(85) آفرینش پیوسته رو به کمال و تفصیل میرود
کتاب توحید ـ درس 85 ـ 25/ 11/ 95
شرح اصول کافی درس 203
آفرینش پیوسته رو به کمال و تفصیل میرود
ادامه [حدیث 109] لَوْ كَانَ مَعَهُ شَيْءٌ فِي بَقَائِهِ لَمْ يَجُزْ أَنْ يَكُونَ خَالِقاً لَهُ لِأَنَّهُ لَمْ يَزَلْ مَعَهُ فَكَيْفَ يَكُونُ خَالِقاً لِمَنْ لَمْ يَزَلْ مَعَهُ وَ لَوْ كَانَ قَبْلَهُ شَيْءٌ كَانَ الْأَوَّلَ ذَلِكَ الشَّيْءُ لَا هَذَا وَ كَانَ الْأَوَّلُ أَوْلَى بِأَنْ يَكُونَ خَالِقاً لِلْأَوَّلِ ...
عموم مردم (یعنی علما) کاربرد صفات درباره خدا و خلق را یا مشترک لفظی بین انسان و خدا میدانند و یا برخی آن را مشترک معنوی میدانند؛ اما در روایت شریف امام علیه السلام بهگونهای تفسیر میکنند که اگرچه مشترک معنوی است ولی ذومراتب است
نگاه عرفی و متکلمان در علت نیازمندی موجودات به آفرینش، حیث حدوث است
بحثی در حکومت ازلی و ابدی اسماء الهی در عرفان
اسم بدون ظهور امکانپذیر نیست و حتی اسماء مستأثر هم مظهر دارند
ظهور و بطون عین اسماء است؛ اما نه به این معنا که اسم ظاهر، بطون آن از بین رفته باشد یا اسم باطن، ظهور آن از بین رفته باشد
ظهور از کمالات اسماء الهی است که با آنها مساوقت دارد
علم خدای متعال به جزئیات اولاً وجود دارد، ثانیاً تفصیلی است و ثالثاً سبب تغییر در علم خدای متعال نمیشود. تغییر و تحول به خاطر محدودیتهایی که است که ما در جهان طبیعت میبینیم
اصل جهان طبیعت از مبدَعات است و متوقف بر قابلیت نیست؛ بنابراین متوقف بر زمان نیست و نمیتوان پیشینه عدمی برای آن در نظر گرفت
آفرینش عالم هستی و از جمله عالم طبیعت متوقف بر علم، قدرت و اراده خدای متعال است؛ علم، قدرت و اراده او نیز امر زائد بر ذات نیست و عین ذات اوست. بنابراین آفرینش موجودات ابداعی متوقف بر ذات خدای متعال است
بر این اساس، موجودات یا ازلی و ابدیاند و یا اصلاً موجود نیست؛ شق دیگر نداریم
نقد نظریه رایج درباره آفرینش (تنزل موجودات از مرتبه وجوبی تا اسفل سافلین و سپس تکامل و تعالی)
آفرینش پیوسته رو به کمال و تفصیل میرود
بنابراین آفرینش عبارت است از تجلی تفصیلیِ پیوستهی خدای متعال که در این پیوستگی، هر تجلی، متجلیتر و مفصلتر از تجلی قبل میشود
فقط خاندان پیامبر هستند که بر همه اسماء (بجز اسم مستأثر) احاطه دارند
مخاطب این روایت، مخاطب عام است، نه خاص
ادامه [حدیث 109] قِيلَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْزَمَ الْعِبَادَ أَسْمَاءً مِنْ أَسْمَائِهِ عَلَى اخْتِلَافِ الْمَعَانِي- وَ ذَلِكَ كَمَا يَجْمَعُ الِاسْمُ الْوَاحِدُ مَعْنَيَيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ النَّاسِ الْجَائِزُ عِنْدَهُمُ الشَّائِعُ وَ هُوَ الَّذِي خَاطَبَ اللَّهُ بِهِ الْخَلْقَ فَكَلَّمَهُمْ بِمَا يَعْقِلُونَ لِيَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً فِي تَضْيِيعِ مَا ضَيَّعُوا فَقَدْ يُقَالُ لِلرَّجُلِ كَلْبٌ وَ حِمَارٌ وَ ثَوْرٌ وَ سُكَّرَةٌ وَ عَلْقَمَةٌ وَ أَسَدٌ كُلُّ ذَلِكَ عَلَى خِلَافِهِ وَ حَالاتِهِ لَمْ تَقَعِ الْأَسَامِي عَلَى مَعَانِيهَا الَّتِي كَانَتْ بُنِيَتْ عَلَيْهِ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ لَيْسَ بِأَسَدٍ وَ لَا كَلْبٍ فَافْهَمْ ذَلِكَ رَحِمَكَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ اللَّهُ تَعَالَى بِالْعِلْمِ بِغَيْرِ عِلْمٍ حَادِثٍ عَلِمَ بِهِ الْأَشْيَاءَ
علم اصلاً به معنای افزودن بر عالم نیست