پیشگفتار - اسرار و تفاوت استعدادها

اسرار و تفاوت استعدادها

برو اي زاهد و بر دردكشان خرده مگير
كه ندادند به جز اين تحفه به ما روز الست

اين دسته از علوم اگرچه در مطاوي سخنان گهربار انبياء و اولياء به‌ويژه سخنان حضرت ختمي مرتبت و خاندان پاك وي كم و بيش آمده است، ولي سر به مهر آمده است كه هركس توان فهم آن را ندارد. كسي مي‌تواند آن را بيابد كه به زبان آن آشنا باشد و راه و روش فراگرفتن آن را بداند و نيز تاب تحمل آن را داشته باشد، چه همگان اين‌گونه نيستند.

چون نديدي گهي سليمان را

 

 

تو چه داني زبان مرغان را

 

غزالي گويد: روزي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با حذيفه درباره اسرار الهي سخن مي‌گفت و توحيد را تعليم مي‌داد، چون عمر از راه رسيد، آن حضرت سخن بريد و ساكت شد. عمر گفت: يا رسول الله! چه مي‌فرمودي؟ بگو تا بشنويم، آن حضرت فرمودند: إنّ العَسَلَ يَضُرُّ الرَّضيع.[101]

شرح مجموعه گل، مرغ سحر داند و بس
نه كه هر كو ورقي خواند معاني دانست
نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند
نه هركه آينه سازد سكندري داند
هزار نكته باريك‌تر ز مو اين‌جاست
نه هركه سربتراشد قلندري داند

هركسي از معارف الهي به قدر استعداد و گنجايش خود بهره مي‌برد و هركسي با توجه به ذهنيّت، سوابق تعليم و تربيت، عادات، آداب و رسوم، اساتيد و دوستان خود، بر سفره آسماني معارف الهي مي‌نشيند و از آن تناول مي‌كند.

هركسي از ظن خود شد يار من

 

وز درون من نجست اسرار من

آن‌كس كه همه عالم هستي را در دنيا مي‌بيند و آخرت را نيز دنياي ديگر، هر چند بزرگتر، توان فهم توحيد را ندارد، چه رسد به توان چشيدن آن. از اين‌روست كه اگر حقايق و اسرار معارف الهي بر آن‌ها گفته شود، از آن گريزان مي‌شوند. «و لايَزيدُهم إلاّ نفوراً».[102]

خدايا زاهد از تو حور مي‌خواهد قصورش بين
به جنت مي‌گريزد از درت يا رب شعورش بين

اگر اسرار الهي براي همه قابل فهم و پذيرش بود كه آن را ِسرّ نمي‌دانستند و بر پوشاندن آن تأكيد نمي‌كردند؛ اگر بر همه قابل فهم بود، ديگر تفاوت آدميان در درك معارف نبود.