المقالة الثانیة: فی ترتیب الوجود - الفصل السادس: فی انّ محبّة کلّ نور سافل لنفسه مقهورة فی محبّة للنور العالی

الفصل السادس:

فی انّ محبّة کلّ نور سافل لنفسه مقهورة فی محبّة للنور العالی

فللنور الأقرب مشاهدة لنور الانوار و شروق منه علیه و محبّة له و لنفسه و محبّته لنفسه مقهورة فی قهر محبّة نورالانوار.

 

مقهوریت محبت و عشق انوار سافل

محتوای این فصل، نتیجه یا اشاره‌ای است به نکته‌ای که پیشتر از این در فصول پیش مطرح شد و آن این است که، چنان که گفته شد، انوار سافل نسبت به نورالانوار و انوار عالی محبت و عشق دارند و آن‌چه این‌جا مطرح می‌شود، این است که همچنان‌که نور انوار سافل، مقهور نورالانوار است، محبت و عشق آن‌ها نیز همین‌گونه است. هم هویت و حقیقت و نورشان منشعب از نورالانوار و بازتاب تجلی اوست و هم محبت و عشقی که دارند، نتیجه و بازتاب عشقی است که به نورالانوار دارند و آن هم تجلی عشق نورالانوار به جمال خویش است. به تعبیر دیگر، همه‌ی انوار خواهان خودند، محب و عاشق خویشند ولی محبت خودشان به خودشان، ثمره و نتیجه محبت‌شان به نورالانوار است.

دلیل: محبت ثمره نور است. به همین دلیل، آن‌که فاقد نور است، فاقد محبت نیز هست. پس همین‌که نور بودن‌شان مقهور نورالانوار است، محبت‌شان نیز همین‌گونه است و هر صفت دیگری که برای انوار سافل تصور کنیم، مقهور صفتی است که در نورالانوار وجود دارد و آن‌ها بدان استناد دارند؛ همان‌گونه که عشق و محبت و هر صفت دیگری که هر موجودی دارد، از لوازم نور بودن آن‌ها است و چون نورشان مقهور است، لوازم نورشان نیز مقهور خواهد بود. به تعبیر حکمت متعالیه، از آن‌جا که همه‌ی ممکنات عین تعلق و ربط به علت خویشند، بنابراین کمالات‌شان نیز عین تعلق و ربط است؛ هم وجودشان عین تعلق است و هم کمالات‌شان؛ هم نور بودن‌شان مقهور است و هم محبت‌شان و هم عشق‌شان و هم هر کمال و ویژگی دیگری که بتوان برای آن‌ها تصور کرد. همه‌ی ذات و لوازم ذاتی و عرضی آن‌ها یک حکم دارد.