مقام چهارم: فقر
تا سالك از كردههاي خود پشيمان نگردد، توبه نكند و به جبران و تدارك گذشته نپردازد و تا توبه نكند، نفس از وقوع در مَنهيّات باز ندارد و ورع نورزد تا ورع نورزد، از متاع دنيا رو نگرداند و زهد را پيشه خود نسازد و تا از دنيا روگردان نباشد و بدان بيرغبت نگردد، عدم تملك اسباب از او راست نيايد و به فقر دست نيابد، از اينرو فقر مقام چهارم است.
نخست از گذشته باز ميگردد، توبه؛ آنگاه از فروافتادن در زشتيهاي پيشين پرهيز ميكند، ورع؛ آنگاه از دنيا كه سبب وقوع او در مَنهيّات بود، روگردان ميشود، زهد؛ چون دنيا نخواهد، اسباب تملك دنيا را نيز نخواهد، فقر.
نخست از گذشته باز ميگردد، توبه؛ آنگاه از فروافتادن در زشتيهاي پيشين پرهيز ميكند، ورع؛ آنگاه از دنيا كه سبب وقوع او در مَنهيّات بود، روگردان ميشود، زهد؛ چون دنيا نخواهد، اسباب تملك دنيا را نيز نخواهد، فقر.
مقام پنجم: صبر
صبر، حبس مريد است از مراد منهي عنه يا ربط كاره است بر مكروه مأمور به.[1] از جنيد پرسيدند: صبر چيست؟ گفت: «فرو خوردن تلخيها و روي ترش ناكردن»[2] و ذوالنون گويد: صبر دور بودن است از مخالفات و آرميدن با خوردن تلخيها و پيدا كردن توانگري به وقت درويشي.[3] به وقت بيان اقسام آن، معاني متعدد آن گفته خواهد شد.