قبول شایسته

قبول شايسته
 1- عن ابى عبدالله -عليه السلام -قال:«من مرض ليلة فقبلها بقبولها كتب الله عزوجل له عبادة ستين سنة قلت و ما معنى قبولها، قال لا يشكوا ما اصابَهُ فيها الى أحدِ». (الكافى 3/ 115 )

امام صادق - عليه السلام - فرمودند :
كسى كه يك شب بيمار شود و حقيقتاً (به شايستگى) آن راقبول كند. خداوند براى او عبادت شصت سال را مقدر مي كند. پرسيدم، معناى قبول آن چيست؟ فرمود: از آنچه بر او پيش آمده به هيچ كس شكايت نكند.

يك نكته
پيش از پرداختن به شرح حديث بايد نكته ‏اى را يادآور شد :
اين گونه روايات و مضمون آنها به اين معن انيست كه انسان سينه سپر كند و به دنبال سختيها و گرفتاريها برود. هر كس اهل اين كارها نيست. بنابراين، اداى اهلش را در آوردن مطلوب نيست.
صرف نظر از مجاز بودن يا عدم جواز آن، كسانى مي ‏توانند خود را در سختى بيندازند و سختيها و مشكلات را بپذيرند كه اگر همه سختيهاى عالم بر سر و صورت و تن و جان آنها فرو ريزد يك نفس عميق نكشند .آه نكشند و آخ نگويند. نه اين كه اگر اندكى  سرما خورد، هر جا كه رفتند يا عطسه و سرفه كنند و يا به هر شكلى آن رانشان دهند. و يا در صورت بروز كمترين كسالت يا مشكلى همه اهل عالم را مطلع سازند. بنابراين، نبايد به دنبال سختيها بود. امّا اگر مشكلات و سختيها پيش آمد نبايد شكوه كرد .
«مَن مرض ليلة فقبلها بقبولها»؛ كسى كه يك شب بيمار باشد و حقيقتاً آن‏را بپذيرد .
منظور از قبول كردن اين نيست كه به پزشك مراجعه نكند و به مداوا نپردازد و يا آن كه مراقب نباشد. بلكه بايد همه اين كارها را انجام داد، چنان كسى كه آن راقبول نكرده نيز چنين مي ‏كند امّا، تفاوت او در اين است كه نسبت به آنچه رخ داده است ناراضى نيست. يعنى چيزى در وراى آن مي كه ‏بيند كه سبب آرامش و طمأنينه اوست .
پس معناى قبول و حق آن چيست؟

قبولها متفاوت است. گاهى انسان هدايايي را از يك فرد معمولى دريافت مي كند و گاه از يك شخصيت برجسته، هر چه درجه و مقام  فرستنده بالاتر باشد، دريافت آن براى گيرنده مطلوب‏تر خواهد بود.
به عنوان نمونه، اگر كسى از طرف امان زمان - صلوات الله و سلامه عليه - يك دانه خرما دريافت كند - اگر نگوييم كه از خود بيخود خواهد شد ،چون همه آنقدر محبوب شناس نيستند كه نشان و اثر محبوب را آنچنان بشناسند كه سبب تحول و تغيير همه جانبه درونشان شود - بسيار خوشحال خواهد شد. و در همه جا و بر همه كس تعريف خواهدكرد. حال اگر چيزى از جانب خدا برسد، چگونه خواهد بود؟
پس قبول شايسته يعنى آن‏كه بداند اين بيمارى بى دليل نيست. اين جهان، جهان اتفاقات و تصادفات نيست، بلكه جهانى است محكم و متقن كه هر آنچه در آن رخ مي دهد مدلّل و مستدل است. مبنا و ريشه دارد. اگر چه در برخى از موارد هم انسان  قاصر يا مقصر است امّا، كارها محكم است. بنابراين، هر چه رخ مي دهد براساس استحكام و اتقان است. «كتب الله عزوجل له عبادة ستين سنه» ؛ خداوند عبادت شصت سال را برايش مقدر مي دارد .شصت سال يعنى يك عمر. اگر متوسط عمر آدمى را هم بيش از شصت سال بدانيم امّا بالاخره، بيشتر از شصت سال عبادت نمي ‏كند. كسى كه يك عمر عبادت كرده است چقدر به رشد و كمال خواهد رسيد و چه اندازه به قرب الهى دست پيدا مي كند. بويژه اگر بر حسب ظاهر شريعت عمل كند. كسى كه يك شب سختى فَرا آمده از ناحيه خدا يا قوانين و سنتهاى تغييرناپذير الهى و جهان طبيعى را كه خدا اين گونه آفريده است ،تحمل كند، عبادت شصت سال را بر او مقدر خواهند كرد.
 «قلتُ ما معنى قبولها، قال لا يشكوا ما اصابه فيها الى أحد» ؛  سؤال كردم كه قبول شايسته به چه معناست؟ فرمود: آن سختى را كه برايش آمده، به كسى اعلام نكند .(از آن شكوه نكند)
 بنابراين، نقل نكردن سختيها براى ديگران و شكوه نكردن در نزد ديگران نشان قبول است. و اين قبول و پذيرش برابر است با يك عمر عبادت و رشد و حركت و سير و سلوكى كه از شصت سال عبادت به دست مي ‏آيد.
 و امّا چنان كه قبلاً نيز بيان شد، مراجعه به پزشك و كمك گرفتن از افرادى كه مي توانند در رفع مشكل يارى گر باشند واجب و لازم است، امّا بيان آن در نزد سايرين نه تنها ضرورت ندارد، بلكه اگر سبب تنزل نباشد حداقل سبب توقف است و لو اين كه تنزل نيز خواهد بود. بنابراين، آدمى بايد هميشه از افراط و تفريط بپرهيزد.

 2- قال الرضا عليه السلام : حمى يوم كفارة ستين سنه اذا قبلها بقبولها، قيل و ما قبولها، قال ان يحمدالله و يشكره و يشكوا اليه و لا يشكواالى غيره.)فقه الرضا - عليه السلام‌- ( تب داشتن در يك روز چنان كه به شايستگى قبول شود كفاره شصت سال گناه است. از حضرت سؤال شد معناى قبول آن چيست؟  حضرت فرمود: اول خدا را حمد و ستايش كند. بگويد: خدايا تو را شكر كه ابزار و وسايل و زمينه تب كردن مرا بدون آن كه من انتخاب كنم كه هدف شريعت است، فراهم كردى .
 انسان اگر عمداً خود را مجروح كند و به خود ضربه ای وارد سازد خلاف امر خدا عمل كرده و گناه كرده است امّا، اگر بدون اين كه تصميم گرفته باشد كسى به او آسيبى برساند بايد خدا را حمد كند كه ابزار پاك كردن و پوشاندن گناهان را برايش فراهم كرده است. و يشكرُهُ ؛ شكر خدا بجا بي‏اورد. سجده شكر بگذارد و پيشانى بر خاك بسايد. واين نشانگر نعمت بودن آنهاست .يعنى همين تب كردن و بيمار شدن، آب و نان و شهرت نداشتن و دچار گرفتارى و سختى بودن نعمت است و بايد بر آنها شكر كرد.
 «و يشكو االيه و لا يشكو الى غيره» ؛ به خدا شكايت كند و نه به غير او.»
 شكايت بنده به خدا به گونه ‏اى كه كسى متوجه نشود، مناجات است. اين كه بنده در خلوت به خداى خويش بگويد كه تو سختي‏ها و مشكلات را در زندگى براى من فراهم كردي و من قبولش كردم. تو همراه و همسايه چندان خوبى برايم فراهم نكردى، تحملش كردم و... بدينِ معنا كه نه از غير و نه بر غير شكايت نكند، مناجات خواهد بود.  اگر چه اين مسائل را در نزد خدا ذكر مي ‏كند، امّا در عين حال مي پذيرد، آن‏ هم نه با غم و غصه و نگرانى.