(63) حیثیت وجودی همه موجودات بدون استثناء مرضی خدای متعال است
کتاب توحید ـ درس 63 ـ 28/ 10/ 95
شرح اصول کافی درس 181
حیثیت وجودی همه موجودات بدون استثناء مرضی خدای متعال است
ادامه [حدیث 79] عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام فِي دُعَاءٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَكَتَبَ إِلَيَّ لَا تَقُولَنَّ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَلَيْسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهًى وَ لَكِنْ قُلْ مُنْتَهَى رِضَاهُ
علم و هریک از صفات ذاتی خدای متعال، حکم ذات را دارند و نامتناهی هستند اما صفات فعلی به سبب اضافه آنها به افعال بهویژه افعال مادی طبیعی، در عین نامتناهی بودن فی نفسه، در مقام تحقق در مورد متعلقات و نسبت به افعال متعلق به صفات فعلی، نامتناهی نیستند (البته به نظر رایج)
افعال خدای متعال فی نفسه نامتناهی هستند؛ یعنی هریک از مراتب عوالم هستی ـ حتی عالم طبیعت ـ حد و اندازه ندارند؛ اگرچه مرتبه نازل نسبت به مرتبه عالی متناهی است
هر یک از انواع موجودات در یک مرتبه ـ مثلاً انسان در جهان طبیعت ـ نیز نامتناهی هستند؛ اگرچه نسبت به تمام انواع همان مرتبه متناهی هستند
توضیحی درباره معنای اینکه افراد نوع انسان در جهان طبیعت نامتناهی است
تعداد دورههای عالم طبیعت نامتناهی است
علاوه بر اینکه هریک از انواع نامتناهی هستند، هریک از افراد هر نوع نیز نامتناهی است؛ اگرچه نسبت به تمام افراد همان نوع متناهی است
هریک از افراد نوع انسان به حکم ظهور اسماء و صفات نامتناهی خدای متعال در آنها ـ یا ظاهراً یا باطناً ـ نامتناهی است؛ چون اگر متناهی باشد، لازمهاش این است که ظهورات اسماء متناهی و در نتیجه اسماء و پس از آن خدای متعال متناهی باشد
«رضا» عبارت است از تعلق اراده بالاصاله خدای متعال به چیزی؛ در مقابل آن تعلق بالتبع اراده خدای متعال به چیزی است که «مراد» نامیده میشود
بنابراین برخی از موجودات مرضی خدای متعال هستند و برخی مراد او؛ در نتیجه رضای خدای متعال متناهی است، چون بخشی از موجودات را شامل شده است؛ وقتی رضا محدود باشد، میتوان گفت «الحمد لله منتهی رضاه»
البته بالاصاله و بالتبع بودن رضای خدای متعال را باید بصورت نسبی لحاظ کنیم، به این معنا که همه افعال خدای متعال مرضی او هستند، اگرچه نسبت به برخی از افعال دیگر مرادند
به تعبیر دیگر، اراده و رضایت امر تشکیکی است
گفتیم اراده خدای متعال گاهی بالاصاله است و گاهی بالتبع. اینکه گفتیم برخی از موجودات مرضی خدای متعال نیستند، آیا در همه مراتب مرضی نیستند یا در برخی از مراتب؟ در حالی که در مرتبه وجود علمی که عین ذات خدای متعال است، مرضی خدای متعال هستند. همچنین در عالم عقل و مثال مرضی است و فقط در جهان طبیعت مرضی نیست. بنابراین باید بگوییم برخی از موجودات در برخی از عوالم وجود بالتبع هستند
اما حق این است که همه موجودات از نظر وجودشان مرضی خدای متعال هستند؛ حیثیت وجودی همه موجودات بدون استثناء حتی در اسفل سافلین مرضی خدای متعال است؛ بهگونهای که بر حیثیت وجودی موجودات یا چیزی قابل افزایش نیست تا رضای خدای متعال افزایش پیدا کند یا حتی اگر همه عالم بر حیثیت وجودی این موجود افزوده شود، بر رضایت خدای متعال افزوده نخواهد شد
اما در عین حال معنای اینکه «ان الله لایرضی لعباده الکفر» چیست؟ باید گفت این عدم رضایت، سالبه به انتفاء موضوع است یعنی چیزهایی را راضی نیست که امر عدمی هستند و به تعبیر دیگر، حیثیتهای عدمی کفر، عصیان، تمرد، تکبر و استکبار است که مورد رضایت خدای متعال نیست؛ چون چیزی نیست
علاوه بر این بهطور ویژهتر، بنابراین که هر موجودی وجهی از وجوه و جلوهای از جلوات خدای متعال است، مگر میشود مرضی خدای متعال نباشد؟ جلوه که از صاحب جلوه جدا نیست!
رضا به هر معنایی که باشد، در برابر کراهت و سخط است. بنابراین چیزهایی که مرضی خدای متعال است، به چیزهایی که مکروهند و سخط خدای متعال به آنها تعلق گرفته، حد خوردهاند. در این صورت هر مجموعه موجودات به حدود اسم، صفت و موجودات مقابل خود محدود میشوند
البته این نکته هم با توجه به آنچه پیشتر گفته شد باید اصلاح شود. به این صورت که: سخط و کراهت گفته شده، سخط و کراهت خدای متعال نیست و سخط و کراهت خلق است، به این دلیل که چیزهایی است که برای خلق مطلوب نیست و مکروه است و خدای متعال کراهت برای خلق را مکروه فرموده
[حدیث 80] عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام يَسْأَلُهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ كَانَ يَعْلَمُ الْأَشْيَاءَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَ كَوَّنَهَا أَوْ لَمْ يَعْلَمْ ذَلِكَ حَتَّى خَلَقَهَا وَ أَرَادَ خَلْقَهَا وَ تَكْوِينَهَا فَعَلِمَ مَا خَلَقَ عِنْدَ مَا خَلَقَ وَ مَا كَوَّنَ عِنْدَ مَا كَوَّنَ فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَالِماً بِالْأَشْيَاءِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَشْيَاءَ كَعِلْمِهِ بِالْأَشْيَاءِ بَعْدَ مَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ
اشاره به روایتی درباره ایوب بن نوح: عن عمر بن سعيد المدائني انه قال: كنت عند ابي الحسن العسكري عليه السلام اذ دخل أيوب بن نوح و وقف قدامه فامره بشيء ثم انصرف فالتفت الى ابو الحسن عليه السلام و قال: يا عمر: ان احببت ان تنظر الى رجل من اهل الجنة فانظر الى هذا