قبله حقيقي
پرسش (81):
سلام عليکم. با تشکر و خسته نباشيد.
1ـ آيا قبله امري مطابق با وجود هر فردي است و خداي قبله نيز همينطور؟ يعني نميشه کسي خداي او هواي او باشد (طه 16) و رو به قبله حقيقي ديگري به نام انسان کامل نماز بگذارد و نميشود کسي تعلق خاطر به انسان همچو خودش داشته باشد و انسان کامل و امام زمانش را بپرستد؟
2ـ اگر بلي آيا پرستش از همه پذيرفته ميشود؟ چنانچه با ديدگاه موحدان همه رو به يک قبله ميايستند، چه هوايش باشد و چه انساني چون خودش يا انسان کامل و...؟
3ـ اگر بلي در اينصورت چرا آنانکه نميدانند قبله حقيقي انسان کامل است، الاغ محشور ميشوند؟
4ـ آيا کسي بخواهد الاغ محشور نشود، بايد حتماً امام زمان خويش را بشناسد و رو به سوي او نماز بخواند؟
5ـ با توجه به دليل قبله نبودن ذات غيبي و عدم پرستش او، غيب بودن و محال بودن شناخت اوست، آيا اين امر در مورد امام زمان عليه السلام هم صادق است؟ چون ايشان در غيبت است و آنگونه که بتوان شخصاً بشناسيم نميشه، پس آيا پرستش انسان کاملي غير از ايشان اگه با محبت باشه به عنوان قبله حق است؟
6ـ آيا انسان کاملي که به او تمسک شده نيز در پس غيبت رود يا به سختي بتوان با او ارتباط داشت حکم امام غايب را مييابد؟
7ـ اينکه حضرتش فرمود در حوادث واقعه به روات احاديث ما رجوع کنيد، آيا هر حادثهاي حتي شخصي و جزئي را شامل ميشود؟
8ـ تمسک تام به انسان کاملي جز حضرتش به معناي به فراموشي سپردن حضرتش است، آيا عيبي نداره؟
9ـ آيا پرستش انسان کاملي جز او همان تأثيري را بر جان ما دارد که پرستش حضرتش؟ با تشکر
سلام عليکم. با تشکر و خسته نباشيد.
1ـ آيا قبله امري مطابق با وجود هر فردي است و خداي قبله نيز همينطور؟ يعني نميشه کسي خداي او هواي او باشد (طه 16) و رو به قبله حقيقي ديگري به نام انسان کامل نماز بگذارد و نميشود کسي تعلق خاطر به انسان همچو خودش داشته باشد و انسان کامل و امام زمانش را بپرستد؟
2ـ اگر بلي آيا پرستش از همه پذيرفته ميشود؟ چنانچه با ديدگاه موحدان همه رو به يک قبله ميايستند، چه هوايش باشد و چه انساني چون خودش يا انسان کامل و...؟
3ـ اگر بلي در اينصورت چرا آنانکه نميدانند قبله حقيقي انسان کامل است، الاغ محشور ميشوند؟
4ـ آيا کسي بخواهد الاغ محشور نشود، بايد حتماً امام زمان خويش را بشناسد و رو به سوي او نماز بخواند؟
5ـ با توجه به دليل قبله نبودن ذات غيبي و عدم پرستش او، غيب بودن و محال بودن شناخت اوست، آيا اين امر در مورد امام زمان عليه السلام هم صادق است؟ چون ايشان در غيبت است و آنگونه که بتوان شخصاً بشناسيم نميشه، پس آيا پرستش انسان کاملي غير از ايشان اگه با محبت باشه به عنوان قبله حق است؟
6ـ آيا انسان کاملي که به او تمسک شده نيز در پس غيبت رود يا به سختي بتوان با او ارتباط داشت حکم امام غايب را مييابد؟
7ـ اينکه حضرتش فرمود در حوادث واقعه به روات احاديث ما رجوع کنيد، آيا هر حادثهاي حتي شخصي و جزئي را شامل ميشود؟
8ـ تمسک تام به انسان کاملي جز حضرتش به معناي به فراموشي سپردن حضرتش است، آيا عيبي نداره؟
9ـ آيا پرستش انسان کاملي جز او همان تأثيري را بر جان ما دارد که پرستش حضرتش؟ با تشکر
پاسخ:
عليکم السلام و رحمة الله
1ـ قبلهي حقيقي، اولين تجلي خداي متعال و حقيقت محمديه است که در مراتب نزولي بهصورت انسان کامل تجلي ميکند. ولي از آنجا که همهي انسانها به دلايل مختلف، توانايي شناخت انسان کامل را ندارند يا از توانايي خود استفاده نميکنند، مأمور به توجه به قبلهي حقيقي اختياري نيستند، بلکه به ربّ خود بهصورت اضطراري توجه دارند و چون ربّ اضطراري هر کسي، اسمي از اسماء خداي متعال است، قبلهي او نيز همان اسم است و بداند يا نداند، رو به سوي آن اسم دارد و همهي کارهاي ظاهري و باطني وي براي آن اسم و متوجه به آن اسم انجام ميشود.
آيهي کريمه که بدان اشاره کرديد، به ربّ و قبله اختياري يا اضطراري اشاره ندارد، بلکه به اتخاذ ربّ اشاره دارد، يعني اين فرد بهگمان خود هوايش را اله دانسته يا انتخاب کرده است. اتخاذ اله، غير از وجود و تحقق اله است. چنين فردي نيز عبد اسمي از اسماء خداي متعال است و همهي کارهاي خود را براي او و بهسوي او انجام ميدهد، خواه بداند خواه نداند. به تعبير دقيق، همهي انسانها خداپرست هستند و هر کس بهزباني او را ستايش ميکند، اگرچه در مصداق خدا در فهم خود خطا ميکنند و همهي انسانها رو به خدا دارند و بهسوي او در حرکتند، اگرچه خود نميدانند.
2ـ عبادت از همه پذيرفته است و اگر پذيرفته نبود، کسي مراتب نزول و صعود عالم را طي نميکرد و حال آنکه آمدن به دنيا و مردن و ورود به عوالم ديگر، نشان ميدهد که همهي کساني که به دنيا آمدهاند مراتب نزول و صعود را طي کردهاند. در اين ترديد نيست. آنچه بايد مورد توجه باشد، اين است که پذيرش عبادت و پرستش به معني فعليت يافتن تمام استعدادها و قابليتهاي انسان نيست، چنانکه به معني دريافت روح و ريحان و وصول به سعادت نيست.
به تعبير ديگر، همهي انسانها با عبادات و پرستش ربّ خود بهسوي خداي متعال حرکت ميکنند و به اسمي از اسماء او ميرسند، ولي اينکه بهکدام اسم ميرسند و چگونه او را درمييابند، تفاوت دارد. برخي به اسم رحمن و رحيم واصل ميشوند و از برکات و تجليات آن اسم برخوردار ميگردند و برخي به اسم جبار و منتقم واصل ميشوند و از نقمات و تجليات آن اسم برخوردار ميگردند. بهشت و دوزخ از تجليات اسماء متعدد و مختلف خداي متعال است.
3ـ الاغ بودن يا شدن، ربطي به پذيرش عبادت و پرستش کسي ندارد. مگر الاغ که الاغ شده است، به اين دليل است که عبادت و پرستش او پذيرفته نشده است و مثلاً عبادت و پرستش غزال پذيرفته شده است؟ چنانکه گفته شد، همه عبادت ميکنند، همه بهسوي خدا يا رب خود توجه دارند و بهسوي او حرکت ميکنند، همه خدا يا ربّ خود را ميپرستند و عبادت و پرستش همه نيز مورد پذيرش ربّ خودشان هست. در عين حال برخي اسبند، برخي غزال و برخي انسان و ملک.
حماقت با الاغ بودن برابر است، خواه عبادت احمق پذيرفته شود، خواه نشود. همينکه سَر چنين انساني سر الاغ است و بدنش بدن انسان، نشاندهندهي اين است که اعمال وي مورد پذيرش قرار گرفته است و تنها حماقت و بلاهت او سبب شده است تا سرش به انسان شباهت نداشته باشد.
4ـ اگر کسي مجسمهي حماقت نباشد و کمي و تنها کمي فهم، درک، کياست و فراست داشته باشد و اهل انديشه باشد، امام زمان خود را خواهد شناخت. امام زمان از مجهولات نيست تا غير احمق نتواند او را بشناسد. آنکس که عمري به گرد خود ميچرخد و گمان ميکند بهپيش رفته است، اسب عصار است و الاغ آسيابان نه انسان؛ يعني الاغي است در شکل و صورت انسان و احمقي در قالب انديشمند.
5ـ نهتنها ذات خداي متعال آنگونه که شايستهي اوست، قابل شناخت نيست و نهتنها ذات و حقيقت انسان کامل براي همگان قابل شناخت نيست، بلکه تنها انسان کامل است که انسان کامل را ميشناسد، بلکه شناسايي ذات و حقيقت همچو موجودي ممکن نيست. آنچه شناخته ميشود، برخي از اعراض و صفات و ظواهر آنهاست. اين نکته را بسياري از حکيمان نيز دريافته و بدان تصريح کردهاند.
شناخت امام زمان نهتنها در زمان غيبت براي همگان ممکن نيست، بلکه در زمان حضور و ظهور آن حضرت نيز براي همگان ممکن نيست. اگرچه همگان استعداد و قابليت وصول به آن حضرت و سپس شناخت او را دارند، ولي کيست که از استعدادهاي خود بهخوبي استفاده نمايد؟ پاسخ پرسش 6 نيز همين است.
7ـ هر حادثهاي که فهم آن در حد و توان عامهي مردم نباشد و عرف عقلا در چنين مواردي به متخصص و خبره رجوع ميکنند، از مصاديق حديث شريف است.
8ـ چنين چيزي ممکن نيست، زيرا همهي اولياء وجهي از وجوه ولي خاتم هستند، بنابراين تمسک به هر وليي از اولياء خداي متعال، در حکم تمسک به وجهي از وجوه ولي الله خاتم است. اگر تمسک به انسان کامل سبب فراموشي ولي الله خاتم باشد، نشان ميدهد که آنکه گمان شده انسان کامل است، انسان کامل نيست. پاسخ پرسش 9 نيز همين است.
عليکم السلام و رحمة الله
1ـ قبلهي حقيقي، اولين تجلي خداي متعال و حقيقت محمديه است که در مراتب نزولي بهصورت انسان کامل تجلي ميکند. ولي از آنجا که همهي انسانها به دلايل مختلف، توانايي شناخت انسان کامل را ندارند يا از توانايي خود استفاده نميکنند، مأمور به توجه به قبلهي حقيقي اختياري نيستند، بلکه به ربّ خود بهصورت اضطراري توجه دارند و چون ربّ اضطراري هر کسي، اسمي از اسماء خداي متعال است، قبلهي او نيز همان اسم است و بداند يا نداند، رو به سوي آن اسم دارد و همهي کارهاي ظاهري و باطني وي براي آن اسم و متوجه به آن اسم انجام ميشود.
آيهي کريمه که بدان اشاره کرديد، به ربّ و قبله اختياري يا اضطراري اشاره ندارد، بلکه به اتخاذ ربّ اشاره دارد، يعني اين فرد بهگمان خود هوايش را اله دانسته يا انتخاب کرده است. اتخاذ اله، غير از وجود و تحقق اله است. چنين فردي نيز عبد اسمي از اسماء خداي متعال است و همهي کارهاي خود را براي او و بهسوي او انجام ميدهد، خواه بداند خواه نداند. به تعبير دقيق، همهي انسانها خداپرست هستند و هر کس بهزباني او را ستايش ميکند، اگرچه در مصداق خدا در فهم خود خطا ميکنند و همهي انسانها رو به خدا دارند و بهسوي او در حرکتند، اگرچه خود نميدانند.
2ـ عبادت از همه پذيرفته است و اگر پذيرفته نبود، کسي مراتب نزول و صعود عالم را طي نميکرد و حال آنکه آمدن به دنيا و مردن و ورود به عوالم ديگر، نشان ميدهد که همهي کساني که به دنيا آمدهاند مراتب نزول و صعود را طي کردهاند. در اين ترديد نيست. آنچه بايد مورد توجه باشد، اين است که پذيرش عبادت و پرستش به معني فعليت يافتن تمام استعدادها و قابليتهاي انسان نيست، چنانکه به معني دريافت روح و ريحان و وصول به سعادت نيست.
به تعبير ديگر، همهي انسانها با عبادات و پرستش ربّ خود بهسوي خداي متعال حرکت ميکنند و به اسمي از اسماء او ميرسند، ولي اينکه بهکدام اسم ميرسند و چگونه او را درمييابند، تفاوت دارد. برخي به اسم رحمن و رحيم واصل ميشوند و از برکات و تجليات آن اسم برخوردار ميگردند و برخي به اسم جبار و منتقم واصل ميشوند و از نقمات و تجليات آن اسم برخوردار ميگردند. بهشت و دوزخ از تجليات اسماء متعدد و مختلف خداي متعال است.
3ـ الاغ بودن يا شدن، ربطي به پذيرش عبادت و پرستش کسي ندارد. مگر الاغ که الاغ شده است، به اين دليل است که عبادت و پرستش او پذيرفته نشده است و مثلاً عبادت و پرستش غزال پذيرفته شده است؟ چنانکه گفته شد، همه عبادت ميکنند، همه بهسوي خدا يا رب خود توجه دارند و بهسوي او حرکت ميکنند، همه خدا يا ربّ خود را ميپرستند و عبادت و پرستش همه نيز مورد پذيرش ربّ خودشان هست. در عين حال برخي اسبند، برخي غزال و برخي انسان و ملک.
حماقت با الاغ بودن برابر است، خواه عبادت احمق پذيرفته شود، خواه نشود. همينکه سَر چنين انساني سر الاغ است و بدنش بدن انسان، نشاندهندهي اين است که اعمال وي مورد پذيرش قرار گرفته است و تنها حماقت و بلاهت او سبب شده است تا سرش به انسان شباهت نداشته باشد.
4ـ اگر کسي مجسمهي حماقت نباشد و کمي و تنها کمي فهم، درک، کياست و فراست داشته باشد و اهل انديشه باشد، امام زمان خود را خواهد شناخت. امام زمان از مجهولات نيست تا غير احمق نتواند او را بشناسد. آنکس که عمري به گرد خود ميچرخد و گمان ميکند بهپيش رفته است، اسب عصار است و الاغ آسيابان نه انسان؛ يعني الاغي است در شکل و صورت انسان و احمقي در قالب انديشمند.
5ـ نهتنها ذات خداي متعال آنگونه که شايستهي اوست، قابل شناخت نيست و نهتنها ذات و حقيقت انسان کامل براي همگان قابل شناخت نيست، بلکه تنها انسان کامل است که انسان کامل را ميشناسد، بلکه شناسايي ذات و حقيقت همچو موجودي ممکن نيست. آنچه شناخته ميشود، برخي از اعراض و صفات و ظواهر آنهاست. اين نکته را بسياري از حکيمان نيز دريافته و بدان تصريح کردهاند.
شناخت امام زمان نهتنها در زمان غيبت براي همگان ممکن نيست، بلکه در زمان حضور و ظهور آن حضرت نيز براي همگان ممکن نيست. اگرچه همگان استعداد و قابليت وصول به آن حضرت و سپس شناخت او را دارند، ولي کيست که از استعدادهاي خود بهخوبي استفاده نمايد؟ پاسخ پرسش 6 نيز همين است.
7ـ هر حادثهاي که فهم آن در حد و توان عامهي مردم نباشد و عرف عقلا در چنين مواردي به متخصص و خبره رجوع ميکنند، از مصاديق حديث شريف است.
8ـ چنين چيزي ممکن نيست، زيرا همهي اولياء وجهي از وجوه ولي خاتم هستند، بنابراين تمسک به هر وليي از اولياء خداي متعال، در حکم تمسک به وجهي از وجوه ولي الله خاتم است. اگر تمسک به انسان کامل سبب فراموشي ولي الله خاتم باشد، نشان ميدهد که آنکه گمان شده انسان کامل است، انسان کامل نيست. پاسخ پرسش 9 نيز همين است.