مقدمه - بخش يكم: شرح حال سيد
بخش يكم: شرح حال سيد
با توجه به اينكه هم در مقدمه اغلب آثار سيد شرح حال وي ثبت و درج گرديده است و هم در متن آثار وي، از نقل و تفصيل آن خودداري و تنها به نكاتي از زندگي وي اشاره ميشود:
1ـ 1ـ دوران كودكي و نوجواني
دوران كودكي و نوجواني را به تحصيل عقايد و برخي علوم خاندان پيامبر (ص) پرداخت و اين امر تا سي سالگي ادامه يافت. به خاطر كمال و فضل خود در دوران جواني از نزديكان فخر الدوله و پيش از او از نزديكان برادرش جلال الدوله بود و چنان جاه و مال فراواني به دست آورد كه براي او و شايد ديگران قابل تصوّر نبود.
1ـ 2ـ ترك دنيا
پس از چندي تحوّلات دروني سبب شد كه دست از هر آنچه دارد بشويد و به ترك دنيا و رها شدن از آلايش آن رو آورد. در اين زمان براي انجام دقيق واجبات الهي و تكاليف معنوي از ديار خويش هجرت كرد و به شيخِ كاملِ محقق، نورالدين طهراني پيوست و حدود يك ماه همراه وي شد تا اينكه مفتخر به دريافت ذكر خاص گرديد.
1ـ 3ـ توقّف در اصفهان
پس از توقّف كوتاهي در اصفهان و صحبت و مجالست با نورالدين طهراني، عزم سفر به مشاهد قدسي ائمه معصومين (ع) نمود و حدود يك سال در عتبات مقدس ساكن و مجاور گرديد. آنگاه به قصد حج و زيارت حضرت رسول (ص) و امامان بقيع (ع) به سوي مكه و مدينه روانه شد. اين سفرها بدون داشتن كمترين امكانات مالي انجام ميگرفت. پس از انجام حج و زيارت به نجف اشرف بازگشت و به رياضت و خلوت و عبادت و طلب علوم لدنّي ارثي نه كسبي و تعليمي مشغول گرديد.
1ـ 4ـ دستيابي به شيخ
در اين دوران، به مصاحبت عارف كامل گمنام عبدالرحمن بن احمد قدسي كه در علم و فضيلت كمنظير بود، موفق گرديد و كتاب منازل السايرين را با شرح آن و سپس كتاب فصوص الحكم را با شرح آن و نيز برخي از ديگر كتب اين فن را نزد وي خواند و به گفته سيد در زمان همراهي با اين شخص قدسي به بركت آن مكان مقدس و توجه به حضرت قدّوس و حضرات ائمه معصومين (ع) بيشتر حقايق كتابهاي تصوّف بر وي روشن گرديد و بر آنها حاشيه و تعليقه زده است.
1ـ 5ـ مرگ ارادي
وي در همان آغاز سلوك معنوي خويش به كمالات بسياري دست يافت كه يكي از آنها مرگ ارادي است كه در دورة توقّف در اصفهان و آغاز سلوك وي، برايش حاصل شده است و نمونههايي از آنها را در نوشتههاي خود بهويژه در مقدمات نصّ النصوص آورده است.
1ـ 6ـ مرتبة علمي وي نزد اساتيد
وي در علوم رسمي و غير رسمي به مراتب عالي دست يافت و از اساتيد خود اجازهنامه دريافت نمود. اجازهنامه وي در علوم رسمي از فخر المحققين فرزند علامه حلّي است. ابن مطهر حلّي، وي را زين العابدين ثاني ميخواند و در حسن صورت و لطافت طريقت وي را نزديك به عصمت ميدانست و اجازه در علوم غير رسمي را از عارف كامل عبدالرحمن بن احمد قدسي دريافت كرده است.
1ـ 7ـ اجازهنامه از فخر المحققين
در متن اجازهاي كه فخر المحققين به سيد داده است، چنين آمده است:
فقد قرأ عليّ المولي السيد الاعظم، الامام المعظّم، افضل العلماء في العالم، اعلم فضلاء بني آدم، مرشد السالكين، غياث نفوس العارفين، محيي مراسم اجداده الطاهرين، الجامع بين المعقول و المنقول و الفروع و الاصول، ذوالنفس القدسيّه و الاخلاق النبويّة، شرف آل رسول ربّ العالمين، افضل الحاجّ و المعتمرين، المخصوص بعناية ربّ العالمين، ركن الملّة و الحق و الدين حيدر بن السيد السعيد … و در پايان اين اجازه چنين آمده است: كتب محمد بن الحسين بن يوسف المطهّر في رمضان سنة احدي و ستين و سبعمأة بالحلّة. (تفسير المحيط، 1، 29ـ 28).
1ـ 8ـ اجازه از عبدالرحمن قدسي
در متن اجازهاي هم كه عبدالرحمن بن احمد قدسي براي سيد نوشته است، چنين آمده است:
فقد قرأ عليّ السيد الامام الهمام العالم الكامل، قطب الموحدين، زبدة المتبحرين، كهف الحاج و المعتمرين، المخصوص بعناية ربّ العالمين، السيّد ركن الحق و الملة و الدين حيدر بن … قرائةً مرضية تشهد بفضله و فطنته و كان استفادتي منه اكثر من افادتي له و كان ذلك بالمشهد الغروي سلام الله علي مشرّفه، سلخ رجب المرجب من سنة ثلاث و خمسين و سبعمأة … (همان، 30ـ 29)
از ترتيب تاريخي اين دو اجازة ياد شده نشان ميدهد كه سيد با آنكه در علوم غير رسمي داراي مرتبهاي بس بلند بود، از علوم رسمي معقول و منقول، رويگردان نبود. چنانكه از تاريخ اين دو اجازه ميتوان فهميد، وي هشت سال پس از دريافت اجازه از شيخ عارف خود، هنوز از فخرالمحققين و علوم عقلي و نقلي وي استفاده ميكرد و شايد به همين خاطر باشد كه ابن مطهّر حلّي او را چنان ميستايد كه در متن اجازه ملاحظه گرديد.
1ـ 9ـ كتب تراجم
علاوه بر زندگينامهاي كه در آثار وي مانند تفسير المحيط الاعظم، مقدمات نصّ النصوص و جامع الاسرار آمده است، در كتب تراجم نيز به اختصار معرفي شده است. به عنوان نمونه در رياض العلماء و حياض الفضلاء چنين آمده است: السيد حيدر … فاضل، عالم، مفسر، فقيه، محدث و كان من عظماء علماء الاماميّة. كان من افاضل علماء الصوفية و قد كان اماميّ المذهب. وي به نقل از قاضي نور الله تستري در مصائب النواصب ميگويد: إنّه من اصحابنا الإمامية المتألّهين و إنّه السيّد العارف المحقّق الأوحدي و إنّه من علماء الشيعة … و نيز قاضي نورالله در مجالس المؤمنين چنين گفته است: إنّ حيدر … كان من أكابر سادات آمل … و قد وصف الشيخ الفقيه محمد بن ابي جمهور في شرح بعض الرسائل الكلامية هذا السيد: بالسيد العلامة صاحب الكشف الحقيقي … (رياض العلماء و حياض الفضلاء، 2، 218 و 225)
1ـ10ـ تأليفات
وي در ضمن آثاري كه هماينك از او در دسترس است، عناوين ديگري را نام ميبرد كه از آثار اوست، ولي متأسفانه تاكنون به دست نيامده است. به عنوان نمونه وي در مقدمات نصّالنصوص مينويسد: پس از آنكه از حضرت غيبي غير از آنچه در تأويل قرآن و شرح فصوص آوردهام، بر دلم تابيد، به نوشتن «جامع الاسرار و منبع الانوار» و پس از آن به «رسالة الوجود في معرفة المعبود» پرداختم و پس از آن حدود چهل رساله و كتاب به عربي و فارسي نوشتم. آنگاه به امر خداي متعال به تأويل قرآن حكيم پرداختم و آن را در هفت مجلد بزرگ به پايان رسانده، نامش را «المحيط الاعظم و الطّود الاشم في تأويل كتاب الله العزيز المحكم» نهادم. (مقدمات نص النصوص، 534)
با توجه به اينكه وي پيش از تفسير المحيط الاعظم به تصريح خود و نيز اشاراتي كه به مناسبتهاي مختلف در نوشتههايش آمده است، بيش از چهل رساله و كتاب نوشته است و آنگاه به تفسير بزرگ المحيط الاعظم پرداخته و نيز پس از آنكه شرح فصوص الحكم را نوشته است، تعداد آثار وي، شصت و سه رساله بوده است، ميتوان تعداد آثار وي را حتي بيش از آنچه كه هانري كربن در مقدمه جامع الاسرار آورده است دانست، ولي متأسفانه بيشتر آن آثار هنوز در دسترس قرار ندارد و اگر امكان بازديد از كتابخانههاي مهم، بهويژه كتابخانههاي كشورهاي عراق و تركيه و مصر فراهم باشد، آثار ديگري از وي شناخته ميشود و در دسترس قرار خواهد گرفت.
1ـ 11ـ مقام علمي و عملي وي در آثار او
علاوه بر آنچه كه در اجازهنامهها و تراجم ميتوان يافت، مقام علمي وي را از آثار باقيماندة وي نيز به آساني ميتوان شناخت. مباحثي چون ختم ولايت، احاطه وحي محمدي بر همه مراتب كشف و يقين و مانند آن گواهي بر اين مطلب است. از اين گذشته گاهي در وصف و شرح حال خود نكتهاي را گفته است كه جايگاه علمي و عملي وي را فراتر از حدّ متعارف معرفي ميكند.
جايگاه علمي سيد چنان روشن و آشكار است كه با مراجعه به آثار وي به آساني ميتوان وي را پرچمدار حكمت متعاليه دانست. وي در آثار خود چنان برهان و عرفان و شريعت را مطرح كرده است كه اگر كسي بدون توجه به تقدّم زماني سيد بر صدر المتألهين، به آثار وي بهويژه جامع الاسرار و نقد النقود مراجعه كند، شك نخواهد داشت كه صاحب آن از بزرگترين صاحبنظران حكمت متعاليه است.
در واقع ميتوان آثار سيد را يكي ار مهمترين منابع حكمت متعاليه دانست. پس اگر نمونههايي از تأثير وي بر حكمت متعاليه به ميان نياوردهايم، بدين خاطر است كه حكمت متعاليه همان چيزي است كه سيد بدان پرداخته و در ضمن آثار خود به تأسيس آن همت گمارده است. اگرچه بعدها بهوسيله حكيمي بزرگ و عارفي نستوه يعني صدر المتألّهين به شكلّي كه هم اكنون شناخته شده است، درآمد.
1ـ 12ـ عقلانيّت و تواضع وي
سيد با همه عظمتي كه به لحاظ علمي و عملي دارد، اولاً، هرگز از حدود عقل و كشف فراتر نرفته است و هيچگاه به جدال و عصبيّت نگراييده است و خود نيز بدان تصريح كرده است. (ر.ك. جامع الاسرار، 506). ثانياً، با اينكه نوشتههاي وي بدون پيچيدگي است و در واقع نياز به شرح و توضيح ندارد، ولي با فروتني تمام ميگويد: اگر در نوشتههاي من ابهام، پيچيدگي يا لغزشي مشاهده گرديد، اگر ميتوانيد آن را اصلاح كنيد و اگر نميتوانيد، نسبت دادن جهل و ناداني را به صاحب آن روا مداريد. (ر.ك. جامع الاسرار، 1288).
وي سرانجام از بزرگان اهل كشف و ذوق ميخواهد كه به آثار وي به نظر اصلاح بنگرند و همانگونه كه استاد در شاگرد خويش نظر ميكند، بنگرند. ميگويد: فالمسؤول من عظماء اهل الذوق و اساطينهم و الملتمس من ملوك ارباب الكشف و سلاطينهم أن ينظروا في هذا الكتاب نظر اصلاح و تنقيح لا نظر مسامحة و اغماض و ان يتصرفوا فيه تصرف الشيخ في تلميذه لا تصرف المحبّ في محبوبه. (ر.ك. مقدمه جامع الاسرار).
1ـ 13ـ جايگاه وي در عرفان
توجه به همين اندك آثار بهجا مانده از سيد بس است تا وي را يكي از بزرگترين عارفان مسلمان بدانيم كه در بسياري از عناوين عرفاني بهويژه مكاشفات و مشاهدات بر ديگران برتريهاي غيرقابل چشمپوشي دارد و در عين حال، حاصل دريافتهاي شهودي خود را در قالب برهان بيان داشته است.