.