بخش یکم: عرفان نظری - جايگاه انسان از ديدگاه عرفان

جايگاه انسان از ديدگاه عرفان

در بينش عرفاني بلكه به‌طور كلي در تفكر اسلامي و ديني، مقام انسان بالاتر از همه موجودات ديگر است كه به‌صورت رمزي سجده ملايكه بر انسان بيان شده است.

از منظر عرفان، انسان صورت الهي است؛[119] شريف المنزله و رفيع الدرجه است؛[120] عالم اصغر است كه روح عالم اكبر و علت و سبب آن است؛[121] اكمل موجودات است؛ هم خلق است و هم حق است؛[122] مختصر الشريف است كه جميع معاني عالم كبير موجود در آن است؛ نسخة جامعه است كه آن‌چه در عالم كبير است از اشياء و نيز آن‌چه در حضرت علميه است از اسماء، مجموع در آن است؛[123] كون جامع است؛[124] هرچه در عالم اكوان است، مسخّر آن است و خلاصه، هرچه در اين عالم است خلاصه‌وار موجود در آن است...؛ اكمل مجالي حق است كه حق تعالي كه در جميع صور عالم تجلي دارد، تجلي‌اش در انسان به نحو اعلا و اكمل است؛ مجمع جميع حقايق و مراتب وجود انسان كه در مراتب وجودش همه كمالات عالم اكبر با جميع كمالات حضرت الهي اسمايي و صفاتي منعكس است، در قصد اول در ايجاد آخر، به‌صورت، ظاهر، به سورت، (منزلت) باطن، نسبت به الله، عبد و نسبت به عالم، رب است.[125]

عبادت و كرنشي بزرگ‌تر از سجده نيست كه ملكوتيان و هر كه در حد و اندازه آنان است مأمور به آن بوده و هستند و اگر ديگران بدان مأمور نشدند، شايستگي تعلق خطاب را نداشتند. مقصود از آفرينش عالم هستي، گستردن فيض و لطف و رحمت و نعمت، وجود انسان است.

به تعبير دقيق‌تر، هدف از كثرت عالم هستي، با همه مراتب آن‌ها اين است كه حق تعالي خود را در وجود انسان تماشا كند و به تعبير ابن عربي، لمّا شاء الحق سبحانه من حيث اسمائه الحسني التي لايبلغها الاحصاء ان يري اعيانها و ان شئت قلت ان يري عينه في كون جامع يحصر الامر كله ...، فاقتضي الامر جلاء مرآة العالم فكان آدم عين جلاء تلك المرآة و روح تلك الصورة.[126]

انسان كامل مظهر اسم اعظم است «و اسم اعظم همان فيض اقدس است كه معرّا از شوايب كثرت و ظهور است؛[127] حق مخلوق به است كه عالم به سبب او آفريده شده است[128] و به تعبير امير كائنات صلوات الله عليه، «نحن صنايع ربنا و الناس بعد صنايع لنا».[129] در مقابل ملايكه مقدس كه خدا را به حمد تسبيح و تقديس كنند،[130]  انسان كامل «خدا را با جميع تسبيحات عالم، تسبيح گويد.»[131] مظهر رحمت تام و تمام حق تعالي است، به‌گونه‌اي كه با حضور او در هر عالمي، به‌خاطر گسترش رحمت حق به‌وسيله او، تجليات حق در آن عالم به كامل‌ترين صورت، ظهور و تحقيق مي‌يابد. خروج او از هر عالمي در مسير صعود سبب انعدام و هلاكت آن عالم مي‌شود و چون اين عالم را ترك كند و به عالم آخرت سفر نمايد، عالم تباه و از كمالات تهي مي‌گردد.[132]

مشاهدة او در حكم مشاهدة حق تعالي است، چنان‌كه حضرت ختمي مرتبت … فرمود: «من رآني فقد رأي الحق»[133] و كسي كه بخواهد حق را مشاهده كند از طريق مشاهدة انسان كامل به اين مقصود واصل شود.[134]