فصل یکم، بخش یکم: مقدمات - 1ـ1ـ9ـ معرفت به ذات

1ـ1ـ9ـ معرفت به ذات
حق تعالي فرمود: لا يحيطون به علماً (طه، 110). و نيز فرمود: و يحذركم الله نفسه (آل عمران، 28). رسول (ص) نيز فرمود: لا احصي ثناء عليك. (بحار الانوار، 71، 23).
روشن است كه دستيابي به ذات حق تعالي خواه به صورت علمي باشد خواه عيني، ممكن نيست؛ از اين‌رو، توجه به اين نكته لازم است كه شناختي كه از طريق مقايسه خود يا ديگران با خدا به دست آيد به اين‌گونه كه صفات خود يا ديگران با حذف نقص‌ها و قصورها به خدا نسبت داده شود، شناخت ناقص و مشترك با حيوانات است. به گفتة سيد اين‌گونه شناخت، شناخت مطابق با واقع و ويژة انسان نيست بلكه مورچه نيز چنين شناختي دارد.(ر.ك. جامع الاسرار، 272).
اگر شناخت ذات حق تعالي ممكن نيست، آيا مي‌توان گفت كه حق ناشناختني است و آيا مي‌توان گفت كه شناخت واقعي او، شناخت تنزيهي است؟ و بنابراين شناخت انسان نيز ناممكن است؟
با توجه به آن‌چه گفته شد بويژه نفي شناختي كه از طريق مقايسه بين صفات مقيّد و صفات حق تعالي، به دست مي‌آيد و در واقع با نفي تشبيه حاصل مي‌گردد، بسا چنين تصور شود كه توحيد و معرفت حقيقي به خداي متعالي، تنزيهي است و حال آن كه شناخت تنزيهي به تنهايي به اندازة شناخت تشبيهي ناقص و نارساست. شناخت درست و مطابق با واقع، شناخت جمعي است شناختي است كه ميانة تشبيه و تنزيه باشد چنان‌كه عرفا گفته‌اند: ايّاك و الجمع و التفرقه! فانّ الاول يورث الزّندقة و الالحاد ... و هذا يعرف من مطابقة (عالم) الإفاق بعالم الانفس. (نقد النقود، 98).
اين مرتبه از توحيد است كه داراي همة مراتب متعدد آن هست و علاوه بر علمي بودن عيني نيز هست و انبياء براي رساندن افراد مستعد به آن راهنمايي‌هاي لازم را ارائه نموده‌اند. نه تنها خود انبياء كه مبلغ آن هستند بدان دست يافته‌اند، بلكه بسياري از پيروان انبياء نيز به آن واصل گشته‌اند.
نشانة كسي كه بدان دست يافته است اين است كه واصل به آن، همة وجودها، ‌ذات‌ها، صفات و افعال را در پرتو وجود، ذات، صفات و افعال حق تعالي فاني و هالك و متلاشي ببيند و خود را نيز تماشاگر بيرون از موجودات فاني نداند و نبيند، بلكه خود را نيز به همراه ديگر موجودات فاني و هالك ببيند و خداي متعال را مدبّر و مبقي و حافظ خود و ساير موجودات؛ و خود و جميع موجودات را بمثابه اعضاي حق تعالي ببيند، براي خود ذاتي، صفتي و فعلي جداي از ذات و صفت و فعل حق تعالي نبيند زيرا در غير اين صورت هالك و فاني نخواهد بود. اين نشانة دستيابي به حقيقت توحيد است كه بالاتر از آن براي انسان مقامي وجود ندارد. (ر.ك.جامع الاسرار، 294)
آيا شناخت جامع ميان تشبيه و تنزيه، شناخت ذات حق است يا شناخت اسم اعظم و خليفة او؟ ذات كه غيب محض است و متعلق شناخت واقع نمي‌شود؛ پس شناخت به اولين مرتبه پس از ذات و اولين تعين تعلق مي‌گيرد. به نظر مي‌رسد كه او غير از رحمن يا خليفة اعظم نيست.