فصل یکم، بخش دوم: انسان پيش از طبيعت - 1ـ2ـ3ـ انسان واسطه در فيض
1ـ2ـ3ـ انسان واسطه در فيض
همين انسان فقير كه فقر عين ذات اوست و سيهروئي از او هرگز جدا نميشود مبدأ پيدايش همة مراتب هستيِ پس از خود است و در افاضه به مراتب فروتر هستي كمترين نقصي ندارد به همين جهت است كه چنان كه پيشتر گفته شد برخي انسان را مفيض نام نهادهاند بلكه روح همين انسان صغير و طبيعي را نيز مفيض دانستهاند.
علت اين نام گذاري اين است كه اجسام به خودي خود تاريك و ظلماني هستند؛ از اين جهت، نه خود را ميتوانند نشان دهند و نه امر ديگري را. به تعبير ديگر نه خود قابليت ظهور دارند و نه قابليت وساطت در ظهور ديگر اشيا را دارند و حال آن كه اجسام ظهور يافتهاند و ظهور آنها سبب ظهور كميتها و كيفيتها و ديگر صفات و اعراض ميشود؛ بنابراين بايد اين ظهور و قابليبت را از ديگري گرفته باشند و آن روح است. پس مبدأ ظهور جسم و جسمانيات روح است و از آن جا كه ظهور اجسام متعدد و متكثر است و هر كدام داراي نوري هستند كه به وسيلة آن ظاهر ميشوند، معلوم ميشود كه ارواح پديدار كننده آنها نيز متعدد و متكثرند و به تعداد اجسام تعدد دارند.
همانگونه كه نوري كه سبب ظهور اين جسم در مكان معين ميشود غير از نوري است كه سبب ظهور جسمي ديگر در مكاني ديگر ميگردد، روحي كه در اين جسم تاريك ميتابد، غير از روحي است كه در جسم تاريك ديگر ميتابد؛ اگر چه همان گونه كه نورهاي متعددي كه مكانهاي مختلف را روشن ميكند همه از پرتوهاي يك حقيقت و يك خورشيد است، ارواح روشني بخش اجسام نيز، اشعة تابناك يك روح كلي هستند كه نسبت آنها با آن روح كلي همانند نسبت واليان به سلطان است. به همين خاطر است كه اگر به عدالت رفتار كنند، پاداش ميگيرند و اگر ستم كنند كيفر ميشوند.
حاصل آنكه هستي اجسام و اشياء مادي، به وسيلة ارواح تحقق مييابد و اگر روح نبود جسمي پديد نميآمد (ر.ك. تفسير المحيط، 2، 396). هر چند ظهور يكي از مراحل روح انسان صغير در عالم طبيعت، نتيجه و برآيند تحولات جسمي باشد كه عين تعلق به روح اوست. (ر.ك. همان، 2، 396)