فصل یکم، بخش سوم، انسان در طبيعت - 1ـ3ـ 16ـ يقين

1ـ3ـ 16ـ يقين

پيش از پرداختن به يقين و مراتب و مباحث مربوط به آن، يادآوري اين نكته لازم است كه بين مرتبه يقين از سويي و مرتبه اسلام و ايمان از ديگر سو، اين تفاوت مهم وجود دارد كه مراتب سه‌گانه يقين بر خلاف مراتب سه‌گانه هر يك از اسلام و ايمان، تنها به اهل نهايت تعلّق دارد. (همان، 1261)

با اشاره به همين مقام است كه حضرت ختمي مرتبت (ص) فرمود: من أقلّ ما اُوتيتم، اليقين و عزيمة الصبر؛ فمن اوتي َحظّه منهما لم يبال بما فاته من قيام الليل و صيام النهار. (بحار الانوار، 82، 137). و مقصود از كاستن از نماز و روزه نه نماز و روزه واجب است و نه مستحب مؤكد بلكه مقصود از آن نماز و روزه اضافه بر مستحبات روزانه است. به همين مقام است كه حضرت امير مؤمنان (ع) با اين سخن اشاره مي‌كند كه ‌النوم علي اليقين خير من الصلاة في شكّ؛ (بحار الانوار، 33، 357؛ بدون الف و لام: نهج البلاغه، حكمت 97)؛ چنان‌كه رسول خدا (ص) فرمود: نوم العالم افضل من عبادة الجاهل و نوم العالم افضل من عبادة العابد (بحار الانوار، 2، 25). و حضرت امير مؤمنان (ع) فرمود: كم من صائم ليس له من صيامه إلاّ الظمأ و كم من قائم ليس له من قيامه إلاّ العناء! حبّذا نوم الاَكياس و إفطارهم. (نهج البلاغه، حكمت 144). (ر.ك. جامع الاسرار، 1257).

باري، يقين عبارت است از علمي كه با حصول آن هرگونه شك و ترديدي از صاحبش زدوده مي‌شود و هرگز با ترديد و شبهه جمع نمي‌گردد. اگر يقين از طريق برهان به دست آمده باشد، علم اليقين نام دارد و اگر از طريق بيان حاصل شده باشد، عين اليقين و اگر از طريق مشاهده و عيان كسب شده باشد، حق اليقين نام دارد؛ از اين جهت، علم ارباب عقول كه مورد تأييد است، مانند علم حكماي الهي كه به حقايق اشياء آن‌گونه كه هست، آگاهند و به خير كثير دست يافته‌اند و مشمول كريمه ‌يؤتي الحكمة من يشاء و من يؤت الحكمة ‌فقد اوتي خيراً كثيراً (بقره، 272). شده باشند، علم اليقين است، زيرا مقصود از خير كثير، علوم و حقايق و اطلاع بر سرّ قدر است كه از حكمت الهي ويژه حكماي الهي به دست مي‌آيد.

مقصود از حكمت الهي همين است نه فلسفه رايج؛ چه صاحبان اين فلسفه از چنين علوم و حقايقي بي‌بهره‌اند؛ و علمِ اصحابِ علومِ حقيقيِ ارثيِ الهي مانند علم انبياء و رسولان و اولياء كه از طريق وحي و الهام و كشف حاصل مي‌شود و به پيروان ويژه آنان به ارث مي‌رسدـ چنان‌كه حضرت ختمي مرتبت (ص) فرمود: العلماء ورثة الانبياء (بحار الانوار، 1، 164).  عين اليقين است؛ و علم اصحاب معارف يعني انبياء و اولياء و كمّل از اهل معرفت كه به معرفت حق تعالي و نيز معرفت اشياء آن‌گونه كه هستند، از طريق مشاهده و ذوق و فنا دست يافته‌اند، حق اليقين است. (ر.ك. جامع الاسرار، 6ـ 1263).

1ـ3ـ 16ـ 1ـ مراتب يقين

با توجه به آن‌چه گفته شد كه مراتب سه‌گانه ياد شده يقين ويژه اهل نهايت است و علوم حقيقي ويژه آنان است، علم اليقين عبارت خواهد بود از اولين گام اهل نهايت در علوم حقيقي الهي ارثي و عين اليقين عبارت است از اولين گام آنان در عالم عيان و مقام مشاهده و فناء كه سبب رفع همه حجاب‌هايي مي‌شود كه حديث شريف نبوي، إنّ لله سبعين إلف حجاب من نور و ظلمة لو كشفها لاحترقت سبحات وجهه ما انتهي إليه بصره من خلقه (بحار الانوار، 76، 31). و نيز حديث شريف ولوي «الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير اشارة» (ر.ك. جامع الاسرار، 55). بدان اشاره دارند و در واقع اين مقام عبارت است از مقام فناء محض و طمس كلّي. (ر.ك. جامع الاسرار، 8ـ 1267).

حق اليقين، اولين گام آنان در بقاء حقيقي است كه پس از فناي كلّي حاصل مي‌شود. اين مقام، مقام فرق بعد از جمع ـ مقام تكميل خلق و رجوع به عالم كثرت ـ  ناميده مي‌شود. كريمه و ما رميت إذ رميت ولكنّ الله رمي (انفال، 17). و نيز حديث شريف قدسي كنت سمعه و بصره و لسانه و يده و رجله، فبي يسمع و بي يبصر و بي ينطق و بي يبطش و بي يمشي (بحار الانوار، 5، 207). بدان اشاره دارد. اين مقام پايان مراتب انسان كامل است كه بالاتر از آن مرتبه و مقامي، ممكن بلكه قابل تصوّر نيست. اين مقام، مقامِ قاب قوسين أو أدني (نجم، 9). است كه از آن به مقام محمود (اسراء، 79). و افق اعلي (نجم،‌7). تعبير شده است و عارفان درباره آن گفته‌اند: ليس وراء عبّادان قرية. (ر.ك. جامع الاسرار، 1269).

اين سخن اميرمؤمنان (ع) كه لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً (بحراني، شرح مأة كلمه، 52؛ آمدي، شرح غرر و درر، 5، 108). و نيز اين سخن آن حضرت كه قد أبصر طريقه و سلك سبيله و عرف مناره و قطع عماره و استمسك من العري بأوثقها و من الجبال بأمتنها فهو من اليقين علي مثل ضوء الشمس (بحار الانوار، 2، 56). اشاره به اين مقام است (ر.ك. جامع الاسرار، 12709). كه ابن عربي درباره آن گفته است: هرگاه اين را چشيدي، غايت و پاياني را چشيده و بدان دست يافته‌اي كه بالاتر از آن براي مخلوقات، غايتي نيست؛ از اين‌رو، ديگر طمع مدار و خويش را براي فرا رفتن از اين مقام به زحمت نينداز كه بالاتر از آن هيچ چيزي نيست آن‌چه كه هست، «نيستي» محض است. (شرح فصوص الحكم، 453؛ مصباح الانس، 304).

و نيز همين مقام است كه ابن عربي با اشاره به آن مي‌گويد: إيّاكم و الجمع و التفرقة فإنّ الاوّل يورث الزندقة و الالحاد و الثاني (يورث) تعطيل الفاعل المطلق و عليكم بهما فإنّ جامعهما موحّد و هو المسمّي بجمع الجمع و جامع الجميع و له المرتبة العليا و الغاية القصوي. اين عبارت تفصيل اين سخن منسوب به امام صادق (ع) است كه فرمود: الجمع بلاتفرقة، زندقة و التفرقة بدون الجمع، تعطيل و الجمع بينهما، توحيد. (كلمات مكنونه، 36).

1ـ3ـ 16ـ 2ـ مثال مراتب يقين

اگر كسي در خانه تاريكي متولد شده باشد و از همان آغاز چشمان وي بسته باشد، به‌گونه‌اي كه نتواند بيرون اين خانه تاريك را ببيند و به خورشيد بنگرد ولي درباره خورشيد و اوصاف آن و طلوع و غروب و چگونگي آن بسيار شنيده باشد، اين شخص اگر پا از خانه بيرون گذارد و چشم باز كند و روشنايي طلوع صبح صادق را ببيند و بداند كه اين روشنايي از آثار طلوع خورشيد است، به علم اليقين رسيده است و اگر روشنايي را همه‌جا مشاهده كند و جرم خورشيد را نيز ببيند، به عين اليقين رسيده است و اگر به جرم خورشيد برسد و در آن ذوب شود و يك پارچه نور گردد و بين او و خورشيد تناسب ذاتي ايجاد گردد، به حق اليقين دست يافته است. (ر.ك. جامع الاسرار، 5ـ 1274).