فصل دوم، بخش دوم: انسان پيش از طبيعت - 2ـ2ـ5ـ مراتب يا طبقات نفوس

2ـ2ـ5ـ مراتب يا طبقات نفوس

يكي از مباحث مهم مربوط به طبقات نفوس، بحث درباره معيار و ملاك اين طبقه‌بندي است؛ زيرا اولاً هر دسته‌بندي بايد بر يك معيار و ملاكي استوار باشد؛ دوم اين‌كه ملاك آن يا بايد خردپذير باشد و يا مورد توافق همگان يا گروه خاص. پرسشي را كه اينك مي‌توان مطرح نمود اين است كه ملاك طبقه‌بندي نفوس چيست؟ آيا جايگاه آن‌ها در ترتيب صدور است يا ميزان برخورداري آنان از استعدادهاي مختلف يا عقل يا علم يا لذت و يا غير از اين‌ها؟

معيار تقسيم‌بندي افلوطين چيست؟ و آيا اين معيار به ذات و ماهيّت طبقات مختلف مردم مربوط است و يا امري قراردادي و حداكثر، امري انتزاعي است؟ اگر به ذات انسان ارتباط داشته باشد، هيچ‌گاه هيچ‌يك از افراد يك طبقه به طبقه ديگر نخواهد رفت و هركدام در جايگاه خاص خود هميشه باقي خواهند ماند، ولي اگر قراردادي و انتزاعي باشد، افراد به طبقة معيّني اختصاص نخواهند داشت و انتقال آنان از طبقه‌اي به طبقة ديگر امكان‌پذير است. تنها وضع موجود و مصاديق موجود طبقات، مورد مطالعه قرار مي‌گيرند و براساس معيّني، ملاكي استنباط و انتزاع يا وضع خواهد شد، در اين صورت هيچ فردي به هيچ طبقه‌اي اختصاص نخواهد داشت اگرچه اينك يا در هر زماني، افراد معيّني در طبقه معيّني قرار دارند. معيار طبقه‌بندي افلوطين، ماندگاري انسان‌ها در حواس و اندازه آن ماندگاري است و به تعبير ديگر، ميزان برخورداري انسان‌ها از ابزارهاي ادراكي حسي و بالاتر از آن است.

به هرحال افلوطين با پذيرش اين‌كه همه انسان‌ها ادراكات حسي دارند و در آغاز زندگي، برخورداري آن‌ها از حس بيش از برخورداري‌شان از عقل است و همه مجبور به استفاده از حواس هستند، انسان‌ها را به سه دسته تقسيم مي‌كند:

1ـ گروهي هميشه در حال كودكي خويش باقي مي‌مانند و ادراكاتشان منحصر به ادراكات حسي است و چيزي غير از محسوسات نمي‌شناسند. معيار خوبي و بدي برايشان، موافقت و ملائمت با حواس است و هرچه با طبع آن‌ها سازگار باشد، خوب و آن‌چه با طبعشان ناسازگار باشد، بد است و در نتيجه تمام عمر خويش را صرف دست‌يابي به لذت‌هاي حسي يا گريز از تلخي‌ها و دردهاي حسي مي‌كنند و چيزي جز محسوسات نمي‌طلبند و نمي‌يابند و از چيزي جز سختي‌هاي حسي نمي‌هراسند و نمي‌گريزند.

البته اينان يك‌دست نيستند و در ميانشان كساني نيز پيدا مي‌شوند كه اندكي از آنان برترند و از حواس و ادراكات حسي رها شده‌اند و به اصطلاح، خردمندان و دانشمندان آنان هستند و به تفكّر و استدلال نيز مي‌پردازند، ولي فكر و انديشه و آگاهي خود را در حوزه شهوات حسي به كار مي‌گيرند؛ با تفكّر و استدلال در پي دست‌يابي به مقاصد حسي و دنيوي خويشند. اين گروه اگرچه عالمند ولي به اين خاطر كه علم آن‌ها در خدمت لذت‌ها و هدف‌هاي پست و فرودين آنان است، عالمان حقيقي يا فيلسوف نيستند.

اگرچه انديشه و علم، ارزشمند است و بنابراين، آنان بايد برتر از قوم خود باشند ولي به اين خاطر كه علم و انديشه آنان در خدمت شهوات و مقاصد پست مشترك و حيواني قرار دارد، فاقد ارزش است. اينان با داشتن علم و انديشه، ابزار پرواز را دارند و همانند پرندگان هستند كه بايد بتوانند از زمين و كشش‌هاي مربوط به آن رها شوند، ولي از آن‌جا كه علم و انديشه آنان در خدمت تمايلات پست و فرودين است، گويا پرندگاني هستند كه پر و بالشان به گل و لاي آلوده شده است و با آن‌كه بال و پر دارند ولي از پرواز، ناتوانند و پيوسته در غاري كه در آن متولد شده‌اند، باقي مي‌مانند (ر.ك. 1،9،5).

2ـدسته دوم كساني هستند كه اندكي از گروه پيشين برترند؛ زمين و شهوات دنيوي را مطلوب حقيقي ندانسته‌اند و دل در گرو زيبايي‌هاي برتر و لذت‌هاي عميق‌تر دارند. اينان از جهان فرودين مي‌پرند و در اين خاكدان حيواني آرامش ندارند، ولي چون توانايي ديدن جهان برين را ندارند و قرارگاهي در آن ندارند تا در آن جاي گيرند، در عين حال كه مشتاق آن جهانند و براي رسيدن به آن پرواز مي‌كنند، ولي چون جايي براي نشستن در آن جهان نمي‌بينند، پس از اندك زماني به خاستگاه پيشين خود بازمي‌گردند و در جايي كه از آن پرواز كرده بودند فرود مي‌آيند. (ر.ك. همان).

3ـ دسته سوم كساني هستند كه از زندگي زميني كه مشترك با حيوانات است، پرواز مي‌كنند و در آسمان جاي مناسب خويش را مي‌يابند و در آن‌جا مي‌مانند. اينان آدمياني هستند كه در عظمت و قدرت و حدّت بصر، همچون خدايان گشته‌اند. ديده بصيرت ايشان، جمال الهي را به وضوح مشاهده مي‌كند و از ابرهاي تيره و تار گرداگرد زمين عبور مي‌كنند و به عالم ديگر مي‌رسند و در آن‌جا اقامت مي‌گزينند و در نتيجه امور زميني را با ديده حقارت مي‌نگرند و به خاطر وصول به آشيان اصلي خويش همچون كساني كه پس از مدت‌ها سرگرداني در ديار غربت، به وطن خويش رسيده‌اند، غرق در سرور و شادي مي‌شوند. (ر.ك. همان)

اگر بپرسم كه اين گروه سوم چگونه و با چه وسيله‌اي به چنين جايگاهي دست مي‌يابند؟ پاسخ افلوطين اين است كه اولاً اينان فيلسوفانند و دوم اين‌كه به وسيله ديالكتيك به آن مقام دست مي‌يابند. (ر.ك. 3،3،1).