فصل یکم، بخش سوم، انسان در طبيعت - 1ـ3ـ 15ـ درجات ايمان
1ـ3ـ 15ـ درجات ايمان
1ـ3ـ 15ـ1ـ ايمان اهل بدايت
ايمان اهل بدايت عبارت است از تصديق و گواهي كه به شك و ترديد آميخته باشد، همانند اسلام آنها كه اينگونه بود. اين ايمان هم آميخته به شرك است و هم شك؛ (خواه عيان باشد خواه نهان) چنانكه فرمود: و ما يؤمن اكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. (يوسف، 106). به خاطر آميختگي آن با شك و شرك، با فسق و گناه و ستم و قتل و تعدّي و مانند آن نيز جمع ميشود؛ زيرا اينگونه امور از لوازم شكّ و شرك است و يا دست كم با آنها جمع ميشود؛ به همين خاطر احكام قصاص، قتل، ظلم و گناه و تعدّي را براي مؤمنان بيان كرده است. (ر.ك. جامع الاسرار، 1242). درباره قتل و قصاص فرموده است: يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص في القتلي؛ (بقره، 173)؛ درباره خونريزي و تجاوز فرمود: و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فإن بغت إحديهما علي الاخري؛ (حجرات، 9)؛ درباره ظلم و گناه فرمود: الذين آمنوا ولم يلبسوا إيمانهم بظلم (انعام،82). و درباره آلودگي به گناه فرمود: يا أيها الذين آمنوا توبوا إلي الله توبة نصوحاً عسي ربّكم أن يكفّر عنكم سيئاتكم. (تحريم، 8).
1ـ3ـ 15ـ2ـ ايمان اهل وسط
ايمان اهل وسط عبارت است از تصديق و گواهي پيراسته از شك و ترديد به آنچه را كه پيامبر اعلام كرده است، مانند توحيد، عدل، نبوّت، امامت و مانند آن، (ر.ك. جامع الاسرار، 1244). چنانكه فرمود: إنّ المؤمنين الّذين آمنوا بالله و رسوله ثمّ لميرتابوا (حجرات، 15). و نيز فرمود: تلك آيات القرآن و كتاب مبين هدي و بشري للمؤمنين الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم بالإخرة هم يوقنون. (نمل، 3). اين ايمان قابليّت كم و زياد شدن نيز دارد، چنانكه حق تعالي فرمود: إنّما المؤمنون الذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم و إذا تليت عليهم آياته زادتهم ايماناً. (انفال، 4ـ 2).
1ـ3ـ 15ـ 3ـ ايمان اهل نهايت
ايمان اهل نهايت كه انبياء و اولياء و عارفان از امت و پيروان آنها هستند، عبارت است از تصديق و گواهي پيراسته از شك و ترديد از طريق كشف و شهود و ذوق عيان به تمام آنچه از جانب حق تعالي بر انبياء ظاهر و نازل ميگردد. اين ايمان با محبّت تام و كامل به خداي متعال و شوق به لقاء و وصول به او همراه است، چنانكه فرمود: فأيّ الفرقين أحق بالاَمن إن كنتم تعلمون. (انعام، 2ـ 81). مقصود از ظلم در كريمه ياد شده كه از صاحبان اين مرتبه از ايمان نفي شده است، به نظر برخي، شرك است و به نظر برخي ديگر، شك و ترديد است. اين ايمان زياد شدني نيست و زياد شدن آن از قبيل احسان است و عبارت است از مشاهده آشكار. (ر.ك. جامع الاسرار، 1245). همه مراتب سهگانه ايمان در كريمه ليس علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح آمده است. (همان، 1246).
همين مؤمن است كه به ممتحن توصيف شده است و مؤمن ممتحن در مرتبه ملائكه مقرّب و انبياء مرسل قرار دارد؛ چنانكه امامان معصوم (ع) فرمودند: إنّ أمرنا صعب مستعصب لايحتمله إلاّ ملك مقرّب أو نبي مرسل أو مؤمن إمتحن الله قلبه للايمان. (بحار الانوار، 2، 71). و نيز كريمه اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوي لهم مغفرة و اجر عظيم (حجرات، 3). به همين مؤمن اشاره دارد. مقام اين مؤمن به اندازهاي والاست كه بالاتر از آن تنها مقام اهل يقين و احسان است. (ر.ك. جامع الاسرار، 1254).
علّت وصول اين مؤمن به اين درجه از كمال، اين است كه وي به مقام يقين كه عاليترين درجه اسلام و ايمان و كمال است، دست يافته است؛ بدين جهت كه نسبت يقين به ايمان همانند نسبت ايمان به اسلام است. همانگونه كه ايمان عاليترين درجه اسلام است، يقين نيز عاليترين درجه ايمان است؛ بنابراين، چنين مؤمني به يقين (اگرچه اولين درجه آن). كه بالاتر از آن كمال و غايتي نيست، دست يافته است. چنانكه فرمود: و اعبد ربّك حتّي يأتيك اليقين (حجر، 99). و مقصود از اين يقين كه غايت عبادت است يقين حقيقي است نه علمي و نه عيني. كريمه سنريهم آياتنا في الإفاق و في أنفسهم حتّي يتبيّن لهم أنّه الحقّ (فصلت، 53). در واقع علّت غايي و هدف از مشاهده آفاق و انفس يعني مشاهده همه عالم هستي، آشكار شدن حق و نمودار شدن يقيني آن است. (ر.ك. جامع الاسرار، 6ـ 1255).
لازم به يادآوري است كه انبياء و اوصياء (ع) اهل نهاياتند و غير آنها پيروانند كه در حقيقت، اهل بداياتند؛ زيرا انبياء و اوصياء (ع) مجذوبان و واصلان قبل از سلوكند ولي ديگران وصولشان از سلوك تأخر دارد.