پیشگفتار - آثار علم
آثار علم
علم آثار بسياري دارد كه اگر بنا بر كوتاهي كلام نبود، شرح هريك از آنها خود نوشتاري مستقل ميشد، ولي چارهاي نيست جز آنكه به برخي از آنها اشارهاي كنيم.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: مَن طَلَبَ العلم لله عزّوجلّ، لميُصِب منه باباً إلاّ ازدادَ في نفسه ذُلاًّ و للناس تَواضُعاً و لله خَوفاً و في الدّين اجتهاداً فذلك الّذي يَنتَفِعُ بالعلم، فليتعلّمه، و مَن طلبَ العلم للدّنيا و المنزلة عند النّاس و الخُطوة عند السّلطان، لميُصِب منه باباً إلاّ ازدادَ في نَفسِه عَظمةً و علي النّاس استِطالة و بالله اغتراراً و في الدّين جَفاءً، فذلك الّذي لايَنتَفِعُ بالعلم، فَليَكُفَّ وليُمسِك عن الحجّة علي نفسِه و النّدامة و الخِزيِ يوم القيمه.[92]
«هركه براي خدا جوياي علم باشد، به هر فصلي از آن كه دست يابد از خودبزرگبينياش كاسته، فروتنياش در برابر مردم، ترسش از خدا و ژرفاي انديشه دينياش افزوده ميشود. اين است كسي كه از علم سود ميبرد، پس بايد آن را فراگيرد. كسي كه علم را براي دنيا و كسب مقام در ميان مردم و نزديكي به قدرتمندان بجويد، به هر فصلي از آن كه دست يابد بر خودبزرگبيني، گردنفرازياش بر مردم، نافرمانياش از خدا و ستمكاريش در دين افزوده ميشود. اين است كسي كه از علم سود نميبرد پس از آن پرهيز كند و حجت بر خود تمام نكند و پشيماني و خواري خود در قيامت را فراهم نسازد.»
غزالي در منهاج العابدين آورده است كه: أوحَي الله إلي داود: يا داود تَعَلَّم العلم النّافع قالَ: يا الهي و ما العلمُ النافعُ؟ قالَ: أن تَعرِفَ جَلالي و عَظَمَتي و كِبريايي و كمالَ قُدرتي علي كُلّ شئ فإنّ هذا الّذي يُقَرِّبُك إلَيَّ؛[93]خدا به داود گفت: دانش سودمند را فراگير. پرسيد: دانش سودمند كدام است؟ گفت: آن است كه جلال و عظمت و كبريا و قدرت مرا بر هرچيز بشناسي، زيرا اين دانش است كه تو را به من نزديك ميسازد. چنين علمي است كه سبب خشيت ميشود، چنانكه خداي متعال فرمود:
إنّما يَخشَي الله من عباده العُلماء؛[94] تنها عالمان از خداي خشيت دارند.
تعليق حكم بر وصف، مُشعر به عليّت است، يعني علت خشيت، علم است و به لحاظ انّما، اين علت منحصر به علم است. پس تصوّرات و تصديقات، اگرچه در كمال دقت باشد، اگر سبب خشيت نشود، علم نيست، بلكه جهل است. منظور از فقه در صدر اول نيز همين علم است.[95]
فلك بر مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل دانش و فضلي همين گناهت بس
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: رأسُ الحكمةِ مَخافةُ الله؛[96] ترس از خدا همچون سر براي حكمت است.
همين علم است كه اولياء خدا به تعليم آن عشق ميورزيدند، چنانكه امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
لَمَجلسٌ أجلسُه إلي من أثِقُ به، أوثَقُ في نفسي من عَملِ سنةٍ؛[97] يك نشست با كسي كه به او اعتماد دارم، از يك سال فعاليت برايم مطمئنتر و ارزشمندتر است.
و نيز همين علم است كه اميرمؤمنان (علیه السلام) درباره آن فرمودند:
ليسَ العلمُ في السّماء فيَنزِلُ عليكم و لا في تخوم الاَرض فيَخرُجُ لكم ولكن العلم مَجبولٌ في قلوبكم، تأدَّبُوا بآدابِ الرّوحانييّن يَظهَرُ لكم؛[98]علم نه در آسمان است تا فرود آيد، نه در زمين است تا فراز آيد، بلكه در جان و دل شماست. به آداب روحانيون پايبند باشيد تا بر شما آشكار شود.
دلهاي آدميان خزانههاي علم و معرفت است و كليد آن آسماني زيستن است. از آنجا كه علم نه در زمين است و نه در آسمان؛ نه در دوردست و نه در نزديكي، بنابراين چنين نيست كه هركه اهل سير و سفر به نقاط دور و نزديك باشد، به آن دست يابد و با دستي پر بازگردد. معدن علم، دل آدمي است كه كاوش در آن و دسترسي به آن با آداب روحاني و اخلاق پاك ممكن ميشود، چنانكه خداي متعال فرمود:
اتَّقوا الله يُعَلِّمْكُم الله؛[99] تقوي پيشه كنيد، خداي تعليمتان خواهد داد.
حضرت عيسي (علیه السلام) فرمود: يا بني إسرائيل لاتَقولوا العلمُ في السّماء مَن يصعَدُ يَأتي به، و لا في تَخومِ الارض، مَن يَنزِلُ يَأتي به، و لا من وَراء البِحار، من يَعبُر يَأتي به، العلمُ مَجبولٌ في قُلوبِكم، تَأدَّبوا بآداب الرّوحانييّن و تَخَلَّقوا بأخلاق الصدّيقين، يَظهَرُ العلم في قلوبِكم حتّي يَنهاكُم و يأمرُكم.[100]
معارف الهي دستكم بر دو دسته است: 1ـ عام و فراگير 2ـ خاص و ويژه. هر گروهي از مردم شايسته يكي از آن دو هستند. (شرح بيشتر آن را در «انسان شناسي از ديدگاه سيد حيدر آملي و افلوطين» آوردهايم.) موضوع مورد بحث در اينجا، دسته دوم است كه اسرار معارف الهي نام دارد و هركس توان دستيابي به آن را ندارد. احاديث شريفي كه پيش از اين يادآوري شد به همين نوع از علم اشاره دارد.