فصل یکم: کلیات - روش علم كلام

روش علم كلام

روش علم كلام چيست؟ با همه تفاوتي كه ميان آراي متكلمان در اين زمينه وجود دارد،[9] مي‌توان به‌طور كلي روش علم كلام را عقلي دانست؛ خواه نتيجه آن اثبات موضوع و مسايل و تصديق به احكام گزاره‌هاي آن براي متكلم باشد و خواه براي مخاطب؛ خواه برهاني باشد و خواه جدلي و ظني. ولي در هر صورت، روش تبيين احكام در گزاره‌هاي كلامي، نقلي و شهودي نيست، اگرچه گزاره‌هاي نقلي نيز مي‌تواند به‌عنوان مقدمه دلايل كلامي به‌كار رود و يا حتي مي‌توان از گزاره‌هاي مشهور و مسلم نيز در آن استفاده نمود، اما كاربرد اين‌گونه گزاره‌ها به معني اثبات نقلي احكام آن نيست.

آيا روش پژوهش در كلام جديد غير از روش عقلي كلام سنتي است؟ اگرچه در كلام جديد بحث‌هاي زباني، تاريخي و پژوهش‌هاي مربوط به زمينه‌ها و تناسب‌هاي گزاره‌هاي ديني مطرح مي‌شود، ولي اين به معني بيرون شدن از شيوه عقلي در پژوهش نيست. اين‌گونه جستجوها در كلام سنتي نيز وجود دارد، اگرچه تفاوتي هم از نظر شدت و ضعف مي‌تواند وجود داشته باشد.

همچنين در كلام جديد، موضوعات تجربي، رواني، فيزيكي و شيميايي به‌عنوان مقدمات استدلال‌هاي كلامي بيشتر به‌كار مي‌رود، تا جايي كه تعارض‌هاي مربوط به حوزة علم و دين، بخشي از آن را به خود اختصاص داده است، ولي اين هم به معني كاربرد شيوه پژوهش تجربي در كلام نيست. روش تحقيق در كلام سنتي و جديد، روش عقلي است و هر دو از زير مجموعه علوم عقلي به حساب مي‌آيند، اگرچه هريك از آن دو تا اندازه‌اي از گزاره‌ها و مقدمات غير عقلي نيز استفاده مي‌كنند و نيز ميزان كاربرد گزاره‌ها و دلايل غير عقلي در آن دو به يك‌ اندازه نيست، ولي در مجموع هر دو بر روش عقلي استوار هستند. پس از اين جهت نيز نمي‌توان كلام قديم و جديد را دو علم دانست.

 

غايت كلام جديد و قديم

آيا غايت كلام جديد و قديم متفاوت است؟ چنان‌كه پيشتر گفته شد، كلام به تفسير مباني فكري ديني مي‌پردازد؛ آن را مدلّل مي‌سازد؛ انديشه‌هاي ناسازگار با آن را مورد نقد قرار مي‌دهد و سرانجام به انتقادهاي وارد بر عقايد مورد تعهد خود پاسخ مي‌دهد و از آن‌ها دفاع مي‌كند.

كلام جديد اگرچه در دو قرن آغازين خود، يعني هجدهم و نوزدهم ميلادي، جنبه‌هاي تدافعي كمتري داشت و بيشتر به نقد گزاره‌هاي ديني پرداخته است، ولي شايد بتوان گفت كه اولاً، مقصود از اين انتقادها، ارايه تفسير جديد از دين بود و دست‌كم انتقاد از دين يا تفاسير موجود دين، به‌منظور جايگزين ساختن آراء و انديشه‌هاي متكلمان جديد و فيلسوفان دين بوده است؛ كاري كه در نحله‌هاي كلامي سنتي نيز وجود داشته و دارد و ثانياً، اين امر نتيجه درگيري با عالمان يا حاكمان ديني بوده است.

همان‌گونه كه كلام يهودي مباني ساير اديان را به‌منظور تضعيف آن و تقويت عقايد و مباني ديني خود، مورد نقد قرار داده و مي‌دهد، متكلمان جديد نيز به‌منظور بيرون ساختن انديشه‌هاي رقيب از ميدان رقابت و تثبيت موقعيت فكري خويش، به انتقاد از انديشه‌هاي ديني رايج پرداخته‌اند. تفاوتي كه ميان آن دو هست، اين است كه كلام هر ديني عقايد ديني ديگران را نفي مي‌كند و به‌جاي آن، عقايد ديني جديدي را قرار مي‌دهد ولي بسياري از فيلسوفان دين به‌طور كلي عقايد ديني همه اديان را نفي مي‌كنند و به‌جاي آن يا عقايد شخصي خويش را قرار مي‌دهند و يا جايگزيني براي آن ندارند.

اگرچه وضعيت كلام جديد در دو قرن نخست چنين بوده است، ولي اينك اين‌گونه نيست. اينك ميان متكلمان جديد، كساني كه به دفاع روش‌مند متناسب با عصر جديد از دين پرداخته باشند، كم نيستند؛ چنان‌كه در جاي خود به آراي آن‌ها اشاره خواهيم كرد. پس بنابراين كلام سنتي و جديد از نظر هدف و غايت نيز تفاوتي ندارند. از اين‌رو، مي‌توان گفت كه آن‌چه امروزه آن را «كلام جديد» مي‌نامند، مسايل كلامي جديد است، نه يك علم جديد كه نقطه مقابل كلام سنتي باشد.

بررسي اين مسايل كلامي جديد در مغرب زمين تحت عنوان «دين‌پژوهي»[10] يا «فلسفه دين»[11] مطرح و بدان شناخته شده است كه ريشة آن در روشن‌فكري قرن هجدهم قرار دارد و با مطرح شدن موضوعاتي كه مورد تعارض علم و دين بوده است، شروع شده است. اينك با پرداختن به زمينه‌هاي اولين تعارضات ميان علم و دين و نيز مطالعه عوامل پيدايش اين تعارضات و دين‌پژوهي جديد، به نخستين مسألة كلامي جديد مي‌پردازيم و پس از آن مسايلي را مطرح مي‌كنيم كه اگرچه از مسايل كلامي جديد نيست، ولي از مقدمات لازم آن به شمار مي‌رود.

 

زمينه اولين تعارضات ميان علم و دين

دين‌پژوهي يكي از عوامل ارتباط و رويارويي علم و دين و در برخي از موارد تعارض آن‌ دو شده است. اگرچه پيش از تعريف دين نمي‌توان به دقت معين ساخت كه درگيري علم با كدام يك از تعاريف يا مصاديق آن است، ولي به‌طور كلي و با توجه به حوزة اين درگيري كه مغرب زمين بوده است، مي‌توان دين درگير با علم را شناسايي كرد. ولي پيش از آن بايد به اصل پيدايش دين‌پژوهي كه سبب اين ارتباط و رويارويي شده است، پرداخت. پس با اشاره‌اي به عوامل دين‌پژوهي، اين بحث را تكميل مي‌كنيم.