بخش یکم: عرفان نظری - ذات، صفت، اسم

ذات، صفت، اسم

از ذات، هيچ‌كس هيچ خبري ندارد، چون نه اسم دارد و نه رسم. «مقام ذات، مقام استهلاك صفات واسماء است.»[40] اگر گفته شده است كه ذات حق عبارت است از مقام مستجمع جميع كمالات، در واقع اين مفهومي ذهني و انتزاعي بيش نيست و به هيچ‌رو حقيقت ذات نيست. «ذات اقدس الله كه همان هويّت مطلقه است، فوق آن است كه به فكر حكيم و يا به شهود عارف در آيد، از اين‌رو هيچ مسأله‌اي را نمي‌توان يافت كه دربارة آن ذات طرح شده باشد.»[41]

صفت: هر كمال وجودي را صفت گويند و به تعبير ديگر، تعيّنات ذات همان حقايق خارجيه هستند كه اگر تنها ملاحظه گردند، وصف خوانده مي‌شوند و اگر از جهت ظهور ذات در آن‌ها و ارتباطي كه آن‌ها با ذات مطلق دارند در نظر گرفته شوند، اسم ناميده مي‌شوند.[42]

صفات به اعتباري تعين ذاتند و در مقام احديت مستهلك در ذات و عين ذاتند.[43] پس اسم عبارت است از لحاظ ذات با صفت. مثلاً رحمن يعني ذات داراي رحمت و قهار يعني ذات داراي قهر[44].

رحمت و قهر صفتند و به اضافة ذات، اسمند. با توجه به كثرت صفات، اسماء نيز متكثّر است، زيرا تكثّر ذات در مقام اسماء و صفات، ناشي از تكثّر صفات است و صفات منشأ تكثّر اسماي حقند و تكثّر صفات منبعث از مراتب غيبيه صفات است كه در احديت ذات، عين ذاتند و علت پيدايش صفات و اسماء، مفاتيح غيبند كه در غيب و باطن ذات موجودند، ولي به وجود عين ذات نه زايد بر ذات.[45]

كثرت اسماي حق به‌حدّي است كه عالم و عالميان مظاهر و صفات و اسماي الهي‌اند و هر حقيقتي از حقايق كلي، تحت تربيت اسمي از اسماء قرار دارد. حتي حقايق جزيي عالم نيز به اسمي از اسماي حق تعالي مربوط است[46] و تحت حكومت و سيطره او قرار دارد.

اسم الاسم: الفاظ و كلماتي كه حكايت از اسماي الهي دارد، اسم الاسم است نه اسم. چنان‌كه الفاظ و كلماتي كه حكايت از صفات حق تعالي دارد، اسم الصفه است، نه صفت. در مقام حكايت از اسم و صفت، الفاظ و كلماتي مانند علم و عليم، قدرت و قدير وضع مي‌شوند كه اسم و صفت خوانده مي‌شوند. مثلاً علم و قدرت را صفت مي‌خوانند و عليم و قدير را اسم.

بايد توجه داشت كه اين الفاظ، از نظر عرف اسم و صفت است، نه از نظر عرفان. اسم از نظر عرفان، حقيقت عيني و خارجي است كه مسمّاي اين الفاظ است و همين‌گونه است صفت كه حقيقتي عيني و خارجي است كه لفظ علم و قدرت نشان‌دهنده آن است.

از نظر عرفان كه اسم را حقيقتي عيني مي‌داند، تمام حقايقي كه از نظر فلسفي و طبيعي، عقل و نفس، فلك يا ملك ناميده مي‌شوند، «از آن جهت كه مظهر هويّت مطلقه بوده و او را نشان مي‌دهند، اسماي الهي خوانده مي‌شوند.»[47] به عنوان نمونه، حضرت اسرافيل † مظهر اسم مُحيي و حضرت عزرائيل † مظهر اسم مُميت و فرشته مظهر اسم هادي و شيطان مظهر اسم مضلّ مي‌باشد.