پاسخ به چند شبههي يك نوجوان
پرسش (295):
با سلام، فرزند 14 سالهام (پسر) اخيراً شبهات و مسائل عقيدتي زيادي را طرح ميكند و ميگويد اين مسائل برايش اهميت دارد و حاضر است حتي درس را رها كند و به جستجوي پاسخ آنها برود. برخي از اين مسائل عبارتند از:
1ـ چه دليلي دارد كه ما مسلمانها بر حق هستيم؟
2ـ در بين اديان موجود؛ مسلمانها از محدوديتها (واجبات و محرمات) بيشتري نسبت به سايرين برخوردارند؟
3ـ در بين چند ميليارد جمعيت زمين، فقط يك ميليارد مسلمانند و از آن ميان فقط يكصد ميليون شيعه و از آن ميان فقط گروه اندكي مثل ما معتقد به ولايت فقيهاند. اين خود دليل بر احتمال عدم حقانيت ماست.
4ـ «جمهوري» به مردم و اكثريت احترام ميگذارد و آن را مطابق با حق ميداند. در حالي كه «اسلام» ربطي به مردم و نظر آنها ندارد. لذا تركيب جمهوري اسلامي يك تركيب متباين يا متضاد است. (البته اين تضاد و تباين را من نوشتهام. او اين مفاهيم را هنوز آشنا نيست)
5ـ در نهايت دچار يك ترديد اساسي در معتقدات و تمايلات شديد به مخالفان شده است.
از فعاليتهاي دگرانديشان ديني و كلامي نظير سروش و گنجي هم به دليل ساختار شكنيهاي جوان پسندانه خوشش ميآيد.
خواهشمندم: مرا راهنمايي كنيد.
با سلام، فرزند 14 سالهام (پسر) اخيراً شبهات و مسائل عقيدتي زيادي را طرح ميكند و ميگويد اين مسائل برايش اهميت دارد و حاضر است حتي درس را رها كند و به جستجوي پاسخ آنها برود. برخي از اين مسائل عبارتند از:
1ـ چه دليلي دارد كه ما مسلمانها بر حق هستيم؟
2ـ در بين اديان موجود؛ مسلمانها از محدوديتها (واجبات و محرمات) بيشتري نسبت به سايرين برخوردارند؟
3ـ در بين چند ميليارد جمعيت زمين، فقط يك ميليارد مسلمانند و از آن ميان فقط يكصد ميليون شيعه و از آن ميان فقط گروه اندكي مثل ما معتقد به ولايت فقيهاند. اين خود دليل بر احتمال عدم حقانيت ماست.
4ـ «جمهوري» به مردم و اكثريت احترام ميگذارد و آن را مطابق با حق ميداند. در حالي كه «اسلام» ربطي به مردم و نظر آنها ندارد. لذا تركيب جمهوري اسلامي يك تركيب متباين يا متضاد است. (البته اين تضاد و تباين را من نوشتهام. او اين مفاهيم را هنوز آشنا نيست)
5ـ در نهايت دچار يك ترديد اساسي در معتقدات و تمايلات شديد به مخالفان شده است.
از فعاليتهاي دگرانديشان ديني و كلامي نظير سروش و گنجي هم به دليل ساختار شكنيهاي جوان پسندانه خوشش ميآيد.
خواهشمندم: مرا راهنمايي كنيد.
پاسخ:
با نام خدا
پرسش در اين دوره از عمر نهتنها امري طبيعي است بلکه براي رشد فکري و روحي نوجوانان لازم و ضروري است. بسا پاسخ درست و تحقيقي، سبب دستيابي به کمالاتي در جواني و ميانسالي شود که از راههاي ديگر ممکن نباشد.
در اينگونه موارد سعي کنيد از طريق تمثيل بدو پاسخ دهيد. حتماً او نيز افراد و گروههايي را در تاريخ ميشناسد که تعدادشان اندک بود ولي بر حق بودند. به عنوان نمونه، مسيحيان که اينک بيش از دو ميليارد جمعيت دارند، در آغاز کمتر از ده نفر بودند بلکه چندين سال حضرت عيسي (ع) تنها بود و هيچ کس بدو ايمان نياورده بود. کساني که با ستمگران مبارزه ميکنند، در آغاز تعدادشان اندک بوده و آنگاه که به پيروزي نزديک ميشدند يا پيروز ميگشتند، مورد توجه مردم قرار ميگرفتند و مردم به آنها رو ميآوردند.
کمي و زيادي دوستان کسي نه دليل بر حقانيت اوست و نه دليل بر ناحق بودن او. تعداد پيروان يک دين نيز دليلي بر حقانيت آن نيست. سخن حق، حق است، حتي اگر يک نفر هم آن را نپذيرد و سخن باطل هم باطل است، اگرچه همهي مردم طرفدار آن باشند. حق و باطل، معيار و ميزان ديگري دارد که يا عقل است و يا بداهت، خواه آن بداهت عقلي و تجربي باشد و خواه بداهت ماوراء طبيعي.
جمهوري اسلامي و ولايت فقيه نيز همينگونه است. اگر همهي مردم دنيا آن را بپذيرند، بر حقانيت آن افزوده نميشود و اگر هيچ کس هم آن را نپذيرد، از حقانيت آن کاسته نميشود. معيار درستي آن، مطابقت با فهم و استنباط دينشناسان پرهيزگار است و معيار نادرستي آن نيز مخالفت با نظريات آنهاست.
ترکيب جمهوري و اسلامي، متباين يا متناقض نيست، زيرا جمهوري معاني متعددي دارد. اگر کسي جمهوريت را به معني وضع قانون بر اساس خواستهها يا صرفاً فهم بشري بداند، با اسلامي بودن جمع نميشود و ناسازگار است ولي اگر معني جمهوريت، وضع يا استنباط قانون بر اساس دستورات خدا باشد، آن دو با هم تباين ندارند. در جمهوري اسلامي، مردم حق انتخاب دارند ولي در چارچوب دستورات خدا. چنان که حق وضع قانون نيز دارند ولي آنهم بر اساس دستورات خدا. حق انتخاب رهبر و ديگر مسؤولان کشور خود را دارند ولي در صورتي انتخاب آنها اسلامي و الهي باشد که در چارچوب احکام الهي انتخاب کرده باشند.
با نام خدا
پرسش در اين دوره از عمر نهتنها امري طبيعي است بلکه براي رشد فکري و روحي نوجوانان لازم و ضروري است. بسا پاسخ درست و تحقيقي، سبب دستيابي به کمالاتي در جواني و ميانسالي شود که از راههاي ديگر ممکن نباشد.
در اينگونه موارد سعي کنيد از طريق تمثيل بدو پاسخ دهيد. حتماً او نيز افراد و گروههايي را در تاريخ ميشناسد که تعدادشان اندک بود ولي بر حق بودند. به عنوان نمونه، مسيحيان که اينک بيش از دو ميليارد جمعيت دارند، در آغاز کمتر از ده نفر بودند بلکه چندين سال حضرت عيسي (ع) تنها بود و هيچ کس بدو ايمان نياورده بود. کساني که با ستمگران مبارزه ميکنند، در آغاز تعدادشان اندک بوده و آنگاه که به پيروزي نزديک ميشدند يا پيروز ميگشتند، مورد توجه مردم قرار ميگرفتند و مردم به آنها رو ميآوردند.
کمي و زيادي دوستان کسي نه دليل بر حقانيت اوست و نه دليل بر ناحق بودن او. تعداد پيروان يک دين نيز دليلي بر حقانيت آن نيست. سخن حق، حق است، حتي اگر يک نفر هم آن را نپذيرد و سخن باطل هم باطل است، اگرچه همهي مردم طرفدار آن باشند. حق و باطل، معيار و ميزان ديگري دارد که يا عقل است و يا بداهت، خواه آن بداهت عقلي و تجربي باشد و خواه بداهت ماوراء طبيعي.
جمهوري اسلامي و ولايت فقيه نيز همينگونه است. اگر همهي مردم دنيا آن را بپذيرند، بر حقانيت آن افزوده نميشود و اگر هيچ کس هم آن را نپذيرد، از حقانيت آن کاسته نميشود. معيار درستي آن، مطابقت با فهم و استنباط دينشناسان پرهيزگار است و معيار نادرستي آن نيز مخالفت با نظريات آنهاست.
ترکيب جمهوري و اسلامي، متباين يا متناقض نيست، زيرا جمهوري معاني متعددي دارد. اگر کسي جمهوريت را به معني وضع قانون بر اساس خواستهها يا صرفاً فهم بشري بداند، با اسلامي بودن جمع نميشود و ناسازگار است ولي اگر معني جمهوريت، وضع يا استنباط قانون بر اساس دستورات خدا باشد، آن دو با هم تباين ندارند. در جمهوري اسلامي، مردم حق انتخاب دارند ولي در چارچوب دستورات خدا. چنان که حق وضع قانون نيز دارند ولي آنهم بر اساس دستورات خدا. حق انتخاب رهبر و ديگر مسؤولان کشور خود را دارند ولي در صورتي انتخاب آنها اسلامي و الهي باشد که در چارچوب احکام الهي انتخاب کرده باشند.