فصل یکم، بخش چهارم: انسان پس از طبيعت - 1ـ4ـ6ـ اقسام قيامت صوري

1ـ4ـ6ـ اقسام قيامت صوري

1ـ 4ـ6ـ1ـ قيامت صغري صوري آفاقي به نظر برخي عبارت است از ويراني عالم محسوس و مركّبات و بازگشت آن‌ها به عناصر بسيط جسماني؛ چنان‌كه حق تعالي فرمود: و إذا الجبال سيّرت و إذا العشار عطّلت و إذا الوحوش حشرت و إذا النفوس زوّجت (تكوير، 7ـ 3). و به نظر برخي ديگر قيامت صغراي صوري آفاقي عبارت است از ظهور حضرت مهدي (ع) در آخر الزمان.

ظهور آن حضرت بدين جهت قيامت صغري است كه ولايت به او ختم مي‌شود و پس از او تكليف و شرايع و اديان به پايان مي‌رسد و عالم به همان وضعي باز مي‌گردد كه پيش از پيدايش بود؛ چنان‌كه حق تعالي فرمود: و يوم نحشر من كلّ اُمّة فوجاً؛ (نمل، 83). اين حشر، حشر كلّي و عمومي مربوط به قيامت كبري نيست، زيرا درباره قيامت كبري فرمودة است: و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً (كهف، 47). و نيز فرمود: إنّ الاَوّلين و الإخرين لمجموعون إلي ميقات يوم معلوم. (واقعه، 50). پس كريمه ياد شده مربوط به قيامت كبري نيست، بلكه مربوط به قيامت صغري است. (ر.ك. اسرار الشريعه، 30ـ 129).

1ـ 4 ـ6ـ2ـ قيامت وسطاي صوري آفاقي به نظر برخي عبارت است از بازگشت بسائط به اصل خود كه همان هيولي كلّي اولي است كه قابليّت صور عالم اجسام را داشت؛ چنان‌كه حق تعالي فرمود: يوم نطوي السماء كطيّ السجل للكتب كما بدأنا أوّل خلق نعيده وعداً علينا إنّا كنّا فاعلين (انبياء، 104). و نيز فرمود: إذا الشّمس كوّرت و إذا النّجوم انكدرت تا كريمه و إذا الصّحف نشرت و إذا السّماء كشطت و إذا الجحيم سعّرت و إذا الجنّة اُزلفت. (تكوير، 13ـ 1).

به نظر برخي ديگر، قيامت وسطي صوري آفاقي عبارت است از تبديل عالم صوري حسي به‌صورت عالم برزخي معادي و صعودي (نه برزخي مبدئي و نزولي) و توقّف تام در آن و ابتلا به عذاب‌ها و سختي‌ها كه از آن به عذاب قبر تعبير مي‌گردد يا برخورداري از لذت‌ها و خوشي‌ها به اندازه‌اي كه استحقاق آن را دارند؛ چنان‌كه حضرت ختمي مرتبت (ص) فرمود: القبر روضة من رياض الجنة أو حفرة من حفر النيران (بحار الانوار، 6، 205). و حق تعالي فرمود: و لنُذيقنّهم من العذاب الاَدني دون العذاب الاَكبر (سجده، 21). و من ورائهم برزخ إلي يوم يبعثون. (مؤمنون، 100). (ر.ك. اسرار الشريعه، 131).

1ـ 4ـ 6ـ3ـ قيامت كبري صوري آفاقي عبارت است از بازگشت صورت‌هاي عالم روحاني يعني عقول و نفوس به جوهر نخستين كه حق تعالي آن صور را از آن آفريد؛ چنان‌كه رسول خدا (ص) فرمود: أوّل ما خلق الله تعالي جوهرة فنظر إليها بعين الهيبة فذابت من هيبته و صار نصفها ماءً و نصفها ناراً فخلق الله تعالي من الماء الاَرواح و من النار الاَجساد. (با اندكي تفاوت، بحار الانوار، 64، 13).

اين جوهر به تعبير اهل كشف و ذوق عبارت است از مادّه‌اي كه حق تعالي صورت‌هاي موجودات عالم را در آن نهاد و هباء و عنصر اعظم نام دارد. پس از بازگشت صورت‌ها به ماده نخستين و هباء، و ايجاد صورت‌هاي اخروي از همان جوهر و ماده به‌صورت پيوسته و بي‌پايان و تغييرناپذير؛ چنان‌كه حق تعالي فرمود: خالدين فيها أبداً. (نساء، 57؛ 122؛ 169). اين صور اخروي متناسب با صور حقيقي موافق با علوم و اعمال خواهد بود. (ر.ك. اسرار الشريعه، 132).

1ـ 4ـ6ـ4ـ قيامت صغراي معنوي آفاقي عبارت است از بازگشت نفوس جزيي به نفس كلّي و عروج به سوي آن، چنان‌كه حق تعالي فرمود: يا أيّتها النفس المطمئنة ارجعي إلي ربّك راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنّتي (فجر، 9ـ 28). و نيز فرمود: و إذا النّفوس زوّجت. (تكوير، 7).

تزويج نفوس، همان اتّصال نفوس جزيي به نفس كلّي است كه از آن صادر شده‌اند، مانند پيدايش و صدور حوا از آدم. كريمه يا أيّها الناس اتّقوا ربّكم الّذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءً (نساء، 1). به همين نكته اشاره دارد. از جهت صورت، پدر و مادر ما، آدم و حواي صوري هستند. و از جهت معني، آدم و حواي حقيقي كه نفس كلّي و نفس جزيي صادر شده از آن است. (ر.ك. اسرار الشريعه، 133). ابن عربي، ارواح را پدر و نفوس را مادر خوانده است و در آغاز باب يازدهم از فتوحات گفته است:

انا ابن آباء ارواح مطهّرة

و امهات نفوس عنصريات

 

(فتوحات مكيه، 1، 138)

نفس واحده، روح اعظم، عقل اوّل و آدم حقيقي است، جفت او، نفس كلّي است كه لوح و كرسي و مانند آن ناميده مي‌شود و نسبت به آدم كه عقل اوّل است، حواء است و پراكنده شدن زنان و مردان عبارت است از پراكنده شدن موجودات از آن دو از ازل تا ابد. (ر.ك. جامع الاسرار، 1121).

1ـ 4ـ 6ـ5ـ قيامت وسطاي معنوي آفاقي عبارت است از بازگشت ارواح جزيي به روح اعظم كلّي و عروج معنوي (و نه صوري) به سوي آن در عين حال كه به بدن تعلّق دارد و به تدبير و تصرّف در بدن مي‌پردازند.

1ـ 4ـ 6ـ6ـ قيامت كبراي معنوي آفاقي عبارت است از بازگشت عقول و عروج آن‌ها به عقل اول. اين عروج و بازگشت عرفاني است نه عيني؛ زيرا بازگشت عيني در قيامت صوري آفاقي رخ مي‌دهد، نه در قيامت معنوي. بازگشت صوري عيني عقول به اصل خويش كه عقل اوّل است و بهترين خلق خداست در قيامت صوري انجام مي‌شود و بازگشت معنوي عرفاني آن‌ها در قيامت معنوي رخ مي‌دهد.

تعبير ديگر درباره قيامت‌هاي سه‌گانة معنوي آفاقي بدين قرار است: بازگشت عالم افعال كه همان عالم ربوبيّت است، به عالم اسماء و صفات كه عالم الوهيّت است و بازگشت عالم الوهيّت به عالم ذات و حضرت احديّت. (ر.ك. اسرار الشريعه، 136).

همان‌گونه كه ملاحظه شد، قيامت اختصاص به نفوس ندارد بلكه شامل آفاق نيز مي‌شود. دليل آن علاوه بر آن‌چه در ضمن مباحث گذشته گفته شد، به‌طور اجمال اين است كه مطابقت ميان آفاق و انفس امري ضروري است؛ از اين جهت، آن‌چه درباره انفس صادق باشد، درباره آفاق نيز صادق است و از آن‌جا كه انفس، مرگ و حيات و بعث و نشر دارند، آفاق نيز آن را دارند، چه اين‌كه انفس و آفاق، هر دو انسانند. انفس انسان صغير و آفاق انسان كبير است و انسان صغير همانند جزء است براي انسان كبير، پس هر چه را كه انسان صغير داراست، انسان كبير هم آن را دارد.

مرگ انسان كبير عبارت است از ويراني او و زندگي او عبارت است از آبادي و تجديد ساختمان او در آخرت. بعث و نشر و حساب و كتاب آن هم مربوط به اجزاء و اركان آن به اندازه مناسب آن است. همان‌گونه كه افراد انسان به حكم كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته (بحار الانوار، 75، 35). داراي مسؤوليت و بازخواست هستند، افراد اجزاء انسان كبير نيز همين‌گونه.

همان‌گونه كه مرگ انسان صغير سبب سعادت اخروي اوست، مرگ انسان كبير و ويراني او نيز سبب سعادت و آبادي و عمران و خلود و هميشگي اخروي اوست؛ زيرا مرگ عبارت است از خروج از دار فناء به دار بقاء، از عالم ظلمت و كدورت به عالم نور و روشني و بنابراين هر كه از اين عالم به وسيله مرگ بيرون رود، از ظلمت و كدورت و فنا بيرون رفته است و به نور و روشني و بقاء وارد گشته است. (ر.ك. اسرار الشريعه، 6ـ 135).