آثار
اراده از ديدگاه متكلمان و حكماء مسلمان - نظريه ميرداماد (ره)
2ـ نظريه ميرداماد (ره)
همانگونه كه علم واجب تعالي به اشياء، داراي مراتبي است كه با مراتب هستي تناسب دارد و آخرين مرتبه علم او، مرتبه وجود خارجي اشياء است، چنانكه ديگر وجود اشياء پيش از اين وجود خارجي، از مراتب علم او بود، بنابراين، موجودات خارجي، از جهتي علم اويند و از جهتي ديگر، معلوم او. زيرا علم و معلوم، حقيقتي يگانه بيش نيستند و تغاير علم بودن و معلوم بودن آنها، به اعتبار است و همانگونه كه علم به معناي عالميت، عين ذات واجب تعالي است و به معناي معلوميت اشياء در وجود خارجي آنها، عين موجودات ممكن است و به معناي اول، قديم است و به معناي دوم، حادث، اراده نيز چنين است به يك اعتبار عين ذات اوست و به اعتبار ديگر، زائد بر ذات اوست.
گاهي منظور از اراده، معناي مصدري است، يعني ايجاد و آفرينش و گاهي منظور از آن حاصل مصدر است يعني فعل به وجود آمده و آفريده شده. به يك معنا، اراده عين علم و ذات واجب تعالي است و به معناي ديگر، زائد بر ذات اوست. همانگونه که در علم گفته شد، در اراده نيز ميتوان گفت كه اراده نيز داراي مراتب متعددي است كه با مراتب هستي تناسب دارد. همانگونه که آخرين مرتبه وجود اشيا، وجود خارجي آنهاست، اين آخرين مرتبه، علم نيز هست، چنانكه معلوم نيز هست، همينگونه، اين آخرين مرتبه، اراده هم هست، چنانكه مراد هم هست. پس از اين جهت كه موجودات خارجي كه پايان زنجيره وجودند، از جهت و اعتباري ارادهاند و از جهتي مراد، مانعي ندارد كه از جهتي اراده عين ذات واجب تعالي باشد و از جهت و اعتباري ديگر، زائد بر ذات باشد.
به بيان آخوند(ره)، ان الارادة قد يطلق و يراد به الامر المصدري النسبي اعني الاحداث و الايجاد و قد يراد به الحاصل اعني الحادث المتجدد ... فكذلك لإرادته سبحانه مراتب و اخيرة المراتب هي بعينها ذوات الموجود المتقررة بالفعل و انما هي عين الارادة بمعني مراديتها له لا بمعني مريديته اياها و ما به فعلية الارادة و الرضا و مبدئية التخصيص هو عين ذاته الحقه و هذا اقوي في الاختيار مما يكون انبعاث الارادة و الرضا بالفعل عن امر زائد علي نفس ذات الفاعل. [70]
حاصل سخن ميرداماد(ره) اين است كه اراده مانند علم داراي مراتبي است كه برخي از آن مراتب عين ذات واجب تعالي است كه خود سبب پيدايش يا ظهور مراتب مادون است و برخي از آن مراتب كه آخرين مرتبه وجود است، زائد بر ذات است و بدين ترتيب تعارضي حكم عقل با ظاهر روايات را حل ميكند. اين تحليل درست به نظر ميرسد و نقد جدي بر آن وارد نيست مگر آنچه را كه علامه طباطبايي(ره) در حاشيه اسفار[71] گفته است كه در نقل نظريه وي، بدان اشاره خواهد شد.