فصل یکم، بخش چهارم: انسان پس از طبيعت - 1ـ 4ـ 8ـ شرح اقسام قيامت از نظر اهل طريقت

1ـ 4ـ 8ـ  شرح اقسام قيامت از نظر اهل طريقت

1ـ 4ـ 8ـ 1ـ قيامت صغراي معنوي اهل طريقت عبارت است از قيام و بيداري بعد از موت ارادي و اختياري كه حضرت ختمي مرتبت (ص) بدان امر كرده و فرموده است: موتوا قبل أن تموتوا؛ (بحار الانوار، 72، 59). پيش از اين‌كه با مرگ طبيعي به بيداري و آگاهي برسيد و قيامتتان برپا گردد، با اراده و اختيار بميريد و نيز فرمود: من مات فقد قامت قيامته. (بحار الانوار، 61، 7). مقصود از اين مرگ كه قيامت به دنبال آن برپا مي‌شود، مرگ طبيعي نيست، زيرا به دنبال مرگ طبيعي، قيامت و آخرت نيست بلكه عالم يا عوالم پيش از قيامت است؛ (و ظاهراً به همين جهت است كه سيد براي اهل شريعت، قيامت و اقسام قيامت نياورده است) از اين‌رو، اين مرگ كه به دنبال آن قيامت برپا مي‌گردد، مرگ ارادي و اختياري است و به همين معناست اين سخن حكيم كه، مت بالارادة تحي بالطبيعة. (اسرار الشريعه، 113).

مرگ ارادي اختياري عبارت است از ريشه‌كن شدن هواي نفس؛ چه اين‌كه عامل حيات نفساني هواي نفس است و اگر هوي نباشد نفس به لذت‌ها و شهوت‌ها و كشش‌هاي طبيعي خود گرايش ندارد و با گرايش به اين لذت‌ها و كشش‌ها، نفس ناطقه از جايگاه اصلي خويش تنزّل مي‌كند و حيات حقيقي خويش را از دست مي‌دهد؛ بنابراين اگر هواهاي نفساني ريشه‌كن شود نفس ناطقه به جايگاه قدسي و عالم نور و حيات ذاتي خود كه هرگز مرگ نمي‌پذيرد، گرايش مي‌يابد و بدان دست پيدا مي‌كند و در واقع قيامت آن، كه حيات حقيقي است، برپا مي‌گردد.

همين مرگ است كه به توبه از آن تعبير شده است، چنان‌كه امام صادق (ع) فرمود: الموت هو التوبة قال الله تعالي: فتوبوا إلي بارئكم فاقتلوا أنفسكم (بقره، 54). فمن تاب فقد قتل نفسه؛ (اسرار الشريعه، 113). و به همين مرگ اشاره دارد كريمه و لاتحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله أمواتاً بل أحياء عند ربّهم يرزقون فرحين بما آتاهم الله من فضله (آل عمران، 180). و نيز اين سخن رسول خدا (ص) در پاسخ به اين پرسش اصحاب كه جهاد اكبر چيست؟ فرمود: جهاد النفس، به همين اشاره دارد. (بحار الانوار، 19، 182).

1ـ 4ـ 8ـ 1ـ 1ـ  اقسام مرگ

از آن‌جا كه ريشه‌كن كردن هواي نفس كه به مرگ آن بينجامد، سبب حيات حقيقي نفس ناطقه مي‌گردد و حيات حقيقي كه مرگ‌پذير نباشد بر پايي قيامت است؛ مرگ را قيامت صغري ناميده‌اند. (ر.ك. اسرار الشريعه، 4ـ 113). اهل طريقت همين مرگ را مرگ سرخ دانسته‌اند.

توضيح اين‌كه آنان مرگ ارادي را بر چهار قسم دانسته‌اند: 1ـ مرگ سرخ 2ـ مرگ سفيد 3ـ مرگ سبز 4ـ مرگ سياه. مرگ سرخ همين ريشه كني هواي نفس با اختيار و اراده است كه مرگ جامع عنوان ديگر آن است. از اين جهت مرگ سرخ است كه اولاً اين مرگ كشتن نفس است و كشتن با خونريزي همراه است؛ و ثانياً با اين مرگ با نور الهي چهره او سرخ مي‌گردد و از اين جهت آن را مرگ جامع ناميده‌اند كه با حصول اين مرگ اقسام سه‌گانه ديگر نيز حاصل مي‌گردد. (ر.ك. همان). 

مرگ سفيد عبارت است از گرسنگي و از آن‌جا كه گرسنگي باطن را نوراني و دل را روشن مي‌كند و از سياهي‌ها پاك مي‌گرداند، آن را مرگ سفيد ناميده‌اند و به تعبير ديگر، گرسنگيِ پيوستة سالك، سبب زنده گشتن زندگي او و پرخوري سبب مرگ آن است، پس هر كس پرخوري را ريشه‌كن كند، زيركي را احياء كرده است و از آن‌جا كه احياء از ويژگي‌هاي قيامت است، آن را قيامت صغري دانسته‌اند.

مرگ سبز عبارت است از پوشيدن لباس‌هاي وصله‌دار بي‌ارزش. آن را سبز ناميده‌اند زيرا با قناعت كردن در پوشاك به آسايش در زندگي دست مي‌يابد و زندگي‌اش سرسبز مي‌شود.

مرگ سياه عبارت است از تحمل آزار خلق. آن‌كه آزار خلق را سختي بر خويش مي‌داند و از آن دلگير مي‌شود، محبّ حق تعالي نيست. محبّ آن است كه آن‌چه را از حق صادر شود، زيبا و پسنديده و لذت‌بخش بداند و از آن‌جا كه فاعل در عالم يكي است، آزار خلق به اذن و ارادة حق تحقّق مي‌يابد؛ از اين جهت، آن‌كه به مرگ سياه دست يافته باشد، آن را مطلوب و محبوب خواهد دانست.

به تعبير ديگر، اين مرگ عبارت است از فناء في الله؛ بدين جهت كه آزار و اذيت را از او مشاهده مي‌كند و چون سالك افعال را فاني در فعل حق مي‌داند بلكه فاعل‌ها را فاني در فاعليّت مي‌داند، نفس خود و ديگران را از ميان برداشته و مرده و در نتيجه به وجود حق احياء شده است و قيامت او برپا گشته و در بهشت وارد شده است، بهشتي كه پس از اين مرگ و قيامت براي او فراهم است، بهشت نفساني نام دارد كه كريمة و أمّا من خاف مقام ربّه و نهي النفس عن الهوي فإن الجنّة هي المأوي (نازعات، 41). بدان اشاره دارد. اين بهشت بدين‌گونه توصيف شده است كه: نعمت‌هايي در آن وجود دارد كه نفس بدان ميل و اشتها دارد و چشم از آن لذت مي‌برد. اين بهشت محسوس است و خوردني‌ها و آشاميدني‌ها و ديگر لذت‌هاي محسوس، به‌طور پيوسته و پايان‌ناپذير در آن وجود دارد. (ر.ك. اسرار الشريعه، 6ـ 115).

1ـ 4ـ 8ـ 2ـ قيامت وسطاي معنوي اهل طريقت عبارت است از ريشه‌كن ساختن اخلاق ناپسند، ملكات ناشايست و اوصاف ناخوشايند و زنده گشتن با اخلاق ستوده و ملكات شايسته و اوصاف زيبايي كه مقصود اصلي از بعثت حضرت ختمي مرتبت (ص) است، چنان‌كه آن حضرت فرمود: اُوتيت جوامع الكلم و بعثت لاُتمّم مكارم الاخلاق (بحار الانوار، 16، 210). و نيز فرمود: تخلّقوا بأخلاق الله. (بحار الانوار، 61، 129).

شكي نيست كه نعمت اخلاق پسنديده، بي‌مانند است؛ زيرا اگر نعمت و وصفي همانند آن وجود داشت، حق تعالي رسول خود را به آن توصيف نمي‌كرد و حال آن‌كه فرموده است: إنّك لعلي خلق عظيم. (قلم، 4). علّت بي‌مانندي اخلاق پسنديده اين است كه تخلّق به اخلاق الهي و اتّصاف به صفات او سبب سعادت ابدي و وصول به حق تعالي است و اين دو امر جز به وسيلة تخلّق به اخلاق الهي، ممكن نيست؛ چنان‌كه در حديث شريف قدسي آمده است كه: لايسعني أرضي و لاسمائي ولكن يسعني قلب عبدي المؤمن. (عوالي اللئالي، 4، 7؛ بحار الانوار، 58، 39). معناي حديث شريف اين است كه وصول مؤمن به حق تعالي جز از طريق قلب متّصف و متخلّق به اخلاق الهي ممكن نيست و به همين معناست كه فرمود: قلب المؤمن عرش الله (اسرار الشريعه، 116). و قلب المؤمن وكر الله (همان). و قلب المؤمن بين اصبعين من اصابع الرحمن. (بحار الانوار، 70، 40). همه اين احاديث اشاره به اتّصاف به صفات الهي و تخلّق به اخلاق اوست. (ر.ك. اسرار الشريعه، 113).

سالك پس از اين مرگ، به بهشت روحاني كه ويژة بندگان وارث حق تعالي است، دست مي‌يابد؛ چنان‌كه حق تعالي فرمود: قد أفلح المؤمنون الّذين هم في صلوتهم خاشعون و الّذين هم عن اللّغو معرضون تا كريمة: اولئك هم الوارثون الّذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون. (مؤمنون، 11ـ 1). زيرا هرگاه انسان اخلاق ناپسند را از خود دور سازد و به اخلاق پسنديده آراسته گردد و نفس خويش را از تيرگي‌ها و آلودگي‌هاي طبيعت پاك سازد و به مقام تسويه و تحليه كه از آن به اعتدال حقيقي تعبير مي‌شود، دست يابد و به اعمال شرعي و وظايف ديني پايبند باشد؛ مستعد اتّصاف به اخلاق و صفات الهي مي‌گردد و پيش از ورود به بهشت نفساني به بهشت معنوي وارد مي‌شود و در نتيجه دو بهشت خواهد داشت، چنان‌كه حق تعالي فرمود: و لمن خاف مقام ربّه جنّتان (رحمن، 46). كه مقصود جنّت نفساني و جنّت روحاني است. (ر.ك. اسرار الشريعه، 117).

توضيح اين‌كه هرگاه نفس به رياضت مبتني به علم حقيقي و عمل مطابق با آن انس گيرد و از همه صفات ناپسند و رذايل اخلاقي به‌ويژه اصول و ريشه‌هاي هفت‌گانه آن صفات كه عجب، كبر، بخل، حسد، حرص، شهوت و غضب است، پاك گردد و به صفات پسنديده و فضايل اخلاقي به‌ويژه به اصول و ريشه‌هاي هفت‌گانه آن، كه علم، حكمت، حلم، تواضع، جود، عفت و شجاعت است، آراسته گردد و بدين‌گونه به مراتب عدالت كه پايان مراتب كمال سالك الي الله است، دست يابد، درهاي هفت‌گانه جهنم را بر خويش بسته و درهاي هشت‌گانه بهشت را بر خويش گشوده است.

ريشه‌كن ساختن صفات ناپسند هفت‌گانه و پاك ساختن خود از آن‌ها و آراسته گرديدن به صفات هشت‌گانه پسنديده، سبب مي‌شود كه صفات ياد شده به بهشت‌هاي روحاني تبديل شود (و يا حقيقت و باطن آن‌ها كه مراتب هشت‌گانه بهشت است بر سالك آشكار ‌گردد) كه حق تعالي در وصف آن فرموده است: أعددت لعبادي الصالحين ما لا عين رأت و لا اُذن سمعت و لاخطر علي قلب بشر (بحار الانوار، 8، 92). و نيز حضرت ختمي مرتبت (ص) فرمود: إنّ لله جنّة ليس فيها حور و لا قصور و لا عسل و لا لبن، بل يتجلّي فيها ربّنا ضاحكاً؛ (ر.ك. اسرار الشريعه، 117). بهشت‌هايي كه در آن حور و قصور و عسل و لبن وجود دارد، بهشت‌هايي جسماني است و اين بهشت كه تجلّي تبسم حق تعالي ويژگي آن است، روحاني است.

اين كلام حضرت رسول (ص) كه فرمود: والذي نفس محمّد بيده أنّ الجنّة و النار أقرب إلي أحدكم من شراك نعله، (همان). اشاره به بهشت روحاني معنوي دارد نه بهشت صوري و به بهشت اين‌جا و اكنون نظر دارد نه به بهشت آينده؛ و نيز كريمة و اذ رأيت ثم رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً عاليهم ثياب سندس خضر و إستبرق و حلّوا أساور من فضة و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً إنّ هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكوراً (انسان، 22). اشاره به همين بهشت دارد. (ر.ك. اسرار الشريعه، 9ـ 118).

1ـ 4ـ 8ـ 3ـ قيامت كبراي معنوي اهل طريقت عبارت است از فناي سالك در حق تعالي و بقاي به او كه از آن به فناي در توحيد تعبير مي‌شود و قرب نوافل ناميده شده است. قرب نوافل مضمون حديث شريف قدسي است كه حق تعالي فرمود: لايزال العبد يتقّرب اليّ بالنوافل حتي اُحبّه فإذا أحببته كنت سمعه و بصره و لسانه و يده و رجله، فبي يسمع و بي يبصر و بي ينطق و بي يبطش و بي يمشي. (بحار الانوار، 70، 22). نتيجة اين قيامت كه پس از فناي ياد شده ـ يعني مرگ حقيقي ـ حاصل مي‌شود، ورود به بهشت شهودي است كه هم بالاتر از بهشت نفساني است و هم بالاتر از بهشت روحاني ارثي است. (ر.ك. اسرار الشريعه، 124 و 126). اين بود خلاصه‌اي از آن‌چه كه سيد در مراتب قيامت اهل طريقت مطرح كرده است.