فصل یکم: کلیات - تفاوت كلام با فلسفه دين

تفاوت كلام با فلسفه دين

با اشاره به تفاوت‌هاي كلام با فلسفه دين، مي‌توان به جايگاه هر كدام و نيز به ماهيت خاص هريك از آن دو پي برد. مهم‌ترين تفاوت‌هاي آن دو از اين قرار است:

1ـ كلام هميشه به‌صورت مقيد به‌كار مي‌رود و دست‌كم بدون قيد و پسوند، بيان‌گر چيستي خود نيست. آن‌گاه مقصود و محتواي آن آشكار مي‌شود كه قيد آن نيز بيان شود. به تعبير ديگر، كلام به‌صورت مطلق، نشان‌دهندة ديدگاه معيني كه از آن انتظار مي‌رود، نيست. به همين خاطر است كه به‌صورت مقيد به‌كار مي‌رود. مثلاً گفته مي‌شود: كلام مسيحي، كلام يهودي، كلام اسلامي و مانند آن. ولي فلسفه دين نه‌تنها بدون قيد به‌كار مي‌رود، بلكه اصولاً قيد و پسوندي ندارد. چيزي به‌عنوان فلسفه دين مسيحي يا يهودي و مانند آن نداريم.

2ـ متكلم هميشه به دين معيني اعتقاد دارد، بلكه به همان ديني كه در كلام آن صاحب‌نظر است، باور دارد، زيرا بدون اعتقاد به دين نمي‌توان از آن دفاع نمود و بر فرض كه چنين كاري ممكن باشد، خود ناباوري به آن بدترين هجوم به ديني است كه متكلم قصد دفاع از آن را دارد. به همين جهت است كه متكلمي كه به هيچ ديني اعتقاد و باور نداشته باشد، بلكه متكلمي كه به ديني كه موضوع تخصصي اوست، اعتقاد نداشته باشد، وجود ندارد. مثلاً متكلم مسيحي كه مسيحي نباشد و يا به‌طور كلي متدين نباشد، وجود ندارد، ولي فيلسوف دين اين‌گونه نيست؛ چون به دفاع از دين برنخاسته است. فيلسوف دين مي‌تواند متدين باشد، چنان‌كه مي‌تواند متدين نباشد؛ حتي ممكن است، ملحد باشد.

فيلسوف دين در صورتي هم كه متدين باشد و دين معيني را پذيرفته باشد، دين خود را (تا حد امكان) از دخالت در پژوهش‌هاي ديني خود بركنار مي‌كند و در واقع او در موضوع مورد پژوهش خود به‌عنوان يك فيلسوف مطرح است، نه به‌عنوان يك متدين.

3ـ چنان‌كه پيش از اين گفته شد، كلام علمي است كه به انگيزه دفاع از انديشه‌هاي بنيادين دين پديد آمده است، از اين‌رو متكلم، مدافع دين است و جنبة دفاع از دين بر ساير جنبه‌هاي كار او سايه افكنده است، ولي فيلسوف اين‌گونه نيست. او به لحاظ نظري، پژوهش‌گر ديني است؛ خواه پژوهش‌هاي او در دفاع از دين به‌كار آيد و خواه به‌كار نيايد، بلكه در جهت تضعيف و سست كردن پايه‌هاي باورهاي عرفي بلكه باورها و بنيان‌هاي نظري و عقلي دين به‌كار رود. البته به لحاظ عملي ممكن است اين‌گونه نباشد و ميزان اعتقاد و پاي‌بندي او به دين در كار او تأثير داشته باشد.

4ـ وظايف متكلم و فيلسوف دين به‌كلي با يك‌ديگر تفاوت دارد، به‌گونه‌اي كه جنبة مشترك آن بسيار اندك است. شايد جنبة مشترك وظايف آن دو، پژوهش ديني است، ولي تفاوت‌هاي آن دو بسيار است. با اشاره‌اي به وظايف متكلم و فيلسوف دين، اين بحث را به پايان مي‌بريم.