فصل یکم: کلیات - موضوع فلسفه دين
موضوع فلسفه دين
با توجه به آنچه تاكنون گفته شد، موضوع فلسفه دين نيز روشن شد. فلسفة دين، دانشي است كه به مطالعه عقلي دين ميپردازد و بنابراين، وجوه خردپذير دين، موضوع فلسفة دين است. همانگونه كه پيش از اين به اشاره گفته شد، فرضيهها يا مفاهيم به معني عام (حتي اگر واقعيت نداشته باشند و از واقعيت گرفته نشده باشند.)و يا واقعيتها را ميتوان بر سه دسته تقسيم كرد:
1ـ فرضيههاي خردپذير
2ـ فرضيههاي خردگريز
3ـ فرضيههاي خردستيز
هر مفهوم يا واقعيت يا پيشفرضي كه در قالبهاي دستگاه شناسايي قرار گيرد و بهوسيلة آن فهمپذير شود، خردپذير است و اگر در قالبهاي مفهومي متعارف قرار نميگيرد و نميتوان آن را از اين راه شناسايي كرد، خردگريز است و اگر با دستگاه ذهني انسان ناسازگار است، خردستيز است.
مفاهيم عقلي، فلسفي و نيز آنچه در ساير علوم بهوسيلة فهم انسان ميتوان دربارة آن داوري كرد، مفاهيم خردپذيرند.
آنچه كه عقل انسان توان داوري دربارة آن را ندارد؛ نه آن را اثبات ميكند و نه نفي، بلكه توانايي نفي و اثبات آن را ندارد، مفاهيم خردگريز است، مانند بخش تعبّديات دين.
آنچه كه عقل انسان به مهمل بودن يا مضمون نداشتن آن حكم ميكند، خردستيز است، مانند اجتماع يا ارتفاع دو نقيض، تقدم چيزي بر خودش، انكار بديهيات و مانند آن.
اين نوع سوم از مفاهيم، هيچ سهمي از حكايتگري ندارد. به همين جهت در هيچ علمي بهكار نميرود. نهتنها ارزش علمي ندارد، بلكه بنيان برافكن هر علمي است.
گزارههاي ديني بر دو قسم است:
1ـ گزارههاي خردپذير، مانند باورهاي ديني و بسياري از احكام اجتماعي دين.
2ـ گزارههاي خردگريز، مانند تعبّديات.
عقل در چنين گزارههايي (گزارههاي خردگريز) بينظر است و چون داوري در هر مسألهاي متوقف بر فهمپذير بودن آن براي داور است، عقل در چنين گزارههايي داوري ندارد و به همين جهت نيز انسان راهي براي دستيابي به اين گزارهها ندارد و اگر تعاليم آسماني و تفسير پيامبران از آنها نبود، هيچگاه انسان بدانها دست نمييافت. (تفصيل آن را در انسانشناسي از ديدگاه سيد حيدر آملي آوردهايم).
حاصل آنكه، موضوع فلسفه دين همانطور كه گفتيم، وجوه خردپذير دين و گزارههايي است كه عقل توانايي دسترسي به آن را دارد و از داوري دربارة آن ناتوان نيست.