از مجاری طبیعی مریضی باید پرهیز کرد، چه در حرم باشد و چه بیرون از حرم

 
 
 

 

از مجاری طبیعی مریضی باید پرهیز کرد، چه در حرم باشد و چه بیرون از حرم

گفتاری از استاد حسینی شاهرودی در پاسخ به برخی از شبهات رایج این روزها

در مورد پرسشی که درباره ضرر و زیان داشتن اماکن مقدس یا آلوده شدن به میکروب‌ها یا ویروس‌هایی که در این روزها مشهور و شایع شده است و به‌طور کلی امنیت‌پذیری یا امنیت داشتن اماکن مقدس مانند مساجد، بیت الله الحرام، اعتاب مقدسه و مانند آن مطرح شده، چند نکته را عرض می‌کنم:

آیات قرآن و روایات به‌گونه‌های مختلف و برای مخاطبان مختلف و به منظور ارتقاء فهم نازل شده است، نه برای اطلاع یک واقعیت و حقیقت به گروهی و حفظ کردن آن. سبک و سیاق نزول قرآن به‌گونه‌ای است که کسانی که به آن اعتقاد دارند و آن را تلاوت می‌کنند، با تلاوت و تفکر در قرآن باید ارتقای فهم پیدا کرده و از دقت فهم برخوردار شوند.

به عنوان نمونه خدای متعال در آیاتی می‌فرماید که «يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّه‏» (مائده، 54) یا «يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون‏» (توبه، 111)؛ مؤمنان و بندگان ما کسانی هستند که در راه ما جهاد می‌کنند. در موارد و مصادیق دیگر می‌فرماید «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت، 69)؛ کسانی که فی سبیل الله جهاد نمی‌کنند، بلکه جهاد فی الله می‌کنند. ملاحظه می‌کنید که در دو دسته از آیات، در یک دسته جهاد در راه خدا را معرفی می‌کند و یک دسته جهاد فی الله را. یعنی کسانی که در راه خدا جهاد می‌کنند، اگرچه در آغاز خدا را چیزی و راه خدا را چیزی دیگر می‌دانند و خود را که مجاهد هستند، چیزی دیگر و آن‌که در مقابل آن‌ها قرار گرفته و طرف جهاد و جنگ است را چیز دیگری می‌دانند.

اما در دسته سوم می‌فرماید «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏» (انفال، 17). این دسته از آیات می‌فرماید که اصلاً شما نیستید که جهاد می‌کنید، ما جهاد می‌کنیم و این شما نیستید که تیراندازی می‌کنید، ما تیراندازی می‌کنیم. یا در آیات مشابه می‌فرماید «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّه‏» (انسان، 30). در جایی می‌فرماید «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان، 3)؛ ما راه را نشان می‌دهیم و این شما هستید که انتخاب می‌کنید ولی در آیه قبل می‌فرماید آن‌چه که شما می‌خواهید، آنی است که ما می‌خواهیم و به تعبیر دقیق‌تر، آن‌چه را ما می‌خواهیم، شما هم می‌خواهید، چه به نفع شما باشد و چه به ضرر شما؛ چه به حسب ظاهر موافق با اراده و مشیت ما باشد و چه نباشد ولی در واقع اول ما اراده می‌کنیم، آن‌گاه شما اراده می‌کنید.

معنای این گفتار این است که فی سبیل الله و فی الله نیست، بلکه ارتقاء پیدا کرده و خودِ الله است که هم جهاد می‌کند، هم راه جهاد و هم مقصد جهاد است، هم اراده می‌کند و بقیه خلق به تبع او و به دنبال او هستند. اما در عین حال راهی، جهادی، مجاهدی و مقصد جهادی هست که همه این‌ها به خدای متعال برمی‌گردد.

در دسته چهارم از آیات قرآن می‌فرماید: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان‏» (الرحمن، 26)، «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِق‏» (انبیاء، 18)؛ یعنی اصلاً نه این‌که جهاد، قتل، رمی، مشیت و مانند آن‌ها بلکه به‌طور کلی آن‌چه وجود دارد، عبارت از خدای متعال است و بقیه و تمام کسانی که در جهان طبیعت هستند، باطل و فانی هستند و حق بر باطل عیان و آشکار خواهد شد. همین مسیر را اگر تا آیه شریفه «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه‏» (قصص، 88) ادامه دهیم، خلاصه این می‌شود که تعلیم و تربیت از کجا شروع می‌شود؟ از جهاد فی سبیل الله، سپس به جهاد فی الله، مجاهد بودنِ خودِ خدای متعال، تبعیت اراده ما نسبت به خدای متعال، باطل بودن غیر و در عین باطل بودن، وجه خدای متعال بودن و از جهت وجه الله بودن به باقی و دائم بودن می‌رسیم.

ممکن است هر کسی یک آیه از مجموعه این آیات را در موقعیتی بخواند و برای خود توضیح و تفسیر کند، ولی آیات قرآن را باید با هم سنجید.

نمونه دیگر این است که در جایی قرآن می‌فرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً وَ الْجِبالَ أَوْتاداً» (نبأ، 6و7) ما کوه‌ها را همانند میخ قرار دادیم تا زمین را از مدار خود خارج نکند یا به لرزش نیفتد یا تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار نگیرد و یک گهواره نرم و ملایمی باشد که انسان‌ها در آن احساس آسایش و آرامش داشته باشند. بنابراین کوه‌ها مانند میخ ثابتند و بلکه سبب می‌شوند زمین هم ثابت باشد. اما در عین حال همین کوهی که همانند میخ، هم خود ثابت است و هم زمین را محکم نگه می‌دارد، در آیات دیگر می‌فرماید: «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلاً» (مزمل، 14)؛ کوه‌ها به شن‌های نرم و روان تبدیل می‌شود که هر کودکی هم می‌تواند بخشی از آن را جدا کند.

در آیه دیگر می‌فرماید «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش‏» (قارعه، 5)، همین کوه‌هایی که در جای دیگر فرمود مانند میخ و مایه ثبات زمین هستند و در مرتبه دیگر به شن‌های روان تبدیل می‌شوند، در مرتبه دیگر همانند پشم و پنبه زده شده هستند و بالاخره در آیات دیگر آمده است که: «وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً» (نبأ، 20)، آن‌چه که میخ می‌پنداشتید و تبدیل به شن روان و پشم زده شده شد، در نهایت چیزی جز سراب نیست.

کسی می‌تواند حقایق و مقاصد قرآنی را بفهمد که به همه این چهار دسته از آیات توجه داشته باشد. بنابراین در موضوع مورد بحث، این ویروسی که شناخته شده و سبب بیماری بسیاری شده است و بسیاری را بیش از آن‌چه که اثر بر سلامت آن‌ها داشته، سبب ترس و وحشت آن‌ها شده و بسیاری این ترس و وحشت را عمومیت و گسترش می‌دهند، آیا تأثیری بر سلامتی دارد؟ همه دنیا گفته‌اند که تأثیر دارد. اما آیا در مسجد هم تأثیر دارد؟ باید ببینیم معارف الهی چگونه تبیین شده است؟ آیا ویروس امر مستقلی است یا امر وابسته بلکه امر بالتبع؟ در نتیجه پیداست وقتی کل عالم هستی باطل و سراب است و جز وجه خدای متعال چیزی نیست، ویروس هم همین‌گونه است.

معنای این سخن این است که ویروس وجود دارد. ثانیاً این ویروس باذن الله و بامره و ارادته انجام می‌دهد ولو این‌که معدات آن اختیار یا سوء اختیار انسان باشد یا عمدی یا سهوی باشد، ولی آن‌چه در عالم اتفاق می‌افتد این است که اذن، اراده و مشیت خدای متعال بر کل عالم حاکم است، به‌گونه‌ای که اگر خدای متعال یا اذن و مشیت او نباشد، یک برگ بلکه یک الکترون هم تکان نمی‌خورد و از جای خود حرکت نمی‌کند.

پس این حقایق مجاری فیض و لطف خدای متعال هستند، چه ظاهر آن جمال باشد و چه جلال. یعنی همچنان‌که آب و غذایی که می‌خوریم مجرای فعل خدای متعال است، ویروس هم همین‌گونه است. همچنان‌که اگر کسی در مسجد و بیت الله الحرام یا در اعتاب مقدس مانند حرم مطهر امام رضا علیه الصلات و السلام باشد، وقتی تشنه شد، نمی‌تواند منتظر بماند تا امام رضا به او آب بدهد؛ این مجاری طبیعی قانون‌مند و سنت‌های تغییرناپذیر است. همچنین اگر کسی مریض هم شد، اگر در حرم باشد، نمی‌تواند منتظر بماند که امام رضا علیه السلام او را شفا بدهد. هر کسی در هر مسیری از طریق معدات و مجاری فیض خدای متعال که اقدام می‌کند، در واقع اذن و اراده خدا و ولی خدای متعال را همراه خود دارد.

بنابراین بر حسب ظاهر باید به ظاهر عقل، نقل، عرفان و آیات قرآن توجه کرد که هرکسی تکلیفی دارد و تکلیف این است که از میکروب و ویروس باید در تمام شرایط پرهیز کرد، مگر آن‌که خلاف آن ثابت شود. خلاف آن است که اضطرار باشد، مثلاً دشمن آمده و اگر ما به ویروس‌ها بپردازیم، از یک دشمن بزرگ‌تر غافل می‌شویم و الا در شرایط عادی ـ که اغلب شرایط زندگی انسان این‌گونه است ـ باید توجه داشته باشیم که ویروس مأمور الهی و مجرای فیض الهی است. تمام تضادها در عالم همین‌گونه است؛ جنگ‌ها، صلح‌ها، درگیری‌ها و تضادهایی که در جهان طبیعت وجود دارد، خشک‌شدن‌ها و سبز شدن‌ها، میوه دادن درختان و کنده شدن درخت‌ها تماماً مجرای فیض خدای متعال است. ظاهر این است که باید مطابق این ظواهر اقدام کرد. همچنان‌که خودِ ‌انبیا و اولیا اگر مریض می‌شدند، برای کسب سلامت و صحت و عافیت اقدام می‌کردند، در حالی که منبع و مبدأ سلامت و عافیت خودِ آن‌ها بودند. همچنان‌که اگر گرسنه باشد، برای سیر شدن خود اقدام و فعالیت می‌کنند.

حضرت موسی علیه الصلات و السلام پیامبر بزرگ است و بعد از پیامبر اسلام دومین یا سومین پیامبر در میان پیامبران برزگ خدای متعال است اما در عین حال وقتی به یک سفر طولانی رفته و نان و غذا ندارد، وقتی به مقصد خود که مدین است رسید، عرض می‌کند که «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقير» (قصص، 24)، خدایا من نان می‌خواهم. در برخی از تعابیر آمده است که منظور از خیر، خبز و نان است، در حالی که این‌گونه نبود که حضرت موسی توان تصرف در طبیعت نداشته باشد. او از پیامبران اولوالعزم است. بنابراین همچنان‌که در هنگام گرسنگی انسان باید به دنبال رفع گرسنگی باشد، در وقت بیماری باید برای رفع آن اقدام کند و از مجاری طبیعی مریضی، کسالت، فقر و مانند آن باید پرهیز کرد، چه در حرم باشد و چه بیرون از حرم؛ چه در بیت الله الحرام باشد و چه بیرون از آن. چون آن‌چه در این عالم اتفاق می‌افتد، به عنوان قوانین و سنت‌های جاری و مجاری فیض و لطف و رحمت خدای متعال برای ایجاد و تغییر و تحول و مانند آن است.

این یک قاعده کلی است. در مواردی که خود نتوانیم متوجه شویم که فاعلیت از آنِ کیست و مجرای فعل چیست، مراجعه کردن به عالمان، دانشمندان و متخصصان امر لازم و ضروری است و به نتیجه آن هم نباید کاری داشت. تکلیف ما مراجعه به علم، عالم، متخصص و دانشمند است و هر نتیجه‌ای هم داشته باشد، اهمیتی ندارد و اگر دسترسی به عالم هم نداشته باشیم، مراجعه به کسی که کمی بیشتر از ما تجربه داشته باشد. اما در عصر ما عالمان و اولیای بزرگ وجود دارد که می‌توان این تکالیف را از آن‌ها آموخت و دستور گرفت و هم متخصصانی مانند پزشکان در این زمینه هستند که منبع و حجت هستند و باید به آن‌ها مراجعه کرد و هر کسی در حد اطلاعات خود می‌تواند به داده‌ها و یافته‌هایی دست پیدا کند که در همان مسیری قرار دارد که متخصصان گفته‌اند یا برگرفته از آن‌هاست.

بنابراین پرهیز کردن از زمینه‌ها، ابزار و وسایل بیماری لازم است و قرار گرفتن در مسیری که به بیماری و کسالت بیانجامد قطعاً و یقیناً نادرست و نامشروع است و هم عقلاً و نقلاً و هم از نظر ولایت و هم شریعت حرام است و تفاوتی ندارد که در مسجد باشد یا بیت الله یا حرم و هر جای دیگر.