اعتکاف؛ قطع تعلق از اغیار
اعتکاف؛ قطع تعلق از اغیار
عبادتهایی که انسان برای تکمیل وجود خود به آن احتیاج دارد، باید مناسب با جنبههای وجودی او باشد. انسان، هم موجود اقتصادی است، بنابراین عبادتی میخواهد که به اقتصاد بیانجامد، مثلاً دعا کند «یا خیر المسؤولین و یا اوسع المعطین». این تعبیرها یعنی وجود انسان و ظاهر و باطن او، حیثیتهای اقتصادی، سیاسی و جنبههای مختلف دارد.
یکی از جنبههای وجودی انسان ـ که اگر نگوییم مهمترین جنبه اوست، حداقل این است که آثاری بر این جنبه مترتب میشود که بر جنبههای دیگر معمولاً مترتب نمیشود، اگرچه باید مترتب شود ـ حیثیت فردانیّت اوست. حیثیتی که در دنیا انسان یکی است و تنها؛ تنها میآید، تنها میرود، تنها محشور میشود؛ «لقد جئتمونا فرادی»، (انعام، 94) این یک بودن انسان ولو اینکه در میان هزاران و میلیونها نفر زندگی میکند، اما همهچیز او منحصر به فرد است، یعنی هر کاری که انجام میدهد، هر سخنی که خودش میگوید یا دیگران میگویند، حساب ویژهای دارد که از این حساب ویژه یک ذره به دیگران نمیتواند بدهد، یک ذره هم از حساب دیگران نمیتواند بیاید و آن عبارت است از فردانیت و کتاب وجودی نفس او.
این کتاب وجودی نفس که هرچه که بیاید، اگر یک ذره کمال آمد، اگر حاتم طایی هم باشد، از این کمال نمیتواند به کسی ببخشد، اگر بخیل هم باشد، نمیتواند ببخشد. چون یا عین وجود او میشود و یا عین وجودش بوده و عیان و آشکار میشود. اگر درس میخواند، اگر مطالعه میکند، اگر جهاد میکند، هر کاری که انجام میدهد، عین وجودش میشود و هیچ کس سهمی در آن ندارد.
به این، حیثیت فردانیت نفس یا تشخص نفسانی گفته میشود. این حیثیت عباداتی میخواهد که با فردانیت تناسب داشته باشد. عباداتی که دور از چشم همگان باشد، دور از شلوغی بازار و خیابان باشد، دور از شلوغی حتی عبادتهای جمعی همچون حج و مانند آن باشد. یعنی گوشه گرفتن ولی گوشه گرفتنی که عوارض نداشته باشد که همانهایی است که مورد تأیید خدای متعال و اولیای خدای متعال هم بوده و هست.
اعتکاف یکی از این عبادتهاست. روزه نیز یکی دیگر از این عبادتهاست. اعتکاف یعنی اینکه آدم ارتباطش را با جامعه قطع کند و در خود فرو برود. در طول سال مناسبتهایی هست که معمولاً سهروزه است ـ تا هفت روز هم در برخی از موارد هست، ولی معمولاً سه روزه است ـ در این سه روز، اولاً باید در یک مسجد حضور پیدا کند، از مستحبات مؤکد آن است که در مسجد باشد. ثانیاً به کارهای جمعی نپردازد، یعنی معامله ـ ولو تلفنی هم ـ نکند. حتی در آنجا مثلاً حساب و کتابهای مغازهاش را هم انجام ندهد؛ یعنی کارهایی را که بهنوعی مربوط به دنیاست، مربوط به همگان و جامعه است. آنجا فقط به خودش و خودش و خودش بپردازد، بهگونهای که در این مدت کوتاه چنان ارتباطش را با دیگران قطع کرده باشد و چنان به خودش پرداخته باشد که وقتی که برمیگردد، بتواند به صراحت بگوید، ببیند و بیابد که فقط و فقط به خدا نیازمند است و به هیچ کس دیگر نیازمند نیست. در این سه روز باید اینگونه تمرین کند که بگوید ما در این سه روز دستمان از همه خلق کوتاه بود، اما زندگیمان خوب انجام شد، بهترین کارها و عبادتهای ما انجام شد. در این سه روز چشم ما و توجه ما فقط به خدا بود، زبانمان فقط به خدا مشغول بوده.
این سه روزها اگر تکرار بشود، بهگونهای که بعد از اعتکاف وقتی که در جامعه قرار میگیرد بتواند بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین، این سه روز میتواند سی روز بشود، میتواند سیصد روز بشود، میتواند سی سال و صد سال باشد.
پس ویژگی و خاصیت منحصر بفرد عبادتهای شخصی مانند اعتکاف این است که تعلق از اغیار را قطع میکند و اتصال به خدای متعال را عیان و آشکار میکند و انسان را آماده میکند برای اینکه این قطعِ تعلقِ سهروزه را گسترش بدهد. اینکه میگوید ما بدون بقیه خلق هم میتوانیم زندگی کنیم، این را در عبادتهای شخصی باید در وجود خود تثبیت کند. بهگونهای که بگوید اگر الان اتفاقی بیفتد و تمام خلق با ما قهر باشند، هیچ کس با ما صحبت نکند، هیچ کس هیچ جنسی از ما نخرد، هیچ کس چیزی به ما نفروشد، میتوانم خودم و خدا، دو نفری، به بهترین وجه زندگی کنیم.
این مهمترین وجه اعتکاف است. اما در عین حال جنبههای دیگری هم دارد. جنبه دیگر آن بهطور کلی تمرین عبادت کردن و نماز خواندن است. در اوقاتی که در جامعه، خانواده، شغل و مانند اینها حضور داریم، کارها متداخل است، یعنی میخواهد نماز بخواند، مشتری هم آمده است، میخواهد قرآن بخواند، تلفن هم زنگ میزند، میخواهد غذا درست کند، میبیند کار دیگری هم در کنار آن باقی مانده است. دوران اعتکاف دوران تمرین عبادتی است که مزاحمتِ با دیگران نداشته باشد. شاید این خود مقدمهای بشود که وقتی که نماز میخواند، یک مشتری هم آمده، بتواند تشخیص بدهد که تقدم با کدام یک است؛ برخی مواقع ممکن است که نماز مقدم باشد، اینکه فرمود که «به نماز نگویید کار داریم، به کار بگویید نماز داریم»، بعضی اوقات است که حقیقتاً اینگونه است که وقتی الله اکبر گفتند، باید در مغازه بسته شود. در جای دیگری هست که واقعاً راه انداختن کار یک مؤمن آنقدر اهمیت دارد که اگر کار او را راه نیندازیم، از اتوبوس روستا جا میماند، و اگر جا بماند، چند کار دیگر گره میخورد. اینکه انسان بتواند تشخیص بدهد، احتیاج به آرامش، جامعیت فکری و قرار نفسانی دارد، که اینهم از خاصیتهای دیگر اعتکاف است.