بخش یکم: عرفان نظری - حقيقت محمديه

 

حقيقت محمديه

مصداق اتم انسان كامل، حقيقت محمديه است كه به اعتبار باطن خود، واسطة فيض است و به اعتبار جنبة خلقي و وجود مادي حادث، عبد مربوب و مرزوق است. «به اعتبار اول «و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي»،[135] و به اعتبار دوم،[136] «أنا بشر مثلكم يوحي اليّ».[137]

حقيقت محمديه به اعتبار جهت نبوت، مظهر رحمان است و به اعتبار جهت ولايت، مظهر اسم رحيم است و به اعتبار وحدت و جهت جامعيت مقام ولايت و نبوت، مظهر اسم الله است.[138]

لازم به يادآوري است كه «رحمن اسم حق است، به اعتبار آن‌كه مفيض اصل وجود است و رحيم اسم حق است، به اعتبار آن‌كه مفيض كمالات و شؤونات معنوي بر حقيقت انسان است.»[139]

مظهر كامل اسم اعظم در انبياء، حقيقت خاتميت و در اولياء حقيقت ولويّت حضرت علي مرتضي و شاه اولياء و ائمة بعد از اوست.[140]

و نيز معلوم است كه تماميت انسان و نيابت و خلافت او از حضرت حق تعالي و مظهريت او براي همه اسماء و صفات او، مربوط به حقيقت و صورت الهي اوست، نه جنبة‌ مادي و صورت حيوانيت او. به همين خاطر است كه اولاً، همه انسان‌ها خليفة الهي نيستند، چه اگر ملاك خلافت و تماميت فيض، صورت مادي انسان بود، بايد همه خليفه او باشند، از اين‌رو مردي و زني، ذكوريت و انوثيت در خلافت الهي تأثيري ندارد.

به تعبير ابن عربي، إن الانسانية لما كانت حقيقة جامعة للرجل و المرأة، لم‌يكن للرجال علي النساء درجة من حيث الانسانية.[141]

گفتيم كه انسان مظهر اسم اعظم است كه مصداق آن حقيقت محمدي است كه فتح عالم امكان بدو و به خاندان پاك وي انجام شده است، چنان‌كه فرمودند: «بكم فتح الله و بكم يختم»؛[142] هم آغاز ظهور حق تعالي و پيدايش تعيّنات با اوست و هم پايان آن؛ بدين خاطر كه او اولين موجود و مبدأ ظهور عالم است.[143] چنان‌كه خود فرمود: «أول ما خلق الله روحي».[144]

بايد توجه داشت كه «مراد از حقيقت محمديه، حضرت محمد بن عبدالله … و بلكه هيچ شخص خاصي نيست، زيرا كه سعه و اطلاق آن، مجالي براي اشخاص باقي نمي‌گذارد.[145]

منظور از او، موجودي است كه نه‌تنها محيط بر عالم طبيعت، بلكه محيط بر عالم امكان است كه در روايات به عقل يا به روح پيامبر … تعبير شده است كه همه انبياء و از آدم صفي تا عيساي مسيح ‰ همه مظاهر آن حقيقت و ورثة او هستند.»

از آدم تا خاتم ‰ ورثه و هر شرعي كه در هر زماني ظاهر مي‌شود و هر علمي كه در نبي و وليي ظهور مي‌يابد، آن ميراث محمدي است كه «جوامع كلم»[146] به او اعطا شده و كلمات الله هم پايان نمي‌يابند.[147] با اين‌كه همه انبياء و اولياء، ورثه او هستند، ولي نزديك‌ترين كس به وي، علي ابن ابيطالب † است. اين مسأله با تفصيل بيشتر در «انسان‌شناسي»[148] آمده است.