(7) عقل عاقل از کل تکوین برتر است
گفتارهای ماه مبارک رمضان 1436 ـ جلسه هفتم ـ 8/ 4/ 94 ـ شب سیزدهم ماه رمضان
شرح اصول کافی (7)
عقل عاقل از کل تکوین برتر است
ادامه روایت 11: وَ لا بَلَغَ جَمِيعُ العَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ العَاقِلُ
منظور از عابدین، اعم از ملائکه و جن و انس است
عابدین یعنی کسانی که یا مشغول عبادتند و یا هرگاه که از انجام عبادت ناتوان میشوند، فکرشان به عبادت مشغول است
هر کاری که موجودات انجام میدهند، به اذن و اراده و فعالیت خدای متعال و به تعبیر دیگر، بحول الله و قوته انجام میشود.
همه موجودات عالم هستی در فعل و رفتارشان تابع اراده، قوت و قدرت خدای متعال است، بنابراین همه در حال عبادت هستند و موجودی که به عبادت نپردازد، امکانپذیر نیست
همه موجودات در عبادت تکوینی برابر هستند، چون این عبادت از حیث وجودشان است؛ هرچه وجود بزرگتر، عبادت بزرگتر
در حوزه تشریع، عملی که موجود مختار انجام میدهد، در صورتی عبادت است که صحت آن مشروط به قصد قربت باشد، ولی در حوزه تکوین بدون استثناء همه موجودات عبد و تسلیم خدایند؛ نه مخالفت میکنند و نه میتوانند مخالفت کنند
لایمکن الفرار من حکومتک مربوط به تکوین است
فضیلت عبارت است از آنچه موجب اشتداد وجودی میشود
اثری که بر عبادت تشریعی و تکوینی تمام عالم هستی مترتب است، با اثری که بر عقل عاقل مترتب است، قابل مقایسه نیست، به خاطر اینکه عبادت تمام عابدان وجهی از وجوه عقل است
اثر عبادت تکوینی، آفرینش و گسترش آن است
عقل عاقل از کل تکوین برتر است؛ چون سمت علیت و غاییت دارد، ولو علیت ظلی باشد
تفاوت عقل اول و عقلی که غایت است، در اجمال و تفصیل است
وَ العُقَلاءُ هُمْ أُولُو الأَلبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ مَا يَتَذَكَّرُ إِلا أُولُوا الأَلبابِ
مقصود از عقل در این فراز روایت
ظهورات وجود دارای مراتب است؛ بنابراین اولوا الالباب و عقل نیز ذو مراتباند و عقل در اینجا تمام مراتب را شامل میشود
آنچه در ذکر مهم است، توجه به خدای متعال است و توجه بدون معرفت ممکن نیست
اولوا الالباب علاوه بر اینکه اهل ذکر هستند، اهل رسوخ در علم نیز هستند و از حکمت سهم وافر دارند
مقصود از عاقل در این سخن، کسی است که همه ویژگیها و کمالاتی که خدای متعال درباره اولوا الالباب گفته است، دارد؛ یعنی عاقلِ عالمِ حکیمِ راسخِ در علمِ کاملِ در حکمت و ایمان
[حدیث 12] عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ صلوات الله و سلامه علیه[1] يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»[2]
در شرح این حدیث فقط به جنبههای حدیثی پرداخته میشود
عقلا توانایی شنیدن و داوری گفتههای دیگران را دارند
با توجه به بشارت خدای متعال به بندگان خود، بر همه کسانی که توانمند هستند واجب است نظرورزی، تعقل، استدلال و وجاهت عقلی را بیاموزند
بررسی چگونگی انتقال علم حضوری و حصولی به دیگران
منظور از هدایت در آیه شریفه
نسبت هدایتهای تکوینی و تشریعی با قضا و قدر؛ در هدایتهای تکوینی، آنچه در قضای الهی است، در قدرهای متناسب خود عملی میشود؛ اما در هدایت تشریعی با توجه به اختیار انسان قضای الهی با قدرهای مختلف روبرو است
اشارهای به یکی از معانی «الدعا یرد القضا»؛ قضای الهی قدرهای مختلف متناسب با خود دارد که انسان یک قدر را انتخاب میکند و قدرهای دیگر را ترک میکند
بحثی در علم خدای متعال پیش از ایجاد
راه حل نهایی رد جبر و قبول اختیار
يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ
انبیا و معصومان، حجت مطلقند، اما دیگران حجتهای مقیدند
حجت یعنی کسی که در حوزه خود عالم و مورد اعتماد است