المقالة الخامسة فی المعاد و النّبوّات و المنامات - الفصل الرابع: فی الشرّ و الشقاوة
الفصل الرابع: فی الشرّ و الشقاوة
الشقاوة و الشرّ انّما لزما فی عالم الظلمات من الحرکات و الظلمة و الحرکة لزمتا من جهة الفقر فی الانوار القاهرة و المدبّرة و الشرّ لزم بالوسایط و نورالانوار یستحیل علیه هیئات و جهات ظلمانیة، فلا یصدر منه شرّ و الفقر و الظلمات لوازم ضروریة للمعلولات کسایر لوازم الماهیة الممتنعة السلب و لایتصوّر الوجود الاّ کما هو علیه و الشرّ فی هذا العالم أقل من الخیر بکثیر.
تبیین مسأله شرّ
با توجه به تبیین تفصیلی مسأله شر در جاهای دیگر، اینجا تنها به شرح کوتاهی از سخنان شیخ اشراقی میپردازیم. وی پاسخهای متعددی برای چرایی وجود شر ارایه کرده است که بدین قرار است:
1ـ شر از لوازم حرکت در عالم ظلمت و برزخ است و ظلمت نیز از لوازم جهات فقر انوار قاهر و نفوس مدبر است و چون محال است نورالانوار هیأت و جهت ظلمانی داشته باشد، بنابراین، علت پیدایش شرور، نورالانوار نیست. به تعبیر دیگر، انوار قاهر غنی تام نیستند و جنبه فقر نیز دارند. ذاتشان فقیر است و از جهت انتساب به نورالانوار از غنا برخوردارند. پیامد فقر انوار قاهر، پیدایش عالم ظلمت و برازخ است و حرکت از لوازم عالم ظلمت است. بنابراین شر از لوازم جهات فقر موجودات فقیر است.
2ـ شر و فقر و ظلمت از لوازم جداییناپذیر ذات هر معلولی است. همانگونه که محال است دیگر لوازم ماهیت، از ماهیت جدا شود، شر و فقر و ظلمت نیز محال است از ذات معلول جدا گردد.
3ـ هر چیزی همانگونه وجود مییابد که مقتضی آن است. همانگونه که ممکن نیست آب، غیر از آب و خاک، غیر خاک باشد، محال است موجود ممکن، غیرممکن، معلول، غیر معلول و ظلمانی، غیرظلمانی باشد. هر موجودی همانگونه که اقتضای ذاتی دارد، بهوجود میآید و محال است که بهگونهی دیگری پدید آید. زیرا اگر ممکن بود به شکل بهتری بهوجود آید، ولی نورالانوار آن را بهوجود نیاورد، یا به بخل و امساک نورالانوار میانجامد، یا به نفی قدرت و یا به نفی علم و یا به نفی یکی دیگر از صفات کمالی وی و حال آنکه اینگونه امور نقص است و نقص بر نورالانوار محال است.
4ـ شرّ جهان ظلمانی، از خیر آن بسیار کمتر است و چون از لوازم آن است، ترک این شر اندک به نفی خیر بسیار میانجامد و این خود شر بسیار خواهد بود. پس وجود همین عالم آمیخته به شر، بسیار برتر از عدم آن است.