فصل دوم: تعریف - انواع تعريف دين

انواع تعريف دين

با نگاهي به تعريف‌هاي دين، مي‌توان آن را به دو دسته ايجابي و سلبي تقسيم نمود، اگرچه تعريف سلبي آن مصداق چنداني ندارد.

 

1‌ـ تعريف سلبي دين

برخي براي تعريف دين اموري را در نظر گرفته‌اند كه جنبه‌هاي سلبي آن به حساب مي‌آيد. به‌عنوان نمونه، گفته‌اند به‌جاي آن‌كه بگوييم دين چيست، بايد بگوييم دين چه چيزي نيست و دست‌كم آن‌چه از دين سلب مي‌شود يا بايد بشود را بايد از تعريف دين سلب كنيم. به نظر اين‌ها:

1ـ دين را با توحيد نبايد برابر دانست.

2ـ دين را نبايد با دستورات اخلاقي كه از رفتار مؤمنان مراقبت مي‌كند، برابر دانست.

3ـ دين را نبايد ضرورتاً به اسطوره‌هاي آفرينش[6] مربوط دانست.

4ـ دين را نبايد با ماوراي طبيعت همسان دانست.

 

2‌ـ تعريف ايجابي دين

هنگامي كه مردم به‌طور جدي دربارة دين انديشه مي‌كنند و به مطالعه تفاوت‌هاي دين مي‌پردازند، اشتياق دارند كه دربارة حقيقت و ذات دين پرسش‌هايي مطرح كنند و به‌عنوان نمونه بپرسند: ماهيت دين چيست؟ دين به‌طور كلي مربوط به چيست؟ عنصر مشتركي كه همه اديان را به هم پيوند مي‌زند و سبب مي‌شود كه همه در مقوله واحدي قرار گيرند، چيست؟ فيلسوفان، متكلمان، دانشمندان و ديگران پاسخ‌هاي متفاوتي را با توجه به علايق و ديدگاه‌هاي متفاوت خود ارايه كرده‌اند.

پرسش‌هاي آنان از اين قبيل است:

 1ـ دين چيست؟

2ـ ماهيت دين چيست؟

3ـ به‌طور كلي، همه اديان چه ويژگي مشتركي دارند و در انجام چه كاري همگونند؟

4ـ دين داراي چه ويژگي است كه آن را از هر شكل ديگر زندگي جدا مي‌سازد و چه ويژگي دارد كه ديگر ديدگاه‌ها ندارند؟

5ـ دين چه چيزي دارد كه سبب شده است در برابر فعاليت‌هاي فيلسوفان، دانشمندان و شكاكان، به‌منظور ردّ ادعاهاي ديني، مقاومت كند؟

6ـ مؤمنان به دين چگونه مي‌توانند بدون مدركي كه موقعيت و عقايدشان را تأييد كند، ايمان داشته باشند و يا حتي مي‌توانند در برابر دلايلي كه نشان مي‌دهد كه عقايد آن‌ها عناصر خردناپذيري مانند ناسازگاري و تناقض دارد، مؤمن باشند؟